ظلم و ستم دراویش گنابادی به مردم در رژیم پهلوی

  • 1400/02/25 - 08:25
دراویش گنابادی در دوران پهلوی آزادی عمل بسیار زیادی داشتند و به خاطر همراهی و خوش‌خدمتی بزرگان خانقاه بیدخت به دربار و شخص شاه، از حمایت جدی و کامل رژیم پهلوی برخوردار بودند. تصرف موقوفات و ثبت و ضبط زمین های مردم به نفع خود و همچنین ضرب‌وشتم و قتل‌های دوران نورعلیشاه ثانی از جمله مهم‌ترین اقداماتی است که بزرگان خانقاه بیدخت با حمایت و همکاری رژیم پهلوی انجام دادند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دراویش گنابادی در دوران پهلوی آزادی عمل بسیار زیادی داشتند و به خاطر همراهی و خوش‌خدمتی بزرگان خانقاه بیدخت به دربار و شخص شاه، از حمایت جدی و کامل رژیم پهلوی برخوردار بودند. اقطاب و بزرگان خانقاه در دوران پهلوی به‌واسطه حمایتی که از سوی دربار و عمال شاه از ایشان می‌شد ظلم و ستم‌های فراوانی را در حق مردم گناباد و روستاهای اطراف آن روا داشتند.

درباره سپهبد نصیری رئیس سازمان امنیت (ساواک) پهلوی دوم که ادعای صوفیگری و درویشی داشت و از دوستان سلطان حسین تابنده و از مریدان این فرقه درویشی بود در کتاب عرفان اسلامی آمده: «من خود صوفیانی را بعد از انقلاب اسلامی ایران به‌وسیله مدارک به دست آمده شناختم که با دولت‌های ظالم و خائن قاجار و پهلوی و یا سفارتخانه‌های خارجی که لانه جاسوسی استعمارگران بود همکاری داشتند و گاهی مصدر کثیف‌ترین کارها بودند که ملت مظلوم شیعه چه ضربه‌ها از آنان دیدند و مرد خبیث و کثیفی چون سپهبد نعمت‌الله نصیری رئیس سازمان امنیت زمان محمدرضا شاه پهلوی که پانزده سال بر ملت مسلمان ایران و مال و نوامیسشان مسلط بود و جنایات او را فقط خدا می‌داند و بس جنایات ناموسی و مالی و آلوده بودن دستش به خون هزاران مظلوم به خاطر شهوت‌رانی خاندان پهلوی و آمریکائیان از یک خانواده صوفی و درویش مسلک بود و خود او هم ادعای صوفیگری و درویشی داشت و در مسلک صوفیان گنابادی بود» [1]

ازجمله ظلم‌های دراویش گنابادی که با همکاری و حمایت رژیم پهلوی انجام می‌گرفت وقف خواری و غصب وقفیات مردم گناباد و بیدخت و روستاهای اطراف آن‌ها بود. حضرت آیت‌الله مدنی در کتاب خود درباره وقف خواری فخرالشریعه از اقوام صوفی صالح علیشاه می‌نویسد: «مرحوم حاج حسین قاسم علی 30 فنجان آب و 25 من زمین در خیبری وقف کرده بود که ماهی دو شب برای حضرت سید الشهداء روضه خوانی شود و آقای فخرالشریعه تا زنده بود این موقوفه را مصرف می‌نمود و از روضه خبری نبود». آیت‌الله مدنی در این کتاب به ده‌ها مورد از وقف خواری فخرالشریعه اشاره کرده است که با کمک رژیم پهلوی توانسته بود از چنگ مردم در بیاورد. چنانچه ایشان در کتاب خود می‌نویسد: «بعضی از پیرمردهای خیبری برای من نقل کردند که روزی عده‌ای از مأموران حکومت طاغوت وارد روستای خیبری شده، مهدی فرزند کربلایی محمد معصوم را که 20 فنجان آب وقفی و 20 من زمین داشت، جلوی درب مسجد به درخت بستند و به‌قدری چوب، بر او زدند که حاضر شد سند واگذاری آن آب و زمین وقفی را به آقای فخر الشریعه واگذار نماید.» [2]

نورعلیشاه ثانی کسی بود که بعد از به قتل رسیدن پدرش در گناباد کشتار زیادی در راه انتقام از پدر خود به راه انداخت. نورعلیشاه یک جو رعب و وحشت در گناباد پدید آورده بود به‌طوری که گاهی بعضی از مخالفین نورعلیشاه را می‌کشتند و نزد گاو انداخته و شایع می‌کردند که گاو او را شاخ زده است. به همین جهت کدخدایان یا بزرگان هر روستایی برای حفظ جان خود، ناگزیر از ارتباط با خانقاه می‌شدند. [3] آیت‌الله مدنی درباره یکی از فجیع‌ترین قتل‌هایی که به دستور نورعلیشاه ثانی انجام شده بود می‌نویسد: «در اولین روزهای قطبیت آقای نورعلیشاه ثانی، پسرعمه خود، آقای میرزا عبدالله، فرزند ملامحمد ثموئی را به منزل خود دعوت نمود و به‌وسیله جلادان جناب قطب، او را به قتل رسانده و بدنش را قطعه قطعه نمودند و قسمتی از بدنش را در دیوار قرار دادند و قسمتی از بدن او چند روز به‌عنوان گردنبند در گلوی یکی از زنان صوفی بود. آری این صلح رحم جناب قطب بود که این‌گونه از پسرعمه خود پذیرایی نمود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: «ایاکم و المثله و لو بالکلب العقور» از مثله کردن (قطعه قطعه نمودن) حتی نسبت به سگ گزنده پرهیز نمایید، اما صوفیان می‌خواستند یاد و خاطره هند جگرخوار را با عمل خود زنده نگه دارند». [4]

اما با پیروزی انقلاب اسلامی، قلدری و سرمستی و ظلم و ستم دراویش این فرقه هم به پایان رسید و تمام موقوفات و زمین خواری‌های اقطاب و مریدانشان در دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی مورد بررسی رسید و قرار شد کاروانسرای غصب شده به مردم واگذار شود، خسارت قنات از ورثه صالح‌ علیشاه به مبلغ 8 میلیون تومان گرفته شود و کلیه اموال عمومی غصب شده برگشت داده شود. همچنین کاروانسرا از بیوتات مزار سلطانی جدا و به اداره آموزش و پرورش گناباد واگذار شد و مدرسه فتح‌المبین نام گرفت. [5]

پی نوشت:
[1]. انصاریان، حسین، عرفان اسلامی، جلد 3، تهران 1363، ص 195 و 196
[2]. مدنی محمد، در خانقاه بیدخت چه می ‌ گذرد، راه نیکان، تهران، 1391، ص 92
[3]. همان، ص 141
[4]. همان، صص 174 و 175
[5]. جوان آنلاین، کد خبر 897777

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.