تأسی به تحجر باب یا ادعای تجددطلبی در علم‌آموزی!

  • 1397/08/21 - 10:34
پیشوایان بهائی در حالی لزوم تعلیم و تربیت و علم آموزی را به عنوان آموزه‌ی مترقی خود برشمردند که پیشوای آنان علی‌محمد شیرازی، از آموزش هرگونه کتابی نهی کرده و حکم به سوزاندن تمامی کتاب‌ها داده است! اما به راستی چگونه می‌توان آموزه‌های متحجرانه‌ی باب را ستود و در عین حال خود را منادی تجدد و روشنفکری معرفی کرد؟!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یک پژوهشگر در زمینه‌ی بهائیت با مبلّغی بهائی، تعلیم به ظاهر مترقی لزوم علم‌آموزی در بهائیت و تعارض آن با تأسی پیامبرخوانده‌ی این فرقه به تحجرگرایی باب را مورد بررسی قرار دادند.
مبلّغ بهائی: یکی از تعالیم مترقی پیشوایان ما، لزوم تعلیم و تربیت عمومی است: «تعليم هشتم حضرت بهاءالله، تربيت عموم لازم است و وحدت اصول و قوانين تربيت نيز از الزم امور تا جميع بشر تربيت واحده (: یکسان) گردند. يعنی تعليم و تربيت در جميع مدارس عالم بايد يكسان باشد. اصول و آداب یک اصول و آداب گردد تا اين سبب شود كه وحدت عالم بشر از صغر سنّ (: کودکی) در قلوب جای گيرد».[1]
پژوهشگر: بهائیت چگونه می‌تواند داعیه دار علم آموزی باشد در حالی که پیشوای آن علی‌محمد باب، از تدریس تمامی کتاب‌ها (غیر از کتاب بیان) نهی کرده است: «الباب العشر مِن الواحد الرابع لا يَجوز التَدريس فی كتب غير البيان [2]؛ تدريس كتابی به جز كتاب بيان (علی‌محمد شیرازی) جايز نيست». همچنین بهائیت چگونه می‌تواند مدعی آموزش فراگیر باشد، در حالی که علی‌محمد باب پیروانش را از مالکیت بیش از 19 کتاب نهی کرده است: «نَهی عَنكم فِی البَيان ان لا تملكن فوقَ عَدد الوَاحد مِن كتاب و ان تملَّكتُم فَليلزمنَّكم تِسعةَ عَشرَ مثقالا مِن ذهب حداً فی كتابِ الله لَعلَّكُم تَتَّقُون [3]؛ در (كتاب) بيان شما نهی شده‌ايد كه بیش از واحد (: معادل ابجد آن مساوی با نوزده: یعنی بيش از 19) كتاب داشته باشيد و اگر بیش از 19 کتاب داشتيد، بر شما 19 مثقال طلا (به عنوان جريمه) واجب می‌گردد، اين حدی است در كتاب خدا، شايد پرهيزكار گردید».
مبلّغ بهائی: سندهای شما مورد قبول ما نیست و ما به غیر از کتاب‌های خودمان هیچ آدرس دیگری را قبول نداریم.
پژوهشگر: این دو آدرس از کتاب بیان علی‌محمد شیرازی است؛ مگر شما خود را پیرو او نمی‌دانید، پس چگونه استناد به کتاب‌هایش را نمی‌پذیرید؟! اما برای این‌که جای بهانه‌ای نباشد، حتی در کتاب مکاتیب عبدالبهاء هم به مخالفت جریان باب با علم‌آموزی تصریح شده است؛ همچنان که در خصوص حکم علی‌محمد شیرازی به سوزاندن تمامی کتاب‌ها می‌خوانیم: «در یوم ظهور حضرت (باب) منطوق بیان، ضرب اَعناق (زدن گردن‌ها) و حَرق کُتُب و اوراق (سوزاندن کتاب‌ها و نوشته‌جات) و هدم بقاع (نابودی اماکن) و قتل عام، إلّا مَن آمن و صدق (مگر کسانی که به او ایمان بیاورند و تصدیقش کنند) بود».[4]
مبلّغ بهائی: بالاخره هر طوری که بوده، پیشوایان بهائی چنین دیدگاهی نداشته‌اند.
پژوهشگر: مگر قول پیامبرخوانده‌ی بهائی را مطالعه نکردید که او احکام بیان را محبوب خود خوانده است: «فوالَّذی روحی و ذاتی بيده حرفٌ مِن البَيان لأحبُّ عندی عن كلّ مَن فی السموات و الأرض [5]؛ سوگند به آن‌که روح و ذاتم در دست اوست، یک حرف از بيان (کتاب علی‌محمد شیرازی) نزد من محبوب‌تر است از تمام آنچه در آسمان‌ها و زمين است».
مبلّغ بهائی: در هر صورت ما احکام حضرت باب را منسوخ می‌دانیم.
پژوهشگر: لطفاً پاسخ دهید که با چه منطقی می‌توان (همچون پیامبرخوانده‌ی بهائی) احکام به دور از عقل و منطق و متحجرانه را محبوب خود دانست و در عین حال خود را منادی تجدد و تمدن و روشنفکری معرفی کرد؟! به طور مثال، چگونه می‌توان خود را صلح‌طلب دانست و در عین حال، افکار جنگ‌طلبانه‌ی هیتلر را ستود؟! از طرفی فقط بهائیان در عالم، علی‌محمد شیرازی را به عنوان پیشوایی الهی می‌دانند، پس باید نسبت به احکام غیرعقلانی او پاسخگو باشند!

پی‌نوشت:
[1]. عباس افندی، خطابات، لانگنهاین آلمان غربی: لجنه‌ی ملّی نشر آثار امری به زبان‌های فارسی و عربی، 127 بدیع، ج 2، ص 148.
[2]. علی‌محمد شیرازی، بيان فارسی، واحد 4، باب 10، ص 130.
[3]. علی‌محمد شیرازی، بيان عربی، واحد 11 ، باب 7، ص 55.
[4]. عباس افندی، مکاتیب، نسخه‌ی الکترونیکی، ج 2، ص 266.
[5]. فاضل مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 5، ص 333.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.