وقتی بهاءالله جعل حدیث می‌کند!

  • 1396/10/23 - 08:20
پیامبرخوانده‌ی بهائیان برای مشروع جلوه دادن ادعای قائمیت باب، روایتی را به کتاب شریف بحارالأنوار منتسب می‌کند که در آن چهار نشانه از انبیای پیشین، برای امام زمان نام برده شده است. این در حالیست که چنین روایتی در کتُب روایی وجود ندارد و مضامین روایتِ مشابهی که در کتاب بحارالأنوار وجود دارد، با ادعای حسینعلی نوری تفاوت دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله رویکردهای فرقه‌ی بهائیت برای مشروع جلوه دادن خود، استدلال به آیات و روایات اسلامی است. پیشوایان و سرکردگان بهائی در استدلال خود به منابع اسلامی، جنبه‌ی صداقت و حقیقت‌طلبی را کنار نهاده و ضمن دگرگون‌سازی معنی و مفهوم و ظاهر آیات و روایات، در برخی مواقع اقدام به جعل و یا تحریف منابع اسلامی به نفع خود نموده‌اند.
همچنان که مدعی پیامبری بهائیت، روایتی را منتسب به کتاب بحارالأنوار کرده که می‌گوید: «فی البِحارِ أن فی قائِمنا أربع علاماتٌ مِن أربعةِ نبی... [1]؛ در بحارالأنوار برای قائم ما چهار نشانه از چهار پیامبر آمده است: موسی، عیسی، یوسف (علیهم السلام) و محمّد (صلّی الله علیه و آله). اما از موسی خوف و انتظار، از عیسی چیزهایی است که در حق او گفته‌اند، از یوسف زندان و تقیه و از محمّد (صلّی الله علیه و آله) آثاری که همانند قرآن است که از او ظاهر می‌شود».
اما در پاسخ به این استدلال بهائیان می‌گوییم که چنین روایتی در هیچ‌یک از کتُب روایی موجود نیست و روایت مشابهی که در کتاب شریف بحارالأنوار آمده و در کمال‌الدین [2] هم بیان شده، آن است: «فی صاحبِ هذا الأمر أربع سُنن مِن أربعَة أنبیاء... [3]؛ در صاحب أمر، چهار سنّت از چهار پیامبر وجود دارد: از موسی (علیه السلام) خوف، از یوسف (علیه السلام) زندان، از عیسی (علیه السلام) تهمت مُردن و از محمّد (صلّی الله علیه و آله) شمشیر».
اما بدون شک انگیزه‌ی بهائیان از جعل این حدیث، صحیح جلوه دادن ادعای مهدویت علی‌محمد شیرازی و ادعای کتاب آسمانی اوست که با تغییر برخی عبارات صورت گرفته است. چرا که در روایت موجود، سخنی از «علامت» به میان نیامده و سخن از تکرار سنّت‌هاست. همچنین بر اساس روایت صحیح، آن‌چه حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) از حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) به همراه دارد، شمشیر آن حضرت است، نه آوردن کتابی ناسخ قرآن. بعلاوه، در روایت صحیح آمده است که شباهت مهدی موعود به حضرت عیسی (علیه السلام)، اینست که تهمت مُردن به او می‌زنند و حال آن‌که او زنده است؛ این در حالیست که بنابر اعتقاد بهائیان، علی‌محمد شیرازی واقعاً مُرده و تهمتی در کار نیست.
بنابراین نتیجه می‌گیریم یا مدعی پیامبری بهائیت، از علم الهی که ادعا می‌کرده (احاطه بر جمیع کتُب)[4] برخوردار نبوده و در آوردن این روایت اشتباه کرده است. یا این‌که نسبت به متن صحیح روایت علم پیدا کرده، اما مغرض بوده و مضامین آن را به نفع خود تغییر داده است. در اینصورت، آیا می‌توان به شخصی که برای مشروع جلوه دادن خود، از نیرنگ و فریب بهره می‌گیرد اعتماد کرد و او را به عنوان پیشوایی الهی پذیرفت؟!

پی‌نوشت:

[1]. حسینعلی نوری، ایقان، ص 197.
[2]. شیخ صدوق، بحوث حول المهدی و تمام النعمه، ج 1، ص 153.
[3]. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 51، ص 217.
[4]. ر.ک: اسدالله مازندرانی، اسرارالآثار خصوصی، بی‌جا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 124 بدیع، ج 1، ص 191.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.