ادعای استقلال بهائیت از بابیت

  • 1398/04/05 - 22:45
مبلّغان بهائی معمولاً هرگاه با طرح احکام و سیره‌ی غیرعقلانی و خشن علی‌محمد باب مواجه می‌شوند و دلیلی برای توجیه و یا تطبیق آن‌ها با تعالیم ساختگی خود را ندارند، بلافاصله با ادعای استقلال بابیت و بهائیت از یکدیگر، از پاسخگویی طفره می‌روند. اما آیا این توجیه از سوی مبلّغان بهائیت پذیرفته است؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مبلّغان بهائی معمولاً هرگاه با طرح احکام و سیره‌ی غیرعقلانی و خشن علی‌محمد باب مواجه می‌شوند و دلیلی برای توجیه و یا تطبیق آن‌ها با تعالیم ساختگی خود را ندارند، بلافاصله با ادعای استقلال بابیت و بهائیت از یکدیگر، از پاسخگویی طفره می‌روند. به این بیان که بهائیان هر زمان در توجیه مسلک علی‌محمد باب باز می‌مانند، مدعی می‌شوند که بابیت و بهائیت دو مسلک کاملاً مستقل هستند و نمی‌توان بخاطر سیره‌ی بابیت به آن‌ها خرده گرفت. اما آیا این توجیه از سوی مبلّغان بهائیت پذیرفته است؟!
در پاسخ به این توجیه بهائیان، لازم است بگوییم که مبلّغان بهائی، به چند دلیل نمی‌توانند از زیر بار تناقضات بابیت با شعارهای مسلک ساختگی خود شانه خالی کنند و با ادعایِ نامربوط بودن بابیت و بهائیت به یکدیگر، از پاسخگویی طفره روند؛ چرا که:
اول: پیامبرخوانده‌ی بهائیت، خود از سران جنبش بابی بوده و شریک تمام جنایات آنان است؛ جنایاتی که عبدالبهاء این‌گونه آنان را به تصویر کشیده است: «انصاف باید داد، از جمله احکام بیان (: کتاب علی‌محمد شیرازی) ضرب اعناق اهل آفاق (: زدن گردن تمام مردم زمین) و حرق جمیع کتب و صحف و زبر و اوراق (: سوزاندن تمامی کتاب‌ها و نوشته‌ها) و فتح شرق و غرب و هدم بقاع مرتفعه (: نابودی مزارها بود)».[1]
دوم: پیامبرخوانده‌ی بهائیت بارها خود را موعود حقیقی مسلک باب معرفی و مبلّغان بهائی برای اثبات آن توجیهات فراوانی تراشیده‌اند.[2] حال اگر چنین است، پس چگونه بهائیت می‌تواند ریشه‌ی خود را انکار کند؟!
سوم: پیامبرخوانده‌ی بهائیت صراحتاً هرگونه ادعای نسخ آیین باب را از خود رد کرده است: «بدانید ای قوم که این غلام رحمن (: بهاء) در جمیع احیان اراده‌اش آن بوده آن‌چه از ظهور قبلش نقطه بیان (:علی‌محمد شیرازی) روح من فی الأکوان فداه نازل شده ثابت نماید، حرکت ننموده‌ام مگر به رضای او... بگوئید ای بی‌شرم‌های أرض (:خطاب به پیروان باب)، آن‌چه در این ظهور نازل شده، بعینه همان کلمات نقطه اولی (: علی‌محمد شیرازی) بوده و خواهد بود».[3] لذا اگر جناب بهاء در خصوص نسخ آیین باب دروغ نگفته، پس بهائیان مجبورند پاسخگوی سیره‌ی او باشند.
چهارم: بهائیت یکی از دو گروه و فرقه‌ایست که به حقانیت بابیت اذعان دارد. از این‌رو تشکیلات بهائیت تنها تکریم کننده‌ی فعلی جناب باب در شعار و عمل به شمار می‌آید. تا آن‌جا که در شعار، لقب "ربّ أعلی"(به معنای خدای بلندمرتبه) را برای باب به کار می‌برند[4] و در عمل، برای شخص علی‌محمد باب، مرقدی به مراتب باشکوه‌تر از بهاء احداث کرده است.
پنجم: تشکیلات بهائیت چگونه می‌تواند یکی از آموزه‌های خود را تطبیق دین با علم و عقل معرفی کند و ضمن ستایش مدعی پیامبری بابیت، با ترفندهای خاصّ بهائیت، از زیر توجیه احکام غیرعقلانی او به عنوان «تنها مبشّر ادعایی» خود شانه خالی کند؟! مگر عبدالبهاء هر چیز خلاف علمی را وهم ندانست: «اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد، وَهم است؛ زیرا مقابل علم، جهل است و اگر بگوییم دین ضدعقل است، مقصود این است که دین جهل است».[5] با این حال چگونه فرقه‌ای موهوم می‌تواند زیربنای اعتقادی بهائیت باشد؟!
بنابراین فرقه‌ی بهائیت روی چهارپایه‌ای نشسته که شخص علی‌محمد باب از ادعاهای خود ساخته بود؛ ادعاهای متناقضی که بر پایه‌ی هیچ دلیل عقلی و شرعی و علمی استوار نیستند و شاید به همین خاطر جناب بهاء، سؤال از کتاب بیانِ باب را ممنوع اعلام کرد.[6]

پی‌نوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری به زبان‌های فارسی و عربی، بی‌تا، ج 3، ص 78.
[2]. اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 134 بدیع، ص 383.
[3]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: اقدس، امتداد بیان یا...؟!
[4]. جهت مطالعه‌ی بیشتر، بنگرید به مقاله‌ی: اعتراف به کفر بهائیان در سالروز هلاکت باب
[5]. عباس افندی، خطابات، مصر: به همّت فرج‌الله زکی الکردی، 1921 م، ج 2، ص 24.
[6]. «حرّم عليکم السّؤال فی البيان...»: حسینعلی نوری، اقدس، نسخه‌ی الکترونیکی، بند: 126، صص 119-118.

جهت آشنایی با گوشه‌ای از اظهارات غیرعقلانی و خشن پیشوای بابیت، به مقالات زیر بنگرید:
1. اشراق خاوری و لاپوشانی خشونت و حقیقت‌ستیزی باب!
2. آیا علی محمد باب به علم ثریا رسید؟!

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.