معرفی کتاب "خیراتیه" در نقد تصوف

  • 1395/09/10 - 11:25
ازآنجاکه در میدان نقد صوفیه کتب فراوانی وجود دارد، بر آن شدیم تا محتوای برخی از کتب نقد صوفیه را از نویسندگان و علمای متأخر معرفی کنیم تا منتقدین فرقه صوفیه بتوانند به‌راحتی به این کتب مراجعه نمایند و به‌مقتضای تحقیق خود از آن‌ها بهره ببرند. از انتقادات متعدد عالمان شیعی به تصوف را می‌توان در کتاب "خیراتیه" نوشته مرحوم "آقا محمدعلی کرمانشاهی" جست‌وجو کرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ازآنجاکه در میدان نقد صوفیه کتب فراوانی وجود دارد، بر آن شدیم تا محتوای برخی از کتب نقد صوفیه را از نویسندگان و علمای متأخر معرفی کنیم تا منتقدین فرقه صوفیه بتوانند به‌راحتی به این کتب مراجعه نمایند و به‌مقتضای تحقیق خود از آن‌ها بهره برند. از انتقادات متعدد عالمان شیعی به تصوف را می‌توان در کتاب "خیراتیه" نوشته مرحوم "آقا محمدعلی کرمانشاهی" جست‌وجو کرد.

از آقا محمد علی کرمانشاهی با عنوان و لقب "صوفی‌کش" یاد می‌شود و به خاطر اینکه "معصوم علیشاه" به دستور وی به قتل رسیده است بر وی چنین نامی نهاده اند. ایشان تصوف را به‌طورکلی با اسلام بیگانه و مورد مخالفت اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله) دانسته است. آقا محمدعلی (1144-1216 هجری قمری) از فقهای قرن دوازده و سیزده بوده است. وی در جلد نخست اثرش با ارائه گزارش زندگی‌نامه برخی از صوفیان گذشته، راه و رسم آنان را مخالف اسلام دانسته و صوفی‌کشی خود را به‌گونه‌ای موجه و بر طبق موازین شرع می‌داند. ایشان معتقد است همه اعمال شرعی و عبادات ظاهری صوفیان از روی ریا و دغل‌بازی است.[1] لحن کلام نویسنده کتاب خیراتیه به‌قدری تند است که مقدمه نویس اثر ایشان نقد تند او را گوشزد کرده است. نویسنده در آغاز جلد دوم این اثر بحثی با عنوان "سقوط تکالیف شرعی از نگاه صوفیان" مطرح می‌نماید و با استناد به سخن برخی از متصوفه، نظیر مولوی، عطار، روزبهان و شبستری، این مدعا را اثبات می کند که در تعالیم تصوف، سالک در مرحله‌ای از مراحل سلوک و با رسیدن به مرحله یقین، جمیع تکالیف شرعی از دوش او ساقط‌ شده و محرمات الهی بر او حلال می‌شود.[2] وی سپس نتیجه می‌گیرد که جملگی صوفیان در التزام عملی به مسائل فروع دین بی‌اعتنا هستند.[3]

وجود اندیشه سقوط تکالیف شرعی نزد برخی صوفیان در کتاب "الاثنی عشریه" اثر "شیخ حر عاملی" نیز مورد تأیید قرارگرفته است. نویسنده در کتاب اثنی عشریه که در رد تصوف نوشته‌شده است، فصلی را با عنوان «فی ابطال ما یعتقدونه من اسقاط التکالیف الشریعه» بازکرده است. محمدطاهر قمی نیز در " کتاب تحفه الاخیار" کم‌وبیش چنین اتهاماتی که به صوفیه وارد است را بازگو می‌کند. در کتاب "حدیقه الشیعه" محقق اردبیلی نیز این‌گونه اتهامات به‌تفصیل بیان‌شده است. عالمانه‌تر از آثار یادشده، اثر مرحوم جواد تهرانی، با عنوان "عارف و صوفی چه می‌گویند؟" است که در آن بیشتر مبانی و آموزه‌های علمی و نظری عارفان از منظر شریعت مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. نویسنده در آغاز نقدهای خود، ‌ بر عنصر اخذ و اقتباس در تعالیم صوفیانه تأکید فراوان کرده و گاهی با استناد به منابع مختلف، تعالیم عرفانی صوفیانه را به خارج از قلمرو حوزه اسلام مرتبط می‌نماید. مرحوم تهرانی که از عالمان مجاهد، اخلاقی و سخت‌کوش در تربیت اخلاقی زمان ما بود، به دیدگاه و عملکرد صوفیان در باب شریعت، سماع، عشق مجازی، تسامح در پذیرش و نگاه به ادیان و مذاهب و تأویلات، ادعای کرامت توسط صوفیه، سخت معترض است. بااین‌همه حجم نقدهای وی متوجه آموزه‌های نظری و فکری تصوف درباره فنا، مکاشفه، و باورهای هستی شناسانه این گروه، به‌ویژه وحدت وجود است. ملاصدرا نیز به‌شدت به صوفیان تاخته و از بی‌اعتنایی برخی از آن‌ها نسبت به علم و فهم دین و ظاهرنمایی در تمسک به طریقت سخن به میان آورده است و از این منظر آنان را به سخره گرفته است. وی اگرچه خود دارای گرایش‌های عرفانی بود و مباحث عمیق فلسفه‌اش تا حد زیادی مرهون دستاوردهای عرفاست[4]، اما فریاد او از دست صوفی نمایان و جهله صوفیه بلند است. به عقیده او همین دسته از جهله صوفی هستند که معارف بلند عرفانی را آلوده ساخته، اسباب بی‌رغبتی دیگران به عرفان را فراهم کرده‌اند و به نابودی عرفان ناب و حقیقی کمک می‌کنند. صدرا در کتاب "کسر اصنام الجاهلیه" به دسته‌هایی از صوفیان اشاره دارد که به شطحیات و ادعای کاذب کشف و کرامت پرداخته و از تعلیم و فهم و عمل به عرفان واقعی کناره‌گیری می‌کنند. از نگاه وی، این دسته از صوفیه کسانی هستند که بدون دانش لازم وارد چله ‌ نشینی و مرید بازی و تظاهر به لباس و آداب صوفیان شده و در دکان درویشی گری،‌ به جمع‌آوری مشتری می‌پردازند. وی مجموعه اشتباهات صوفیه را در دو زمینه می‌داند:
1. جهل و ناآگاهی آن‌ها از علم دین و معارف دینی و تکیه بر علم بدون عمل.
2. دعاوی بی‌پایه در باب کشف و کرامت. به نظر می‌رسد که هدف اصلی و نوک حملات ملاصدرا در سراسر کتابش متوجه صوفیان بازاری و خانقاهی و به تعبیر خود وی، "جهله صوفی" است و نه تصوف و عرفان.
کتب موردنظر هرکدام علاوه بر نقد فرقه صوفیه، به اتهامات و بدعت‌ها و اشتباهاتی که صوفیه مرتکب آن شده‌اند، اشاره داد. به‌نحوی‌که خواننده بامطالعه این کتب با اشکالات اساسی که به فرقه تصوف می‌شود، آشنا شده و بهتر به ماهیت این فرقه پی خواهد برد.

پی‌نوشت:
[1].بهبهانی محمدعلی،خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، ناشر بهبهانی، 1370، ج 1، ص 49
[2].همان، ج 2، صص 5-11
[3].همان، ‌ ص 171؛ رساله تنبیه الغافلین، ص 45-75
[4]. ر.ک به: تاییدات ابن عربی بر حکمت متعالیه
برای مطالعه بیشتر در این زمینه، رجوع شود به کتاب " عارفان مسلمان و شریعت اسلام" اثر استاد علی آقانوری

 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.