شهادت آری دشنام به علی نه

  • 1396/01/12 - 22:00

چرا بعضی از یاران حضرت علی تقیه نکردند؟ میثم تمار وحجر بن عدى پس از شهادت امیرمؤمنان در میان شیعیان، سمبل تشیع بودند و سکوت و سازش آن‌ها  با حکومت معاویه، تشیع را با خطر جدى روبه رو مى‌ساخت، از این رو تقیه و سکوت چنین شخصیت‌هایى جایز نبود، ولى افرادى که هم سطح آن‌ها نبودند، چنین وضعى نداشتند و مى‌توانستند تقیه کنند.

پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ در پرسش و پاسخ‌هایی که با اهل سنت در باب تقیه انجام می‌شود، بعضاً سؤال می‌کنند که مگر طبق احادیث وارده و مبانی فقهی شیعه، به‌خاطر حفظ جان تقیه واجب نیست؟[1] اصلاً خود حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: هنگامی‌که شما را امر کردند به دشنام به من، مرا دشنام دهید.[2] اگر واقعا برای حفظ جان، تبری و سبّ واجب است، پس چرا حجربن عدی و میثم تمار که از نزدیک‌ترین یاران حضرت علی (علیه السلام) بودند، تبرّی نکردند؟! به آنان عرضه شد که از علی تبرّی بجویند و به اودشنام دهند،‌ ولی آن‌ها حاضر به تبرّی و سبّ نشدند و همین سبب شهادت آن‌ها شد.

پاسخ
باید توجه داشت که اصولاً موقعیت‌ها و موارد و اشخاص با هم فرق مى‌کنند، گاهى خطرى که از ناحیه دشمن متوجه است، چندان مهم نیست و اساس مکتب را تهدید نمى‌کند، در چنین مواردى مى‌توان تقیه نمود، ولى گاهى خطر چنان جدى و مهم است که اساس مکتب و مذهب در معرض خطر قرارمى‌گیرد، طبعاً در چنین مواردى که سکوت و بى‌تفاوتى و تسلیم و سازش به قیمت نابودى مکتب تمام مى‌شود، تقیه جایز نیست؛ بلکه باید با تحمل همه خطرات، مبارزه و مقاومت کرد. به عبارتی دیگر فرق است بین حجر بن عدی و  میثم تمار و بین یک فرد عادی و معمولی؛ یک فرد عادی و معمولی اگر سبّ (دشنام) و تبرّی انجام دهد، سبب نمی‌شود که مردم از تشیع بیرون بروند، اما حجر بن عدی و میثم تماری که از خصّیصین و از نزدک‌ترین یاران علی (علیه السلام) بودند، اگر دشنام می‌دادند و تبری می‌کردند، تبّری آن‌ها  سبب می‌شد که گروهی در اصل تشیع متزلزل بشوند. یک فرد معمولی اگر تبرّی کند، فقط جنبه‌ی فردی دارد، اما آدمی که ثابت قدم است و شب و روزش در کنار آن حضرت سپری شده و از اسم و رسمی برخوردار شده است، چنین شخصی اگر از حضرت علی (علیه السلام) تبّری جوید، دیگران نیز در اعتقادشان متزلزل می‌‌شوند و لذا سبّ و تبری برای آنان حرام است.

در زمان رضاخان مردم را مجبور کردند که هر طایفه‌ای با زنان برهنه و بدون حجاب بیایند و رژه بروند، فلذا یک روز درشکه‌چی‌ها آمدند و رژه رفتند، یک روز هم فلان گروه همین کار را کردند، یک روز هم قرار بود که علما با زنان‌شان بیایند و وارد مجلس بشوند، که البته این کار لغو شد.[3] اگر در آن زمان، علما که  در ایران بودند با همسران بی‌حجاب خود وارد مجلس فرمانداری می‌شدند، اصلاً دین از دل مردم زدوده می‌شد و مردم کم کم عقیده‌ی‌شان سست می‌گردید، در این‌جا علما باید آماده‌ی قتل و شهادت می‌شدند و یک چنین کاری را نباید انجام می‌دادند، اما نسبت به مردم عادی و معمولی، یک چنین کاری اشکال ندارد، چون کسی از آن‌ها توقعی ندارد.

بنابراین، جناب میثم تمار و حجر بن عدی و سایر بزرگان، حسابشان از حساب مردم عادی جداست، در هر صورت باید افراد، زمینه، شخصیت و ارزش خود را بسنجند و ببینند که اگر تقیه کنند، فقط ضرر فردی است یا ضرر جمعی، اگر ضرری جمعی داشت،‌ تقیه حرام است و نباید تقیه کند هر چند کشته بشود. به عبارت دیگر در محیط خفقانى هم‌چون محیط حکومت معاویه وعبیدالله بن زیاد که تبلیغات دروغین دستگاهش که به‌وسیله جیره‌خواران و مزدوران دین‌فروش چنان اوج گرفت که مردم به کلى از حقایق اسلام و آن‌چه حکومت جبار با آنان مى‌کند، بى‌خبر مانده‌اند و مکتب انسان‌ساز امیرالمومنین على (علیه السلام) با تمام نقاط درخشانش چنان سانسور شده و زیرپرده‌هاى سکوت و خفقان قرار گرفته که براى عقب راندن این ابر‌هاى ضخیم و تیره و تار قربانیانى لازم است که مرگشان توفان‌هاى عظیمى به پا کند. در این‌گونه موارد افشاگرانى لازم است تا سرحد مرگ و قربانى شدن در این راه پیش بروند. ولى آیا شهادت همه کس توفان‌زا و موج افکن است، آیا از دست رفتن هر کسى مى‌تواند لرزه بر افکار خفته بیفکند؟ و پایه‌هاى این حکومت را بلرزاند، مسلماً نه. حجر بن عدى‌ها، میثم تمارها و در موارد مشابه ابوذرها و عمارها مى‌بایست در این میدان‌ها گام بگذارند و دست به افشاگرى بزنند تا کم کم مردم بیدار شوند.

حجر بن عدی و میثم تمار بعد از آن‌که به روشن‌گرى پرداختند، بى‌آن‌که حاضر شوند جان خود را با گفتن یک جمله ساده در مورد دشنام به علی و جدایى از مکتب على (علیه السلام) نگه دارند، شربت شهادت نوشیدند، و شهادتشان  بازتابى وسيع داشت. اين حادثه دلخراش، موجى از نفرت و انزجار از حكومت پليد معاويه، و عبیدالله بن زیاد در سراسر جامعه اسلامى به‌وجود آورد و افكار عمومى را چنان تكان داد كه از همه‌جا صداى اعتراض به كشتا‌رهاى بی‌رحمانه معاويه و عبیدالله بن زیاد برخاست. اما ای کاش این اعتراض‌ها و نفرت‌ها دوام می‌داشت و به‌خاطرعوام فریبی و ترس و پول سست نمی‌شدند؛ به هر حال نتیجه چه خوب و چه بد، خللی در تکلیف و انجام وظیفه یاران حضرت ایجاد نمی‌کند. پس یاران باوفای حضرت علی، هم‌چون امامشان مثل شمع سوختند و جان دادند تا عده‌ای جان بگیرند و بیدار شوند.
خواننده محترم برای مطالعه و آگاهی بیشتر می‌توانید به مقالات زیر مراجعه فرمایید.[4]

پی‌نوشت:

[1]. كلينى، محمد بن يعقوب، كافي( ط- دار الحديث)، محقق / مصحح: دارالحديث‏،قم، 1429ق،ج3، ص555،« سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ عَنِ الْقِيَامِ لِلْوُلَاةِ فَقَالَ: «قَالَ‏ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ: التَّقِيَّةُ مِنْ دِينِي وَ دِينِ آبَائِي، وَ لَا إِيمَانَ‏ لِمَنْ لَاتَقِيَّةَ لَهُ».
ابن بابويه، محمد بن على‏، كمال الدين و تمام النعمة، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر، نشر اسلامیه، تهران، 1395ق، ج2، ص371،حدیث 5 «حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِيَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا ع‏ لَا دِينَ لِمَنْ لَا وَرَعَ لَهُ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَعْمَلُكُمْ بِالتَّقِيَّةِ فَقِيلَ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِلَى مَتَى قَالَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ وَ هُوَ يَوْمُ خُرُوجِ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَمَنْ تَرَكَ‏ التَّقِيَّةَ قَبْلَ خُرُوجِ قَائِمِنَا فَلَيْسَ مِنَّا»
[2]. ثقفى، ابراهيم بن محمد بن سعيد بن هلال‏، الغارات( ط- الحديثة)، محقق / مصحح: محدث، جلال الدين‏، انجمن آثار ملى‏،تهران، 1395ق،مقدمه ج1، ص84« و قال أيضا: حدّثني أحمد بن مفضّل قال: حدّثني الحسن ابن صالح عن جعفر بن محمّد عليه السّلام قال: قال عليّ عليه السّلام: و اللَّه لتذبحنّ على سبّي، و أشار بيده إلى حلقه ثمّ قال: فان أمروكم بسبّي فسبّوني‏، و إن أمروكم أن تبرّءوا منّي فانّي على دين محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و لم ينههم عن إظهار البراءة».
نورى، حسين بن محمد تقى،‏مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل‏، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏،1408ق، قم،ج12، ص271، ح14074« إِبْرَاهِيمُ بْنُ مُحَمَّدٍ الثَّقَفِيُّ فِي كِتَابِ الْغَارَاتِ، عَنْ يُوسُفَ بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي مَرْيَمَ الْأَنْصَارِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ ع قَالَ: خَطَبَ عَلِيٌّ ع عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ فَقَالَ سَيُعْرَضُ عَلَيْكُمْ سَبِّي وَ سَتُذْبَحُونَ عَلَيْهِ فَإِنْ عُرِضَ عَلَيْكُمْ سَبِّي فَسُبُّونِي‏ وَ إِنْ عُرِضَ عَلَيْكُمُ الْبَرَاءَةُ مِنِّي فَإِنِّي عَلَى دِينِ مُحَمَّدٍ ص وَ لَمْ يَقُلْ فَلَا تَبَرَّءُوا مِنِّي.»
سفينة البحار، قمى، عباس‏، نشراسوه، قم، 1414ق، چاپ اول، ج4، ص44،««باب كفر من سبّ عليّا عليه السّلام أو تبرّأ منه و ما أخبر بوقوع ذلك بعده و ما ظهر من كرامته عنده‏  فيه تجويز سبّه عليه السّلام عند التقيّة و قوله عليه السّلام: أما انّه سيظهر عليكم بعدي رجل رحب البلعوم مندحق البطن يأكل ما يجد و يطلب ما لا يجد فاقتلوه و لن تقتلوه، ألا و انّه سيأمركم بسبّي و البراءة منّي، فأمّا السبّ فسبّوني‏ فانّه لي زكاة و لكم نجاة و أمّا البراءة فلا تبرأوا منّي. و كلام ابن أبي الحديد في شرح ذلك»
[3]. سایت مدرسه فقاهت، در س خارج فقه استاد مقتدایی، 88/10/20
[4]. شرح حال حُجْربن عدى
پیش‌بینی شهادت «حجر بن عدی» توسط امام علی(ع)
میثم یار خاص امیرالمؤمنین

تولیدی

دیدگاه‌ها

به نظر من تقیه در بعضی جاها فرصت الهی است ترکش گناه نیست.به یکی گفتند علی را لعن کن اگر نکنی سرت را می زنیم اما او گفت السلام علیک یا امیر المومنین بعد سرش را زدند.

تشکر از مطالعه و نظر شما.بله درسته چون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند در بعضی جاها تقیه کردن ونکردن احدی الحسنین می باشد. ویک رخصت الهی است.

وجدانا تقیه نکردن وشهید شدن دل شیر میخواد خیلی باید شجاع باشه مرگ را جلوی چشمش ببینه بعد هم از اهل بیت دست نکشه بنازم به غیرتش

علی یارتان. حرف خوبی زدید حقیقت هم همین است. تشکر از مطالعه وبازدید شما.

خدایا عاقبت خوبی را برامون رقم بزن .از امتحانت سر بلند بیرون بیاییم.

الهی آمین. عاقبت بخیری دعای بسیار خوبی است .دعایی که همیشه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می کردند( الهی لاتکلنی الی نفسی طرفة العین عبدا) دوست عزیز تشکر از مطالعه وبازدید شما.

سلام خدمت نویسنده محترم. اجرت با امیرالمومنین علیه السلام. متاسفانه بعضی از مردم در همه امور شخصی به متخصصین مراجعه میکنند، مثل پزشک و مکانیک و استاد، ولی در امور مربوط به دین خوشان را بی نیاز از متخص میدانند و خودشان حکم و فتوا می دهند. طبق فتوای مراجع تقیه در جاهایی واجب است و در مسائلی جایز نیست. پس باید در امور دینی پیرو مراجع و بزرگان بود. میثم و حجر بن عدی از بزرگان دین هستند، همگان طوری که ائمه علیه السلام از مراجع واقعی دین هستند. پس باید از بزرگان و مراجع تبعیت کنیم. میثم ها و سلمان ها و ابوذر ها برای شیعیان راه راست را نشان دادند.

سلام خدمت آقای پرتویی عزیز .مثل همیشه نظر و پیامهای شما زیبا و بجا هستش .خدا خیرتون بدهد.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.