از بین نرفتن بابیت و بهائیت، دلیل حقانیت آنان نیست

  • 1396/11/10 - 11:50
بهائیان با ذکر آیاتی از سوره‌ی حاقه، مدعی‌اند اگر شخصی به دروغ مدعی رسالت شود، خداوند او را از بین خواهد برد. در پاسخ گوییم: اولاً: این آیات مربوط به پیامبر اسلامند که رسالتش پذیرفته شده؛ حال آن‌که مدعیانی چون باب و بهاء نه مورد خطاب این آیه‌اند و نه می‌توان آیه را به آنان تسری داد. ثانیاً: این ادعا با هدایت اختیاری انسان تنافی دارد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بهائیان با استدلال به گفته‌ی مبلّغ سرشناس خود (گلپایگانی) در فرائد، مدعی‌اند اگر شخصي مدعی رسالت شود و آن را به خدا نسبت دهد و آن آیین نفوذ نمايد و در عالم باقی بماند؛ اين بقا و نفوذ دليل حقانيت آنست.[1] بهائیان برای تثبیت ادعای خود، آیاتی از قرآن کریم ذکر می‌کنند که خداوند فرموده است: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويلِ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمينِ ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتينَ فَما مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حاجِزينَ [حاقه/47-44] اگر او سخنی دروغ بر ما می‌بست؛ ما او را با قدرت می‌گرفتیم؛ سپس رگ قلبش را قطع می‌کردیم؛ و هیچ کس از شما نمی‌توانست از (مجازات) او مانع شود!»
در پاسخ به این ادعا خواهیم گفت:
اولاً: این آیه در خصوص حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) است که خداوند بر ایشان وحی فرستاده، دارای اعجاز بوده و بسیاری از مردم به او ایمان آورده‌اند. حال اگر چنین شخصی که رسالت او مقبول شده، بخواهد بر فرض محال، دروغی به خدا بندد، خداوند رگ حیاتش را از بین می‌برد. همچنان که فرماندهی گوید اگر فرستاده‌ی من خلافی مرتکب شد، او را مجازات می‌کنم. بنابراین مدعیانی چون باب و بهاء نه مورد خطاب این آیه‌اند و نه می‌توان آیه را به آنان تسری داد.
ثانیاً: خداوند در آیاتی دیگر، وعده‌ی هلاکت اُخروی به کافران داده است: «فَوَيْلٌ لِلَّذينَ يَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَيْديهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَيْديهِمْ وَ وَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَکْسِبُونَ [بقره/79]؛ پس وای بر آن‌ها که نوشته‌ای با دست خود می‌نویسند، سپس می‌گویند: «این، از طرف خداست» تا آن را به بهای کمی بفروشند. پس وای بر آن‌ها از آنچه با دست خود نوشتند و وای بر آنان از آنچه از این راه به دست می‌آورند».
ثالثاً: با توجه به آیاتی مشابه درمی‌یابیم که سنت خداوند آنست که به کافران مهلت می‌دهد تا انسان‌ها از روی اختیار تصمیم بگیرند: «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْکُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ [آل‌عمران/177]؛ کسانی که ایمان را دادند و کفر را خریداری کردند، هرگز به خدا زیانی نمی‌رسانند و برای آن‌ها، مجازات دردناکی است».
رابعاً: اگر قرار باشد هر مدعی باطلی از راه غیب نابود شود، دیگر هدایت اختیاری معنی و مفهومی ندارد. بلکه خداوند تنها راه را مشخص کرده و انتخاب را به مردم واگذاشته: «إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً [انسان/3]؛ ما راه را بدو نمودیم یا سپاسگزار خواهد بود و یا ناسپاس».
آری؛ مبلّغان بهائی با سوءاستفاده از ظاهر برخی آیات و عدم توجه به آیات دیگر، درصدد آن برآمدند تا دلایلی (هرچند توخالی) بر حقانیت پیشوایان خود دست و پا کنند.

پی‌نوشت:
[1]. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، نسخه‌ی الکترونیکی، ص 48.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.