چرا بهائیان نمیتوانند مروج اتحاد باشند وحدت در کثرت بهایی

  • 1400/09/04 - 13:22
نویسندگان بهائی در حالی پیش شرط ترویج اتحاد و یگانگی را وجود اتحاد درونی دانستند که با این شرط، خود را خارج کرده و شعار وحدت عالم انسانی در بهائیت را بی‌معنا ساخته‌اند.
عبدالبهاء نفرت یا وحدت در کثرت دیانت بهایی عالم یک وطن محسوب بهاء

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نویسندگان بهائی، لازمه ترویج وحدت و یگانگی در عالم توسط فرقه بهائیت را وجود اتحاد در میان بهائیان دانسته‌اند. آنان مدعی اند که این اتحاد، به وسیله‌ی انتخابِ جانشین توسط پیامبرخوانده بهائیت و عمل به وصیت عبدالبهاء صورت گرفته است. چنان که می‌خوانیم:

«ترويج اتّحاد و يگانگى در عالم مستلزم آن است که پيروان امر بـهائى در بين خود متّحد و متّفق باشند. اتّحاد در جامعه بـهائى بواسطه آثار نازله از قلم ملهم حضرت بـهاءالله و حضرت عبدالبـهاء تضمين گشته است. در آن آثار مقصد از ظهور حضرت بـهاءالله و طرز اداره امور جامعه بين‌المللى بـهائى معين شده و در تمام مدّت قرن پرماجراى اوّل بهائی، آثار مذکور جامعه بـهائى را از اينکه به شعبه‌ها و فرقه‌هاى مختلفى تجزيه گردد حفظ و حراست نمود و آن جامعه را امکان بخشيد که با مقتضيات تمدنى که بسرعت در حال تکوين بود خود را مطابقت دهد. دو مؤسّسه بزرگـى که مرجع و صاحب اختيار جامعه‌اند يکى مؤسّسه وﻻيت امرالله است و ديگرى بيت ‌العدل اعظم».[1]

اما اگر بنابر نظر بهائیت، ملاک ترویج وحدت و یگانگی را اتحاد درونی بدانیم، بهائیان از این حیث نمی‌توانند مروج آن باشند. چرا که پیشوایان بهائی با اختلاف بر سر جانشینی، به نزاع بر سر قدرت برخواسته و دچار انشعاب شدند. انشعاباتی که فرقه‌ی انگشت شمار بهائیت را به بیش از دَه فرقه تقسیم کرد؛ چنان که:

پیامبرخوانده‌ی بهائیت، هرچند در ابتدا و در ظاهر جانشینی برادرش صبح ازل را پذیرفت و او را مصدر امر خطاب می‌کرد [2]، اما در ادامه به برادر و وصیت علی محمد باب خیانت کرد و خود را موعود باب کاذب خواند.[3] از این‌رو اولین انشعاب را در این فرقه ایجاد کرد.

جانشین او عباس عبدالبهاء نیز به وصیت پدر خود خیانت کرد و بر خلاف تأکید پدر بر جانشینی برادر کوچکش پس از خود (عبدالبهاء)، حکم به ظاهر الهی‌اش را زیر پای نهاد.[4] دست آخر محمدعلی هم به جای جانشینی که در وصیت پدر پس از عبدالبهاء به او داده شده بود، تنها فحش های برادر نصیبش شد.[5]

شوقی افندی نیز با وصیت‌نامه‌ی جعلی مادر خود (ضیائیه: دختر عبدالبهاء) و بر خلاف وصیت پیامبرخوانده بهائی رهبری بهائیان را غصب کرد و انشعابی دیگر میان بهاییان پدید آورد.[6]

در ادامه هم نهاد بیت العدل، بر خلاف خواست ولی‌امر بهائیت شوقی افندی (مبنی بر حضور و ریاست شخص ولی‌امر پس از خود بر این نهاد [7])، رهبری بهائیان را بر عهده گرفت و تمام وظایف مقام ولایت امر را به نفع خود مصادره کرد.
البته تفاوت انشعابات صورت گرفته در فرقه بهائیت با ادیان الهی، آنست که پیشوایان به ظاهر معصوم این فرقه، خود (و نه پیروانشان) به طمع تصدی قدرت، به نزاع و جدال با یکدیگر پرداختند!

با این حال، چگونه بهائیت می‌تواند میان اهل عالم وحدت ایجاد کند، با آنکه خود، پیش شرط ادعاییش (که همان وحدت درونی باشد) را دارا نیست؟! به قول عبدالبهاء، کسی که نمی‌تواند فرزندانش را تربیت کند تا به جان هم نیافتند، چگونه توان هدایت عالم انسانی را دارد: «انصاف باید داشت؛ از نفسی که در تربیت اولاد و عیال و آل، عاجز مانده، چگونه امید تربیت اهل آفاق نماییم و آیا در این قضیه ذرّه‌ای شبهه و تردید است؟! لا والله».[8]

پی‌نوشت:
[1]. به نقل از سایت رسمی تشکیلات بهائیت.
[2]. ر.ک: حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات بهائی آلمان، 1998 م، چاپ اول، صص 167-166.
[3]. ر.ک: علائدین جورابچی، بهاءالله موعود کتاب‌‌های آسمانی، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 167.
[4]. اشراق خاوری، الواح بعد از اقدس، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ص 135.
[5]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه العلمیه المصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1330 ق، ج 1، ص 443-442.
[6]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: الواح وصایای عبدالبهاء و اختلافات موجود
[7]. ر.ک: اشراق خاوری، قاموس توقیع منیع، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 118 بدیع، ص 105؛ شوقی افندی، دور بهائی، لانگنهاین آلمان: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری، نشر سوم، 1988 م، صص 80-79.
[8]. عباس افندی، مکاتیب، مطبعه کردستان العلمیه: 1330 ق، ج 2، ص 182.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.