نزول آیه قرآن به خاطر تأیید عمر بن خطاب؟!
حکومت بنی امیه و عمّال ایشان، طی مدتی که بر سر مسند خلافت نشستند، علاوه بر اینکه صحابه راستین پیامبر اسلام را قلع و قمع کردند و ظلمهای بیشماری را بر اهل بیت پیامبر روا داشتند، با جعل احادیث ساختگی و دروغین، تلاش کردند تا دین اسلام را محو و نابود کنند و اختلافات فراوانی را در میان مسلمین بهوجود آورند که ظاهراً هم تا حدود زیادی موفق شدند، چرا که این حرکت آنان، از همان سدهی اول اسلام تاکنون، منجر به این شده که در میان فرق و مذاهب مختلف اسلامی، جنگ و نزاع و درگیریهای خونینی صورت پذیرد و افکار و عقاید مسلمانان دچار تشتّت و سردرگمی قرار گیرد.
از جمله این احادیث جعلی و ساختگی که آن را به ساحت مقدس پیامبر اکرم نسبت دادند، این حدیث دروغین است که پیامبر فرمودند: «لو نزل من السماء نار ما نجا الاّ عمر بن خطاب.[1] اگر از آسمان آتش نازل شود، همگی میسوزند و کسی غیر از عمر بن خطاب از آن نجات پیدا نمیکند.»
در ردّ این حدیث دروغین همین بس که تصریح دارد بر اینکه عمر بن خطاب -العیاذ بالله- برتر از رسول خداست! اما در کمال تأسف و تعجب میبینیم که علمای اهل سنت آن را در کتب خود نقل کرده و به وجود چنین حدیث مفتضح و ساختگی، به عنوان فضیلت برای عمر بن خطاب، با این عنوان که قرآن مطابق رأی و نظر او نازل شده، مباهات و افتخار میکنند. جالب و عجیبتر اینکه برخی از محدثین از اهل سنت، به شرح و تفسیر آن پرداختهاند؛ مثلاً خطیب تبریزی در کتاب خود مینویسد: «از ابن مسعود نقل شده که گفت: عمر بن خطاب را به چهار جهت برتری دادند؛ ... یکی به خاطر یادآوری به رسول خدا در قضیه اسیران جنگ بدر، که عمر امر به کشتن آنان کرد، پس خداوند این آیه شریفه را نازل کرد: «لَوْلَا كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمْ فِيمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ.[انفال/68] اگر نبود نوشتهای از خداوند، همانا در آنچه گرفتید عذاب سختی به شما رسیده بود.»[2]
ملاعلی قاری در شرح این نقل از خطیب تبریزی مینویسد: «عذاب سخت منظور عذابی در دنیا قبل از آخرت است، زیرا فدیه گرفتن از اسیران بدر و آزاد کردن آنان، حکمی بود که رسول خدا به آن امر فرموده (که خطای در اجتهاد بود) ... چرا که این فدیه گرفتن، باعث تقویت مسلمانان و نیز احتمال اینکه اسیران ایمان بیاورند بود، که این نظریه ابوبکر و تابعین از او بود؛ ... اما کشتن اسیران که جزء سران و سردمداران کفر و ضلالت بودند، نظر عمر بن خطاب بود و ظاهراً پیامبر، نظر ابوبکر را پسندید؛ ... ابن عباس میگوید فردای آن روز که بر پیامبر وارد شدم، دیدم حضرت و ابوبکر نشسته و گریان هستند؛ ... علت را پرسیدم، فرمودند: بر من عذاب شما عرضه گردیده و فاصله آن به اندازهی همین درختی است که نزدیکمان است. پس خداوند این آیه را نازل فرمود: «مَا کَانَ لِنَبِيٍ أَنْ يَکُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ...[انفال/67] نیست برای هیچ پیامبری که در جنگ، اسیرها از کفار بگیرد و آنان را زنده بگذارد؛ باید بسیاری از ایشان را در زمین کشتار کند و پس ازآن اسیر گیرد، شما اراده میکنید مال دنیا را و خداوند اراده میکند آخرت را.» در بعضی از نقلها، اینگونه آمده که پیامبر به عمر بن خطاب فرمود: نزدیک بود در اثر مخالفت کردن با تو، ای پسر خطاب! عذاب بر ما نازل شود (و یا همین روایت:) اگر از آسمان، آتشی فرود میآمد، کسی جز عمر از آن نجات پیدا نمیکرد.»[3]
جعلی بودن این خبر را میتوان به طرق مختلفی اثبات کرد، از جمله، اولاً: نسبت نزدیک بودن عذاب بر پیامبر، از کفریات است، چرا که صریح آیات قرآن است که پیامبر اکرم صاحب مقام: «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی»[نجم/9-8] است.
ثانیاً: قاضی عیاض در کتاب خود، کسانی را که اهل کینه و نفاقند و معتقدند پیامبر اسلام دچار خطاء و لغزش شده را رسوا میکند و مینویسد: آنچه خداوند دربارهی اسرای جنگ بدر فرمود، اثبات گناه و لغزش برای پیامبر نیست، بلکه برتری آن حضرت نسبت به سایر انبیاء الهی است؛ گویا اینکه خداوند میفرماید برای پیامبری غیر از تو نیست که اسیر بگیرند (اما تو چنین حقّی را داری) کما اینکه رسول خدا فرمود غنائم بر من حلال گردید و برای پیامبری قبل از من حلال نشده است.»[4]
ثالثاً: این روایت صریحاً دلالت بر تفضیل عمر بن خطاب بر رسول خدا میکند که پیامبر خطاکار بوده و عمر بن خطاب راه صواب و صحیح را پیموده؛ لذا خداوند پیامبرش را مورد عتاب و سرزنش قرار داده که این قطعاً محال است.
رابعاً: این خبر دلالت بر تفضیل عمر بر ابوبکر است که اهل سنت چنین اعتقادی ندارند.
خامساً: این روایت خلاف صریح آیه قرآن است که خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: «وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فِيهِمْ.[انفال/33] و خداوند تا زمانی که تو در میان ایشان هستی، آنان را عذاب نمیکند.»
سادساً: این حدیث ساختگی است، ابن حزم درباره این حدیث میگوید: این خبر صحیح نیست، چون تنها کسیکه این روایت را نقل کرده، عکرمه بن عمار یمامی است و او از کسانی است که صحیح است درباره او گفته شود جعل کننده حدیث است، بدحافظه است، خطایی دارد که با وجود آن نمیتوان از او روایت کرد.[5]
پینوشت:
[1]. ریاض النضره... ،محب الدین طبری، دار المغرب الاسلامی، بیروت، لبنان، ج14 ص249.
[2]. مشکاه المصابیح، خطیب تبریزی، دار الفکر، بیروت، لبنان، ج3 ص344 رقم6052.
[3]. مرقاه المفاتیح، ملا علی قاری، دار الفکر، بیروت، لبنان، ج10 ص409 رقم6052.
صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، دار ابن حزم، بیروت، لبنان، ج3 ص1109 رقم1763.
[4]. الشفاء...، قاضی عیاض، دارالفیحاء، عمان، (1407)، ج2 ص361. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. الفصل فی الملل و الاهواء والنحل، ابنحزم، ج4، ص46و47. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

افزودن نظر جدید