جعل اصطلاح اجتهاد؛ سرپوشی بر تاویلات

  • 1397/04/05 - 13:13
تاویل از جمله کلماتی است که در پشت آن افرادی همچون خالد بن ولید، در ماجرای قتل مالک بن نویره، مخفی شدند. با عمیق شدن مباحث اسلامی، روی واقعیِ تاویل آشکار گشت و به این خاطر، اهل سنت در راستای توجیه عملکرد بزرگان خود از کلمه‌ی اجتهاد به جای تاویل بهره بردند.

خلاصه مقاله
در طول تاریخ اسلامی، گروهی با ترفندهای مختلف در صدد هم‌خوانی عملکردهای غیر مشروع خود با فرامین اسلامی هستند. از اصطلاحاتی که این گروه استفاده می‌کنند، بعد از اصطلاح «اجتهاد»، اصطلاح «تأویل» است. مثلاً خالد بن ولید، درتوجیه به قتل رساندن مالک بن نویره، در پیشگاه حاکم وقت گفت: «تاویل کردم و خطا کردم.» ابن حزم نیز در توجیه قتل امام علی (علیه‌السلام) به دست ابن‌ملجم، ابن‌ملجم را متاول و مجتهد نامید و یا ابن‌تیمیه در بهانه‌تراشی خود نسبت به اقدامات معاویه، وی را مجتهد می‌خواند. حتی استعمال کلمه مجتهد در مورد عملکرد یزید نیز به کار برده شده است و ابن‌کثیر یزید را این‌چنین توجیه می‌کند: «ذاک امام مجتهد.»

متن مقاله
در طول تاریخ اسلامی، گروهی با ترفندهای مختلف در صدد هم‌خوانی عملکردهای غیر مشروع خود با فرامین اسلامی هستند. در این میان جعل اصطلاح تاویل نیز در همین راستا تفسیر می‌شود. مثلاً خالد بن ولید، قاتل مالک بن نویره، درتوجیه به قتل رساندن مالک در پیشگاه حاکم وقت گفت: «ای خلیفه‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تاویل کردم و خطا کردم.»[1]
این‌گونه تاویل، نه تنها با معنای لغوی تاویل هیچ گونه تشابهی ندارد، بلکه مخالف آن است. چرا که در معنای لغوی تاویل آمده است: «تاویل با معنا و تفسیر هم‌معنا است؛ تاویل تفسیر چیزی است که معنا به آن بازمی گردد.»[2] تاویلی که خالد از آن دم می‌زند، به چه معناست؟ اگر مراد از تاویل در کلام خالد، تفسیر قرآن به خلاف ظاهر آن است، که صحیح نیست. چرا که این عملکرد خالد خلاف نصوص قرآنی بوده است. از این روی و برای سرپوش گذاشتن عملکرد برخی از اشخاص صدر اسلام، تاویل نیز در پرتو اصطلاح پر رونق و مشهور واژگان مورد قبول اهل‌سنت یعنی اجتهاد قرار گرفت. به عنوان مثال ابن حزم در توجیه قتل امام علی (علیه‌السلام) به دست ابن‌ملجم، ابن‌ملجم را متاول و مجتهد نامید.[3] و یا ابن‌تیمیه در بهانه‌تراشی خود نسبت به اقدامات معاویه، وی را مجتهد می‌خواند.[4] جالب توجه است که استعمال کلمه مجتهد حتی در مورد عملکرد یزید نیز به کار برده شده است. ابن‌کثیر نیز با سکوت خود و عدم کلامی در رد سخن ابوالخیر قزوینی بر امام و مجتهد بودن یزید تاکید می‌کند.[5]

پی‌نوشت:

[1]. یعقوبی، 1960 م، ج 1، ص 132. به نقل از مقاله موسویان، سید علی ربانی، مقصود از قول صحابه، پژوهش‌نامه فقه و حقوق اسلامی، سال 5، شماره 10، 1391 ش، ص 79.
[2]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح فی اللغه و العلوم و مختار الصلاح، بیروت، دارالحضاره العربیه، 1974 م، ماده اول، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، مکتبه المرتضویه، 1362 ش، بی جا؛ ماده اول.
[3]. ابن‌حزم، علی بن محمد، الاحکام فی اصول الاحکام، مطبعه العاصمه، بی تا، ج 10، ص 484.
[4]. ابن‌تیمیه، منهاج‌السنه، قاهره، مکتب ابن‌تیمیه، 1409 ه، ج 3، ص 261.
[5]. ابن‌کثیر، ابوالفداء، البدایه و النهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی،  1408 ه، ج 13، ص 9. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.