رهبران بهائی= ایرانیان شریف یا ...؟!

  • 1397/01/30 - 09:47
بیت العدل در گوشه‌هایی از پیام نوروزی، ضمن توصیه‌ی بهائیان به تلاش برای آبادانی ایران، خود را دعاگوی مردم "شریف" ایران دانست. اما با گذری کوتاه در سخنان پیشوایان بهائی درمی‌یابیم که همواره ایران و ایرانی، آماج نوک پیکان توهین‌ها، جسارت‌ها و تحقیرهای پیشوایان بهائیت بوده‌اند و این سخنان، تنها جنبه‌ی تبلیغاتی و عوام‌فریبی دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در گوشه‌هایی از پیام نوروزی که نهاد رهبری بهائیت (موسوم به بیت العدل) صادر نمود، ضمن توصیه‌ی بهائیان به تلاش برای آبادانی ایران، خود را دعاگوی مردم "شریف" ایران دانست: «شما به زندگی در کشوری مفتخرید که حضرت ولیّ عزیز امرالله درباره‌ی آن می‌فرمایند "اهل بها چه در ایران و چه در خارج آن موطن جمال اقدس ابهی را پرستش نمایند و در احیا و تعزیز و ترقّی و ترویج مصالح حقیقیّهٴ این سرزمین منافع و راحت بلکه جان و مال خویش را فدا و ایثار کنند." این‌چنین است که کوشش در راه پیشرفت آن دیار گهربار همواره مورد علاقۀ خاصّ شما و دیگر بهائیان جهان می‌باشد و از اینروست که با اطمینان قلبی به اینکه آیندۀ ایران در نهایت شکوه و عظمت است همیشه آماده بوده‌اید تا در این مسیر سازنده دوش به دوش دیگر شهروندان خیرخواه و علاقمند به انجام خدماتی صادقانه و ارزنده همت ‌گمارید... به یاد شما و همه‌ی ایرانیان شریف در اعتاب مقدّسه‌ی علیا دعا می‌نماییم».[1]
اما به راستی می‌توان چنین ادبیات محترمانه‌ای را نمایان‌گر باطن بهائیت دانست؟! پاسخ این پرسش را می‌توان با گذری کوتاه در سخنان پیشوایان بهائی دریافت:
اول: پیامبرخوانده‌ی بهائیت در توهینی آشکار به ایرانیان، ایران را مدرسه‌ی نادانی، دروغ‌گویی و نفاق معرفی کرده است: «اکثر از ناس در دبستان جهل و نادانی تربیت شده‌اند و در مغازه کذب و نِفاق و سائر. کجا است بینا و کجا است شنوا...».[2]
دوم: دومین پیشوای این فرقه، عبدالبهاء نیز با ابراز خوشحالی از بلاهایی که بر سر مردم ایران آمده، ایرانیان را شرور خطاب کرده است: «چقدر این ایرانی‌ها شرورند. هنوز آرام نگرفته‌اند. این قدر بلایا و رزایا (پیش‌آمدهای ناگوار) که بر آن‌ها وارد آمده هنوز بر آن شرارت اولیه هستند».[3] وی همچنین در جایی دیگر، ایرانیان را غافل، بی‌خرد، کر و کُور و مُرده خطاب کرده است.[4]
سوم: سومین پیشوای این فرقه، شوقی افندی نیز بارها ایرانیان را مخاطب هتاکی‌های تند خود قرار داده و ملّت شریف ایران را وحشی خطاب کرده است: «ملّتی جاهل، متعصب و متوحش (وحشی)».[5] وی همچنین قساوت و شقاوت ایرانیان را متحیرالعقول توصیف می‌کند و می‌گوید مشابه آن، حتی از وحشیان آفریقا نیز دیده نشده است.[6]
چهارم: مبلّغان بهائی نیز به تبعیت از پیشوایان خود، ایرانیان را آماج توهین‌های زننده‌ی خویش قرار داده‌اند. همچنان که ابوالفضل گلپایگانی ملّت شریف ایران و علمای بزرگ آن را به جرم مخالفت با آموزه‌های باطل و بدعت‌آمیز باب و بهاء؛ بیچاره، جاهل، باطل، مقهور، خوار و خفیف، وحشی و شرور و... معرفی نموده است: «در حقیقت این بیچاره خلق ایران را همان اخلاق و اطواری که علمای جاهل و رؤسای باطل (رجال دینی و سیاسی ایران) پیشنهادشان کرده و به آن تربیت نموده‌اند، برایشان دشمنی است قوی و شدید و برای قطع رشته‌ی اقتدار و اعتبارشان سیفی است قطاع (شمشیری برّنده) و حدید که لازال (پیوسته) در انظار دولت متمدنه خوار و خفیف، ملحوظند و در اَبصار دول مقتدره، وحشی و شریر مشهود».[7] اسدالله فاضل مازندرانی نیز در ماجرای تجمع مردم در مقابل مجلس ملّی و اعتراض به جمهوری فرمایشی و استعماری رضا خانی و ضرب و شَتم آنان توسط نیروهای دیکتاتور پهلوی؛ پیوسته از مردم شریف تهران، به عنوان اَراذل یاد نموده است.[8] و موارد بی‌شماری از این دست... .
اما به راستی تشکیلات بهائیت با چه رویی می‌تواند از ایران‌دوستی دم بزند و ایرانیان را با لقب شریف یاد کند، در حالی که رهبران این فرقه، همواره ایران و ایرانی را آماج نوک پیکان توهین‌ها، جسارت‌ها و تحقیرهای خود قرار داده‌اند؟! و به عبارتی دیگر می‌بایست از تشکیلات بهائیت پرسید که ما دُم خروستان را باور کنیم یا قسم حضرت عباس‌تان را؟!

پی‌نوشت:
[1]. نهاد رهبری بهائیت "بیت العدل"، پیام نوروزی سال 1397 ش.
[2]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 4، ص 151.
[3]. مجله‌ی آهنگ بدیع، سال چهارم، 1328، شماره‌ی 5، ص 3.
[4]. عباس افندی، مکاتیب، بی‌جا: مؤسسه‌ی ملّی مطبوعات امری، 133 بدیع، ج 6، ص 87.
[5]. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، ص 42، به نقل از: شوقی افندی، توقیعات مبارکه (لوح قرن احبّاء شرق)، ص 17. 
[6]. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، ص 42، به نقل از: شوقی افندی، توقیعات مبارکه، ص 180-179.
[7]. ر.ک: آهنگ بدیع، سال 2، ش 8، ص 9-8.
[8]. اسدالله فاضل مازندرانی، ظهورالحق، بخش نهم، نسخه‌ی الکترونیکی، مخطوط، ص 48.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.