افشاگری علمای اهل سنت دربارهی ابن تیمیه
خلاصه مقاله
وقتی آثار انحرافی و عقاید باطل در تالیفات ابن تیمیه، از جمله در کتاب «رساله حمویه کبری» آشکار گردید، علمای عصرش در مقابل او موضع گرفته و جامعه را نسبت به عقاید و دیدگاههای او مطلع ساختند. وی معتقد است که خداوند دارای جسم است و برای خدا جهت و سمت و سو وجود دارد، خدا فوق آسمان است، که آیات صریح و روشنی این نظرات را نفی میکند.
ابن حجر عسقلانی در مورد وی میگوید: «ابن تیمیه در مقام پاسخ به عالم شیعه -علامه حلّی- در بسیاری موارد به ردّ احادیث صحیح السند پرداخته و از آنجا که به هنگام نگارش کتابهایش احاطه کافی به روایات نداشته و انسان فراموشکاری بوده... لذا چون زیادهروی کرده در حقیقت منجر به توهین و تنقیص علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) شده است.» و ...
متن مقاله
در اواسط قرن هفتم هجری در منطقه حرّان شام -حوالی سوریه- کودکی بهنام احمد عبدالحلیم، مشهور به ابن تیمیه دیده به جهان گشود، او تا سنّ هفت سالگی در آن سرزمین زندگی کرد و به خاطر حمله مغول مجبور به ترک از دیار و زادگاهش به همراه خانوادهاش گردید. پدر او حنبلی مذهب بود، لذا او را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی بیاموزد. تفکرات خاص او باعث شد، فرقه ضاله وهابیت در قرن 12 هجری وی را به عنوان رهبر معنوی و فکری خود اعلام کنند، در نتیجه شناخت افکار افراطی و خشک و خشن وهابیان در گرو شناخت عقائد و افکار باطل ابن تیمیه است، چرا که موسس وهابیت -یعنی محمد بن عبدالوهاب- بخشی از عقاید او را گرفته، بخشهایی از آن را رها کرده و توجهی نکرده است.
او تا اواسط عمرش یا کمی بیشتر از آن، به عنوان عالم حنبلی مذهب میزیسته، تا اینکه آثار انحرافی و عقاید و افکار باطل او در تالیفاتش از جمله «رساله حمویه کبری» آشکار گردید، و اینجا بود که علمای عصرش در مقابل او موضع گرفته و جامعه مسلمانان آن روزگار را نسبت به عقاید و دیدگاههای او مطلع ساختند و افشاگری کردند، چرا که در تالیفات خود اینگونه مطالب را نوشته و بدان معتقد بوده است که هرچه در قرآن آمده، باید بر معنای لغوی و عرفی آن حمل شود.
مثلاً او معتقد است که خداوند دارای جسم است و برای خدا جهت و سمت و سو وجود دارد، خدا فوق آسمان است، خدا بر عرش خود تکیه کرده است و... در حالیکه آیات صریح و روشنی وجود دارد که همگی این نظرات او را نفی میکند، از جمله این آیات از قرآن: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ.[شوری/11] برای او مانندی نیست.» «وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ...[حدید/4] و او با شماست در هر کجا که باشید.» «وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّمَآءِ إِلَـٰهٌ وَ فِي الَارْضِ إِلَـٰهٌ ...[زخرف/84] و او کسی است که در آسمانها خداست و در زمین خداست.»[1]
و یا مثلاً معتقد بود که مقامات پیامبران الهی و اولیاء خدا، با مردم کوچه و بازار هیچ فرقی نمیکند و همه عادی و مثل هم هستند. فلذا بر این اساس میگوید: «سفر برای زیارت پیامبر حرام است- کیفیت زیارت پیامبر با زیارت اهل قبور هیچ فرقی ندارد- بارگاه و گنبد و... بر قبور حرام است- توسل به پیامبر و اولیای الهی بدعت و شرک است- سوگند به قرآن و پیامبر و... شرک و کفر محض است- جشن و سرور برای پیامبر و اولیاء الهی و... بدعت است و...»[2]
و یا مثلاً معتقد بود که اهل بیت پیامبر، خصوصاً حضرت علی (علیهالسلام) هیچ فضیلتی ندارند و تمام احادیث وارده بر ایشان در کتب صحاح سته اهل سنت را منکر شده و به طرق مختلف همهی آنها را ردّ کرد، مخصوصاً برخی از آیات ویژه مانند آیه ولایت و آیه مودت و... [3] پس با این دیدگاه متفاوت نسبت به علمای زمان خود که اهل سنت بودند، به مخالفت برخاست و بارها دستگیر شد و به زندان رفت و علمای فریقین هم در برابر تالیفات باطل و ردّ عقاید و افکارش مسمومش کتابهایی نوشتند.
علمای بزرگ اهل سنت در مقابل دیدگاههای او اینگونه جبههگیری کرده و به افشاگری پرداختند:
مثلاً ابن حجر عسقلانی میگوید: «... لکنّه ردّ فی ردّه کثیراً من الاحادیث الجیاد کم من مبالغه لتوهین...[4]... ابن تیمیه در مقام پاسخ به عالم شیعه -علامه حلّی- در بسیاری موارد به ردّ احادیث صحیح السند پرداخته و از آنجا که به هنگام نگارش کتابهایش احاطه کافی به روایات نداشته و انسان فراموشکاری بوده... لذا چون زیادهروی کرده در حقیقت منجر به توهین و تنقیص علی بن ابیطالب (علیهماالسلام) شده است.» و یا در جای دیگری میگوید: «و قال فی حقّ علیّ أخطاء فی سبعه عشر شیئاً ثمّ خالف فیها نص الکتاب.[5] ابن تیمیه دربارهی علی (علیهالسلام) گفته علی در 17 مورد دچار خطا و اشتباه شده و با نص قرآن مخالفت کرده است.» و با این حالات از او که در مطالبش آورده و سند و مدرکی معتبر ارائه نمیکرد، افرادی مانند ذهبی، طی نامهی سرگشاده و تندی به او اینگونه خطاب میکند که: «یا خیبه، من اتبعک فانّه معرض للزندقه و الانحلال...، فهل معظم اتباعک الاّ قعید مربوط، خفیف العقل، او عامّی، کذّاب، بلید الذهن، او غریب واجم، قوی المکر، او ناشف صالح عدیم الفهم...[6] ای بیچاره! آنان که از تو متابعت میکنند در پرتگاه زندقه، کفر و نابودی قرار دارند... مگر نه این است که عمده پیروان تو عقبمانده، گوشهگیر و منزوی، سبک مغز، و بیعقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه و پست، مکّار و حیلهگر، خشک، ظاهر الصلاح، و فاقد فهم و درک و شعور هستند؟ اگر سخن مرا قبول نداری، آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج... گمان نمیکنم تو سخن مرا قبول کنی و به نصیحتهای من گوش فرا بدهی. تو با من که دوستت هستم، اینطور رفتار میکنی، پس با دشمنانت چه خواهی کرد؟ به خدا سوگند در میان دشمنانت افراد صالح، شایسته، عاقل، دانشور، فراوانند، چنانکه در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و جاهل، و پست و بیعار زیاد به چشم میخورند...»
فاعتبروا یا اولی الابصار
پینوشت:
[1]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مکتبه ابن تیمیه، ریاض، عربستان، ج1 ص45.
فوات الوفیات، ابن شاکر، دار صادر، بیروت، لبنان، ج1 ص76.
[2]. مجموع الفتاوی، ابن تیمیه، مکتبه ابن تیمیه، ریاض، عربستان، ج1 ص136-148-149.
[3]. منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، موسسه قرطبه، قاهره، مصر، ج1 ص1- ص218.
[4]. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، دائره المعارف النظامیه، حیدر آباد، هند، ج6 ص319. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. الدرر الکامنه...، ابن حجر عسقلانی، مجلس دائر المعارف العثمانیه، حیدر آباد، هند، ج1 ص179. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[6]. اعلان بالتوبیخ...، سخاوی، چاپ فرانتس روزنتال، بیروت، لبنان، ص77.
تکمله السیف و الصیقل، شیخ محمد زاهد کوثری، مکتبه زهران، قاهره، مصر، ص218.
افزودن نظر جدید