ادعای مهدویت با عنوان قطب

  • 1398/02/05 - 10:32
از انحرافات فرقه‌ی صوفیه، ادعای مهدویت نوعیه با عناوین قطب و ولی در بین صوفیان است، به‌گونه‌ای که قطب را واسطه‌ی هدایت خلق از طرف حضرت ولیعصر (علیه‌السلام) می‌دانند و گویند که در زمان غیبت، کسی جز اقطاب صوفیه، شایسته‌ی جانشینی امام را ندارد، که این مسئله در واقع سوء استفاده و فریب دادن مردم و رسیدن به مقاصد دنیوی این رؤسای صوفیان است.

پایگاه جامع، فرق، ادیان و مذاهب_ در اینستاگرام مطلبی با عنوان مهدویت در تصوف آمده بود که در قرون نخستین شکل‌گیری تصوف یعنی از قرن دوم تا قرن پنجم هجری قمری، در میراث مکتوب صوفیان هیچ اشاره‌ای به واژه‌ی «مهدی و مهدویت» وجود ندارد. حکیم ترمذی(م ۲۸۵ هجری قمری) در تاریخ تصوف اولین کسی است که به‌شکل رسمی و مدوّن درباره ختم ولایت و خاتم الاولیا سخن گفته است، وی از مهدی آخرالزمان سخن می‌گوید که برای برپا داشتن عدل قیام خواهد کرد؛ اما نامی از شخص خاصی دیده نمی‌شود و مهدی که او از آن نام برده هیچ مصداق معینی ندارد، به همین جهت در سیر تاریخ تصوف، از بین صوفیان نیز مدعیان مهدویت همچون حلاج سر برآوردند.
بنده هم ضمن تأیید این مطلب گفتم: لفظ قطب در واژگان تصوف، همان جنبه‌ی معنوی امام است که صوفیان در زمان ما برای توجیه این عقیده و کم‌رنگ کردن این دوگانگی، قطب را نائب امام معرفی می‌کنند، ایشان به دنبال این مطلبند که مهدی بودن را نه یک شخص مشخص، که یک مقام و جایگاه خاص تعریف کنند و آنگاه هر کسی را که صلاحیت آن جایگاه یافت در آن مرتبه بنشانند.
صوفی: چرا درباره‌ی چیزی که نمی‌دانی، از خودت اظهار نظر می‌کنی. چه کسی گفته ما قطب را هم‌رتبه با امام می‌دانیم؟ قطب در زمان غیبت امام معصوم، عهده‌دار سلوک عرفانی مردم و رساندن آنان به‌سوی هدایت و کمال است تا گمراه نشوند.
گفتم: مگر قطب صوفیه چه کاره است که عهده‌دار هدایت مردم است، کسی که نه امام است، نه نائب امام و نه فقیه، چگونه می‌تواند مردم را هدایت کند، کسی که با علم و سواد ناقص در احکام و اعتقادات دین، حتی خانواده‌ و خویشان خود را هم نمی‌تواند هدایت کند، چگونه می‌خواهد مردم را به خدا برساند.
صوفی: همان‌طور که گفتم قطب در هر زمان، عهده‌دار هدایت خلق است که این امر در زمان غیبت، به‌واسطه‌ی اقطاب و مشایخ صوفیه صورت می‌گیرد. چنان‌که ملاسلطان گنابادی در جواب نامه عبدالغفار اصفهانی که راجع به حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه شریف) سؤال کرده می‌نویسد: «حضرت قائم عجل الله فرزند صلبی جناب امام حسن عسکری (علیه‌السلام) حیّ و قائم و مهدی آخرالزمان است و او است که در هر زمان به‌واسطه‌ی مشایخ، هدایتِ خلق می‌کند واز انظار غایب است.» [2]
گفتم: اولا این سخن ملاسلطان فریب و حیله وی را نشان می‌دهد که چگونه با یک حرف، بسیاری از مردم ساده را از راه راست گمراه کرده و به‌راحتی خود را ولی و هدایت‌گر از طرف امام عصر (عجل الله فرجه شریف) جا زده است. ثانیا این پاسخ ملاسلطان به‌خوبی اعتقاد صوفیه به «مهدویت نوعیه» که به‌نوعی از «نیابت خاصه» و «باب» بودن هم برتر است، فهمیده می‌شود، در حالی که حضرت ولی‌عصر (علیه‌السلام) در روایتی، کسانی را که در زمان غیبت، ادعای نیابت از طرف وی بدانند دروغگو خواندند و در این‌باره به نائب چهارم خود فرمودند: «برای نیابت به احدی وصیت نکن، غیبت صغرا تمام شد و غیبت کبرا آغاز شد، هرکسی که از این تاریخ به بعد ادعا کند که نایب خاص امام زمانم، قطعاً دروغ است و باید او را تکذیب کرد.»[3]
صوفی: از لحاظ عقلی بر امام واجب است که در غیاب خود نائب یا نائبانی قرار دهد، تا شیعیان گمراه نشوند، و اگر غیر از این عمل کنند، کاری خلاف لطف و قاعده انجام داده و موجبات گمراهی را فراهم می کنند، بنابراین این اقطاب صوفیان، نایبان امام در هدایت کردن خلق هستند.
گفتم: قطعا عصر غیبت با نبود امام، پیچیدگی‎ها و مشکلات خودش را دارد، اما امام زمان(عجل الله تعالی فرجه شریف) برای درآمدن شیعیان از حیرت و ضلالت، آن‌ها را به راویان حدیث، یعنی عالمان دینی رهنمون می کنند تا دچار گمراهی و ضلالت نشوند. از محمد بن عثمان نائب دوم امام زمان (علیه‌السلام) نقل شده است که حضرت در پاسخ به یکی از شیعیان به نام اسحاق بن یعقوب که ظاهرا از تکلیف شیعیان در نبود امام سوال کرده بود، می‌فرمایند: « و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الی رواة حديثنا فانهم حجتی عليكم و انا حجة الله عليهم [4]؛ و اما در رخدادهايی كه پيش می‌آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم.»
چقدر شما ساده و جاهل هستید که اقطاب و مشایخ شما، هر حدیثی را که به‌نفع خودشان مصادره کردند به‌راحتی قبول می‌کنید و فریب آنان را می‌خورید.
صوفی: ما ساده نیستیم، این شما هستید که هیچ برنامه‌ای برای سیروسلوک و تقرب به‌پروردگار ندارید.
گفتم: برنامه سلوکی ما همان چیزی است که در قرآن و روایات ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) آمده، که هر کس این دو را نداشته باشد، در ظلمات و گمراهی است نه مثل شما که دربست خدمتگزار مشایخ و اقطاب خود هستید و فکر می‌کنید این آداب و برنامه‌های ساختگی مشایخ، موجب تقرب شما به خدا می‌شود.
این مشایخ شما برای رسیدن به منصب ولایت که از آن به قطب نیز تعبیر می‌کنند، زمانی هم معین کرده‌اند، تا مریدان در این مدت، دربست تسلیم محض و در خدمت مشایخ باشند. چنان‌که ملاسلطان می‌نویسد: «چون هنوز انظار خلق، استعداد رؤیت آن بزرگوار را ندارد و دوازده سال خدمت، برای ظهور حضرت قائم است و در حدیث جناب امیر است که فرموده‌اند مدت غیبت شش روز یا شش ماه یا شش سال است و این دوازده به جهت توسعه برسالک است»[5] این عبارت ملاسلطان به این معنی است که مریدِ ارادتمندِ صوفی بزرگ(قطب) باید دوازده سال خدمت کند تا صورت ملکوتی امام حی قائم یعنی رئیس صوفیه که دارای «مهدویت نوعیه» می‌باشد در او به ظهور برسد.
اینجاست که نزاع بر سر قدرت بین سران صوفیه درگرفته و اختلافات آنان بازگوکننده دروغ‌های این فرقه می‌باشد. چنانچه کیوان قزوینی در کیوان‌نامه می‌نویسد: «و بعضی معین می‌کردند سابقاً به شش سال قمری و حال به دوازده سال قمری معین می‌کنند چنان‌که من در زمان ارادتم به تصوف مرسوم، پس از انقضاء 12 سال خدمت، در دو مجلس متوالی، قطب خود را محاکمه نمودم[6] این اقطاب و رؤسای صوفیه برای اینکه در بین مریدان خود جا بندازند که هر کسی می‌تواند به مقام ولی اللهی برسد، اینچنین با وعده و وعید، افراد را به‌سوی خود جذب می‌کنند.

پی‌نوشت:
[1]. مولوي ،جلال الدين محمدبن محمد، مثنوی معنوی، طلوع، تهران.
[2]. تابنده، سلطان حسین (رضا علیشاه)، نابغه علم و عرفان چاپ تابان 1333، ص 194.
[3]. الغیبه للطوسی، محمد بن ابراهیم نعمانی، تهران، انتشارات صدوق، 1397ق، ص 395.
[4]. شيخ صدوق‏، كمال الدين و تمام النعمه، به‌تصحیح على‌اكبر غفارى، تهران‏، انتشارات اسلاميه‏، 1395 ق‏، چاپ دوم‏ ، ج‏2، ص484.
[5]. تابنده، سلطان حسین (رضا علیشاه)، نابغه علم و عرفان چاپ تابان 1333، ص 195.
[6].  کیوان قزوینی، عباسعلی، کیوان نامه، مطبعه حاجی عبدالرحیم، تهران ، ۱۳۴۹، جلد دوم صفحه 151 تا 166.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.