نقد مرحوم نراقی بر متصوفه

  • 1399/12/13 - 09:05
بعضی ديگر از صوفيان کسانی هستند که ادعای معرفت و يقين و وصول به درجات مقربين مي‌نمايند و دعوای مشاهده جمال معبود، و مجاورت از مقام محمود و وصول به مرتبه شهود مي‌کنند. شطح و طاماتی چند ساخته و پرداخته‌اند و فقها و محدثين و ورثه احکام سيدالمرسلين را به چشم حقارت نظر مي‌کنند و طعن به ايشان مي‌زنند و از براي خود کرامت ثابت مي‌کنند.

پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب - علمای شیعه، مرزبانان عقیدتی مسلمانان هستند و ایشانند که همواره مترصدند تا انحرافی در اعتقاد و باورهای عامه به وجود نیاید و در صورت بروز این اتفاق زنگ خطر آن را به صدا در آورده و خود جزء پیشگامان مبارزه و مخالفت با انحراف هستند. از جمله این علما مرحوم نراقی است که در مقابل انحرافات صوفیه، در مبارزه با ایشان در کتاب معراج السعاده دست به قلم برده و ایشان را نقد و تحلیل کرده است. وی با تقسیم بندی دراویش می‌نویسد:
جمعی از آنها صاحبان بوق و شاخند، که آنها را قلندران خوانند، که نه معنی تصوف را فهميده‌اند و نه «هِر را از بِر»[1] شناخته‌اند و نه از راه رسم دين، ايشان را اثری و نه از خدا و پيغمبر، آنها را خبری است. روزگار خود را به گدايی وسؤال(گدایی) از مردم صرف نموده و نام درويشی و ترک دنيا را بر خود بسته‌اند. و اين طايفه، اراذل ناس و پست‌ترين طوايف عالم‌اند.
گروهی ديگر را ايشان خود را به هيئت صوفيان آراسته و لباس در بر کرده و گفتار ايشان را فرا گرفته و بعضی از کردارهای ايشان را بر خود بسته‌اند و سربه گريبان می‌کشند و آواز خود را نازک می‌سازند و نفس‌های بزرگ سر می‌دهند. حرکت عرضی و طولی می‌نمايند و گاهی سری می‌جنبانند و زمانی دست بر دست می‌زنند و بسا باشد که، از اين تجاوز کرده به رقص می‌آيند و «شهيق»[2] و «نهيق»[3] می‌کشند و ذکرها اختراع می‌کنند و شعرها برهم می‌بندند و غير اينها از حرکات قبيحه را مرتکب می‌شوند تا بندگان خدا را صيد کنند.
گاه باشد که کلامی از توحيد حق (سبحانه و تعالی)، يا شعری که متضمن عشق ومحبت باشد بشنوند، و خود را بر زمين اندازند و کف برلب آورند ولی از حقيقت توحيد و عشق و سرّ محبت، ايشان را مطلقا اطلاعی نيست و چنان پندارند که: با اين حرکات، تارک دنيا و درويش می‌شوند و به درجات اهل توحيد و عرفان ترقی می‌کنند و جزو زهاد و دوستان خدا می‌گردند!
گروه ديگر دست از شريعت برداشته و اساس دين و ملت را نابود انگاشته و احکام خدا را پشت پا زده و «مباحي»[4] مذهب گشته‌اند، نه حرام می‌دانند و نه حلال؛ ازهيچ مالی اجتناب نمی‌کنند، و بر سفره‌ی اهل ظلم و عدوان حاضر می‌گردند و بسا باشد که گويند: «المال مال الله و الخلق عيال الله» و گاهی گويند که خدا ازعبادت ما بی‌نياز است، پس چرا خود را به عبث رنجه داريم و زمانی گويند که خانه دل را بايد عمارت کرد و اعمال ظاهريه را چه اعتبار و دلهای ما واله و حيران محبت خداست.
ایشان در انواع معاصی و شهوات فرو می‌روند و می‌گويند: نفس ما به مرتبه‌ای رسيده است، که امثال اين اعمال، ما را از راه خدا باز می‌دارد و عوام الناس و ضعفاء النفوس محتاج عبادت و طاعت‌اند. اين گمراهان ملحد، مرتبه خود را از مرتبه پيغمبران و اوصيا(علیهم السلام) بالاتر می‌دانند، زيرا ايشان می‌فرمودند: امور مباحه دنيويه، ما را ازياد خدا باز نمی‌دارد، چه جاي گناهان و معصيت. بلکه گاه بوَد که به واسطه ترک «اولائی»[5] که از ايشان سر می‌زد، سالهای بسيار بر خود می‌گريستند و شک نيست که اين طايفه، بی‌دين‌ترين طوايف، و ملعون‌ترين ايشانند. برمؤمنين احتراز از ايشان لازم، بلکه قلع و قمع ايشان متحتم است.
بعضی ديگر از صوفيان کسانی هستند که ادعای معرفت و يقين و وصول به درجات مقربين می‌نمايند و دعوای مشاهده جمال معبود، و مجاورت از مقام محمود و وصول به مرتبه شهود می‌کنند. شطح و طاماتی چند ساخته و پرداخته‌اند و فقها و محدثين و ورثه احکام سيدالمرسلين را به چشم حقارت نظر می‌کنند و طعن به ايشان می‌زنند و از براي خود کرامت ثابت می‌کنند و اموری چند به خود نسبت می‌دهند، که هيچ پيغمبر و وصی پيغمبری ادعای آن را نکرده است. حال آنکه ايشان را نه مرتبه‌ای است از علم و نه پايه‌ای است از عمل. هيچ ندانسته‌اند به غير از کلماتی چند که آنها را دام خود قرار داده و جمعی از اهل دنيا را به دام خود کشيده و دين ايشان را بر باد می‌دهند و مال ايشان را می‌خورند. اين طايفه، در نزد خدا از فجار و منافقين و در نزد ارباب بصيرت و يقين، از احمقان و جاهلان‌اند. از آنچه ادعا می‌نمايند بی‌خبر و ازدرگاه خدا از همه دورترند.
اما جماعتی ديگر هستند که ايشان را «ملاميه»[6] می‌نامند، که اعمال قبيح را مرتکب می‌گردند، و افعال شنيعه را به جا می‌آورند و چنان پندارند که اين موجب رفع اخلاق ذميمه، و کسر هوا و هوس نفس خبيثه است. و حال اينکه خود اين افعال، در شريعت مقدسه مذموم و مرتکب آنها معاتب و ملوم است.
و گروهی ديگر که في الجمله از اينها بهتراند، کسانی هستند که مخالفت نفس را پيشنهاد خود کرده‌اند، و به رياضت و مجاهده نفس مشغول شده‌اند، تا اينکه بعضی ازمنازل راه دين را پيموده‌اند و به بعضی از مقامات رسيده‌اند، اما هنوز در راه‌اند و همه منازل را قطع نکرده‌اند و از سلوک فارغ نشده‌اند و ليکن به همين قدر فريفته می‌شوند، و چنان پندارند که همه مقامات را طی کرده، به خدا رسيده‌اند و حال اينکه هنوز درمبادی سير و اوايل منازل‌اند، زيرا ميان بنده و خدا هفتاد حجاب از نور است، که سالک راه به هر حجابی از اين حجاب‌ها که رسيد، گمان می‌کند که به خدا رسيده است.[7]

پی‌نوشت:
[1]. اصطلاحی است که براي فهماندن نادانی کسی به کار مي‌رود.
[2]. نفس کشيدن، داخل شدن هوا در ريه‌ها.
[3]. صدای الاغ.
[4]. مباحی، ملحدی را می‌گويند که همه چيز را مباح شمرده و ارتکاب محرمات را روا داند و شايد ماحی مذهب باشد يعنی: محو و نابود کننده دین و عقیده.
[5]. کاری که سزاوار نیست را انجام دهند، نه به خاطر اينکه حرام است، بلکه کاريست که در حق ساير مردم مباح و رواست ولی سزاوار شأن ايشان نمی‌باشد.
[6]. ملامتیه، نام فرقه‌ای از صوفيان.
[7]. ملا احمد نراقی، معراج السعاده، انتشارات دهقان، تهران، ص 506

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.