پهلوی

عبدالحمید و گرگیج، دو تن از سردمداران اهل سنت مخالف نظام هستند که چند ماه قبل با اغتشاشات همراه شده و با موضعگیریهای منظم خود علیه انقلاب اسلامی، تنور مخالفتها را داغ نگه داشتهاند. عبدالحمید در این کارزار از دین، مذهب و عقاید خود گذشته و شعارهایی میدهد که مخالفین اسلامی که در یک جبهه قرار دارند، خوششان آمده ولی گرگیج علیه پهلوی موضع گرفته و قصد دارد خود را از این جمع خارج نشان دهد.

یحیی باخرزی، دوری جستن از کاخ و کاخنشینان را امری ضروری برای صوفیمرامان دانسته و عافت این نزدیکی را رغبت به دنیا و دوری از خدا میداند. او جهت اتمام حجت ادامه میدهد که در صورت برخورد ناگهانی با ایشان، امر به معروف و نهی از منکر کند و از چاپلوسی به شدت پرهیز کند که در غیر این صورت اگر حق را نگوید از خائنین به حق الله خواهد بود.

صلاحی پستی را از دیدار شاه و سلطان حسین تابنده در حادثه زلزله گناباد منتشر کرد و طوری وانمود کرد که گویا در این زلزله آنها خیلی به فکر مردم بودند. درحالیکه آیت الله مدنی در کتاب خود از بیتفاوتی و حتی مانع تراشیهای دراویش گنابادی و شخص سلطان حسین تابنده نسبت به امدادرسانی به زلزله زدگان میگوید.

دراویش گنابادی در دوران پهلوی آزادی عمل بسیار زیادی داشتند و به خاطر همراهی و خوشخدمتی بزرگان خانقاه بیدخت به دربار و شخص شاه، از حمایت جدی و کامل رژیم پهلوی برخوردار بودند. تصرف موقوفات و ثبت و ضبط زمین های مردم به نفع خود و همچنین ضربوشتم و قتلهای دوران نورعلیشاه ثانی از جمله مهمترین اقداماتی است که بزرگان خانقاه بیدخت با حمایت و همکاری رژیم پهلوی انجام دادند.

در رژیم دیکتاتور پهلوی که خون جوانان مباح و حقجویان تحت تعقیب بودند، دراویش صوفیه در آزادی کامل، دارای احترام بوده و به چپاول اموال مردم در نواحی شهرستان گناباد مشغول بودهاند و به دلیل نفوذ این خاندان در سلطنت طاغوت، تظلم خواهی مردم نیز راه به جایی نمیبرد. اسماعیل صلاحی مدعی قطبیت این فرقه پس از مرگ تابنده، با انتشار تصاویری از اجداد خود با رضاشاه پهلوی به این ارتباط ناپاک مباهات کرده و هیچ ابایی از بیان ارتباط دراویش با خاندان منحوس طاغوت ندارد.

اگر در دوران حکومت فاسد رژیم پهلوی مردم و علمای شیعه ارتباط خوبی با حکومت وقت نداشتند ولی دراویش گنابادی در حکومت پهلوی بهترین دوران را سپری می کردند. چنانچه نورعلی تابنده سالها بعد به این امر اعتراف میکند و میگوید:«بدگویی از نظام قبل (شاهنشاهی) نشود زیرا در آن نظام احترامات ما حفظ شد!». صلاحی نیز با انتشار پستی در فضای مجازی بار دیگر عمق ارادت و وفاداری خود را به حکومت پهلوی و شخص شاه نشان داد.

در اسناد ساواک ارتباط اتباع این فرقه با انجمن فراماسون نیز به چشم میخورد. در سال 1344 ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع "جمعیت فراماسونری در خراسان" نوشت: «...تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند...»

از سال 42 به بعد، رژيم گذشته به ترويج تصوف و بناكردن خانقاههاى با شكوه و احياى فرقهها و مذاهب باطل و تشكيلات متعدد فراماسونرى نمود و كمكهاى مالى فراوانى در اختيار آنها قرار داد.

در این زمان، عده ای 7 آبان، مطابق 29 اکتبر را روز جهانی کوروش می نامند در حالی که محمد رضا شاه پهلوی با تعصب بیش از حد و هزینه های بسیاری که در راه کوروش انجام داد، از چنین روزی بی خبر بود تا جشن های پرهزینه و بی فایده شاهنشاهی خود را مطابق با این روز برگزار کند.

روز 4 خرداد 1339 فرمان اجرای قانون اصلاحات ارضی از سوی شاه صادر شد. مسئله اعطای زمین به کشاورزان یکی از اصولی بود که بعد از انقلاب کمونیستی 1917 روسیه ، همواره از طریق احزاب کمونیست جهان مطرح میشد و کوشش میگردید تا از این طریق «کشاورزان و دهقانان رنج کشیده» کشورهای جهان سوم به ایدئولوژی کمونیستی گرایش یابند. البته مسئله بهبود...

در قانون اساسی مشروطیت ایران که پیش از فوت مظفرالدین شاه بیمار در سال 1285 شمسی طی 57 اصل به تصویب رسید، اصولی چند به عنوان متمم قانون اساسی اضافه گردید.
اصل دوم متمم که با اصرار شیخ فضل الله نوری اضافه شده بود، و به وسیلۀ علامه نایینی هم مورد تایید و تاکید قرار گرفت، تصریح داشت که برای جلوگیری از تصویب قوانین مخالف اسلام...

آیرون ساید در خاطراتش مینویسد: «شخصاً عقیده دارم یک دیکتاتوری نظامی گرفتاریهای ما را در ایران برطرف خواهد کرد و ما را قادر خواهد ساخت بیهیچ دردسری، این کشور را ترک گوییم.» آیرون ساید در بخش دیگری از دفتر یادداشتش مینویسد: «تصور میکنم همه قبول دارند که من کودتا را مهیا کردهام. دقیقاً میتوان گفت که من کودتا کردم...

در حالی که دولتهای مطلقه پا بند عقلانیت و منافع ملی بودند و به خدمتگزاران خود احترام میگذاشتند، عملکرد رضاشاه جنبه شخصی و حب و بغضهای فردی داشت. رضا شاه یک نظام اداری بادوام را بنیانگذاری کرد و ارتش مدرن پدید آورد، ولی افراد مهم بوروکرات را در نهایت تحمل نکرد و حذف نمود، افسران ارتش مدرن هم باید تمامی آرمانهای خود را...