آیا امیرالمؤمنین، پس از پیامبر اکرم (ص) سکوت کردند؟!

  • 1400/07/22 - 10:08
واقعه‌ی غدیر مهم‌ترین اتفاق بعد از مبعث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. باید گفت علت این امر مهم، ثمره‌ی رسالت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، یعنی امامت و خلافت امتداد مسیر رسالت است که عده‌ای با غصب مقام خلافت، امت را از مسیر هدایت منحرف کردند. در این‌جا یک سوال پیش می‌آید؛ آیا امیرالمومنین (علیه‌السلام) از حق خود دفاع کردند؟

مهم‌ترین اتفاق تلخ در دوران صدر اسلام که تاکنون نیز آثار وضعی آن ادامه دارد، تشکیل شورای سقیفه است. شورایی که حتی در آن، خواص امت نیز حضور نداشتند و رضایت عمومی جامعه نیز در آن وجود نداشت و می‌توان گفت بیشتر شبیه یک کودتای نظامی بود. ثمره‌ی این شورایی که اعضای آن با زور و قهر و اجبار حرفشان را به کرسی نشاندند، دوری از وصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و کشاندن امت از مسیر هدایت به سوی پرتگاه هلاکت است، اما برای نقد این اتفاق که منجر به انشقاق امت گردید، باید به سراغ کتب روایی و تاریخی بزرگان اهل سنت رفت.
سؤال مهم این است که آیا امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) از خلافت غصب شده‌ی خود دفاع کرده‌اند و در جمع‌های مختلف به این امر مهم توجه داشته‌اند؟ در پاسخ به این سوال مهم که اگر عزیزان اهل سنت نیز از آن مطلع شوند، قطعاً در امر خلافت تجدید نظر خواهند کرد باید گفت، در منابع مختلف روایی و تاریخی به این مهم اشاراتی شده است.
بلاذری از علمای مشهور اهل سنت، با اشاره به اذعان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به واقعه‌ی غدیرخم و شورای سقیفه، در کتابش می‌نویسد: «روزی حضرت علی (علیه‌السلام) بر روی منبر فرمود: شما مردم را به خداوند رحمان سوگند می‌دهم که آیا از شما، کسانی هستند که از رسول خدا در غدیرخم شنیده باشد که حضرت فرموده باشد، «پروردگارا! دوست‌دار علی را دوست بدار و دشمن علی را دشمن بدار»؟ اگر شنیده‌اید از جای خود برخیزید و شهادت دهید. پایین منبر، انس بن مالک و براء بن عازب و جریر بن عبدالله [همه از صحابی رسوا خدا بودند و در واقعه غدیر حضور داشتند] بودند که هیچ جوابی ندادند. در این هنگام علی (علیه‌السلام) نفرین کرد و فرمود: پروردگارا! کسانی‌که این شهادت را کتمان می‌کنند ولی به آن آگاه هستند، با نشانه‌ای بد عذاب کن که مردم با آن نشانه، آنان را بشناسند. ابووائل می‌گوید: انس بن مالک به برص مبتلا شد، براء بن عازب نابینا شد و جریر هم دچار بیماری شد.»[1]
در این روایت مولا علی (علیه‌السلام) به واقعه‌ی غدیر اشاره می‌کنند و این خود، دلیل بر احتجاج حضرت به منصب خلافت خود است. شاید کسانی باشند که بگویند واقعه غدیر به خاطر اعلام دوستی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بوده که در پاسخ باید گفت، چه دلیلی دارد که حضرت به خاطر این اعلام دوستی، صحابه را که به زعم اهل سنت مصداق آیه‌ی شریفه «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ؛[فتح/29] محمد (صلی‌اللّه‌علیه‌وآله) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند.» هستند را مورد نفرین قرار داد و خدای رحمان نیز به اجابت رساند؟!
ابن قتیبه دینوری از واقعه‌ی احتجاج امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با ابوبکر در کتابش یاد می‌کند و به سخنانی که حضرت در جمع اصحاب سقیفه داشتند اشاره می‎‌کند و می‌نویسد: «علی (علیه‌السلام) نزد ابوبکر آمد؛ به او فرمود: من بنده‌‎ی خدا و برادر رسول خدا هستم و من در این امر یعنی خلافت از شما شایسته‌تر هستم و با شما بیعت نخواهم کرد. بر شما واجب است که با من بیعت کنید. شما خود را به عنوان نزدیکان رسول خدا معرفی کرده‌اید و با آنان به احتجاج پرداختید و خلافت را از انصار گرفتید ولی خلافت را از ما اهل بیت رسول خدا نیز غصب کردید.» حضرت در ادامه‌ی احتجاج فرمودند: «آیا شما می‌پندارید که زعامت بر انصار دارید و بر خلافت، برتر از آنان هستید، چرا که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از شما است، بنابراین آنان صندلی خلافت را به شما سپردند و حکومت را به شما تسلیم کردند. اما من نیز با همین دلایل که شما بر انصار احتجاج کردید، برای شما بیان می‌کنم و می‌گویم ما نزدیک‌ترین افراد به رسول خدا هستیم، اگر به خدا ایمان دارید پس انصاف داشته باشید و درغیر این صورت شما گرفتار ظلم می‌شوید، و شما می‌دانید.»[2]
علمای اهل سنت، علاوه بر آن‌که به احتجاج‌های امیرالمؤمنین، علی (علیه‌السلام) اشاره کرده‌اند، به دعوت علنی اهل بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از انصار و مهاجرین برای بازپس‌گیری حکومت اذعان می‌کنند.
سیوطی، از دفاع همه جانبه‌ی صدیقه طاهره (سلام‌الله‌علیها) پرده بر می‌دارد و شدت مظلومیت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را با حضور حضرت زهرا (علیها‌السلام) در مقابل درب منازل انصار و مهاجر بیان می‌کند. او در کتابش می‌نویسد: «بعد از اتفاقات سقیفه، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، شبانه حضرت زهرا (علیهاالسلام) را بر مرکب سوار می‌کردند و با حسنین (علیهماالسلام) به درب خانه‌ی انصار و مهاجرین می‌رفتند و از آنان طلب یاری و کمک می‌کردند. چهل نفر با ایشان تا سر حد مرگ بیعت کردند و حضرت علی (علیه‌السلام) از آنان خواست که صبح‌گاه در حالی‌که موی سر تراشیده‌اند و اسلحه به دست دارند، حاضر شوند. اما به غیر از چهار نفر که همان ابوذر و مقداد وسلمان و عمار بودند، کسی به یاری ایشان نیامد.»[3]
آن‌چه بیان شد تنها گوشه‌ای از دفاع حضرت از موضوع خلافتشان بر امت بود و باید گفت بر این مظلومیت تا ابدالدهر باید خون گریست.

پی‌نوشت:
[1]. بلاذری، أنساب الأشراف، دار الفكر – بيروت، چاپ اول، 1417هـ، ج2، ص156و157. «عَنْ أَبِي وَائِلٍ شَقِيقِ بْنِ سَلَمَةَ، قَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عَلَى الْمِنْبَرِ: ... قال (أبو وائل) : فبرص أنس، وعمي البراء.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. ابن قتيبه‌ دينوری، الإمامة والسياسة، تحقيق: خليل المنصور، دارالكتب العلمية – بيروت، 1418هـ، ج1، ص15. «ثم إن عليا أتي به إلى أبي بكر ... وإلا فبوؤوا بالظلم وأنتم تعلمون.»
[3]. ابن ابی الحديد، شرح نهج البلاغة، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، ج11، ص14. «لما استنجد بالمسلمين عقيب يوم السقيفة ... إلا أربعة الزبير والمقداد وأبو ذر وسلمان.»

حسام فاطمی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.