یک ضربت شمشیر برتر از عبادت ثقلین
یکی از مباحثی که از دیر باز تا کنون در خصوص دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) مطرح است، بحث جنگها و نبردهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) با مخالفانش است. دشمنان سابق و کنونی حضرت، دوران خلافت ایشانرا به خاطر وقوع جنگهای طولانی و فراوان، و کشته شدن تعداد کثیری از مسلمانان، جزو دوران سیاه حکومت اسلام معرفی میکنند.
یکی از مباحثی که از دیرباز تاکنون در خصوص دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) مطرح است، بحث جنگها و نبردهای امیرالمؤمنین با مخالفانش است. دشمنان سابق و کنونی حضرت، دوران خلافت ایشان را بهخاطر وقوع جنگهای طولانی و فراوان، جزء دوران سیاه حکومت اسلام معرفی میکنند.
در این بین ابنتیمیه حرانی بیش از دیگران، به این مسئله پرداخته و کینه خود نسبت به حضرت را بیش از پیش نمایان کرده است. او در کتاب منهاج السنة بحثی را تحت عنوان مقایسه دوران خلافت عمر و عثمان، با دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) مطرح کرده است.
او با مقایسه کردن دوران خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با دوران خلافت عمر و عثمان، دوران خلافت عمر و عثمان را برای مردم بهتر دانسته و میگوید: «وَ لَم یَکُن فی خِلافَة عَلیّ لِلمؤمِنینَ الرَّحمَة الَّتی کانَت فی زَمَن عُمَر وَ عُثمان.[1] رحمت و مهربانی که در زمان خلافت عمر و عثمان بود، در زمان خلافت علی (علیه السلام) وجود نداشت.»
یکی از عللی که ابنتیمیه برای سخن خود نقل میکند، وقوع جنگهایی بود که در زمان حضرت علی (علیه السلام) اتفاق افتاد و در آن بسیاری از مسلمانان و صحابه و تابعین کشته شدند. او در ارزیابی خود از جنگهای سهگانه حضرت علی (علیه السلام)، گستاخانه به امیرالمؤمنین جسارت میکند و معتقد است، جنگهای آن حضرت با عایشه، طلحه، زبیر و معاویه، بهخاطر دین و آخرت نبود، بلکه حضرت علی (علیه السلام) برای رسیدن به قدرت و حکومت، با مخالفان خود جنگید. او در کتابش آورده است: «وَ عَلیّ یُقاتِل لِیُطاع وَ یَتصرَّفَ فِی النُّفُوس وَ الأموال، فَکَیفَ یَجعَل هذا قِتالاً عَلی الدّین.[2] علی (علیه السلام) بهخاطر تصرف و نفوذ بر مردم و اموال جنگیده است. پس چگونه این جنگ، برای دین میتواند باشد؟»
ابنتیمیّه در تحلیلی دیگر در مورد نبردهای حضرت علی (علیه السلام) ایشان را (نعوذ بالله) فردی دنیاطلب و باعث فساد در سرزمینهای اسلامی دانسته و آن حضرت را در آخرت نیز، از افراد سعادتمند نمیداند. او در اینباره گفته است: «وَ قَتلُ النُّفوسِ فِسادٌ، فَمَن قَتَلَ النُّفُوس عَلی طاعَته کان مُریداً للعُلوّ فِی الأرضِ وَ الفَساد، فَمَن أرادَ العُلو فِی الأرضِ وَ الفَساد لَم یَکُن مِن أهلِ السَّعادَة فِی الآخِرَة.[3] کشتن جانها فسادآور است و کسیکه انسانها را میکشد، اراده کرده است، که در زمین فساد برپا کند و چنین کسی در آخرت، سعادتمند نخواهد شد.»
ابنتیمیه در ادامه کینهورزیهایش نسبت به امیرالمؤمنین، در اظهار نظری دیگر، درباره جنگ جمل و صفین، گفته است: «وَ أمّا قِتالَ الجَمَل وَ صفَّین فَقَد ذَکَر علی أنّه لَم یَکُن مَعَه نَصّ مِن النّبیّ وَ أنّما کانَ رَأیاً وَ أکثَرُ الصَّحابَة لَم یُوافِقوهُ عَلی هذا القِتال، بَل أکثَرُ أکابِر الصَّحابَة لَم یُقاتِلوا لا مَعَ هؤلاء، کسَعدِ بن أبیوَقّاص وَ إبنعُمَر وَ أسامَة بنِ زید وَ مُحمَّد بن مُسلمَه و أمثالَهُم مِن السّابِقینَ الأوَّلین مِنَ المُهاجِرینَ وَ الأنصار.[4] در خصوص جنگهای جمل و صفین هیچگونه دستوری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نرسیده بود و آنها نظر و رأی شخصی حضرت علی (علیه السلام) است. بزرگان صحابه با این جنگها مخالف بودند و افرادی همچون سعد و ابن عمر و اسامة بن زید و محمد بن مسلمه و برخی دیگر از مهاجرین و انصار در این نبرها شرکت نکردند.»
ابنتیمیه دلسوزی برای حکومت اسلامی را به نهایت رسانده و میگوید: «وَ قَتَل خَلقاً کَثیراً مِنَ المُسلِمینَ الذینَ یُقیمُونَ الصَّلاة وَ یؤتوُنَ الزَّکاة وَ یَصومُون وَ یُصلّوُن.[5] در این نبردها بسیاری از مسلمینی کشته شدند که اقامه نماز میکردند و زکات میدادند و روزه میگرفتند.»
موارد مذکور بخشی از کلمات ابنتیمیه بوده است. بهخوبی روشن است که ابنتیمیّه، در مقام دفاع از معاویه و امویان و توجیه جنایات آنها قرار گرفته است و اعمال ننگین او را به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نسبت میدهد. همه میدانند که آغازگر و ایجاد کننده جنگهای جمل و صفین چه کسانی بودند و تاریخ آن را بیان کرده است.
علاوه بر آن، مگر خلفای سابق نص و دستوری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در خصوص نبردهایشان داشتند، که چنین انتظاری از امیرالمؤمنین وجود داشته باشد؟
جدای از آنچه که گفته شد، حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) دربارهی جنگ با ناکثین، قاسطین و مارقین به من خبر دادند.»[6]
آیا ابنتیمیه دلش به حال امت اسلامی که در جنگها کشته شدند، میسوزد؟ پس چرا در خصوص جنگ یوم الجسر، که بین کشور ایران و سپاه اسلام در زمان خلیفه دوم رخ داد و قریب به چهار هزار مسلمان کشته شدند، سخنی نمیگوید؟
جهت روشن شدن حق برای ابن تیمیّه و همفکران او و کشیده شدن خط بطلان بر تمامی تردیدها و شبهات او، سخنان دو تن از بزرگان عامه را ذکر میکنیم و سپس به دو روایت از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) اشاره میکنیم.
مناوی به نقل از جرجانی در کتاب «الإمامه» مینویسد: «أجمَعَ فُقَهاءِ الحِجاز وَ العِراق مَن فَریقَی الحَدیث وَ الرأی مِنهُم مالِک وَ الشافِعی وَ أبوحَنیفَه وَ الأوزاعی وَ الجُمهُور الأعظَم مِنَ المُتِکَلّمینَ وَ المَسلِمین أنّ عَلیّاً مَصیبٌ فی قِتالِه لأهلِ صِفین کَما هُو مُصیبٌ فی أهلِ الجَمَل وَ أنّ الذینَ قاتَلوُهُ بُغاةٌ ظالِمونَ لَه.[7] تمامی فقهای حجاز و عراق از هر دو گروه حدیث و رأی، از جمله مالک، شافعی، ابوحنیفه، اوزاعی و بخش اعظمی از متکلمان و مسلمانان، بر این باورند، که حضرت علی (علیه السلام) در جنگ با اهل صفین (شامیان) و اهل جمل (عایشه، طلحه و زبیر) درست عمل کرده است و تمامی کسانیکه با آن حضرت جنگیدند، ظالم و متجاوزند.»
ابنعربی یکی دیگر از علمای عامه نیز مینویسد: «فَتَقَرر عِندَ عُلماءِ المُسلِمین وَ ثَبتٌ بِدَلیلَ الدین أنّ عَلیّاً(علیه السلام) کانَ إماماً وَ أنّ مَن خَرَجَ عَلیه باغ وَ أنّ قِتالُه واجِبٌ حتّی یَفیءَ إلی الحقّ و یَنقادُ إلی الصُّلح.[8] تمامی علمای اسلام و ادله دینی، حضرت علی (علیه السلام) را امام دانسته و کسانیکه به جنگ با او پرداختند، متجاوز بوده و پیکار با چنین افرادی برای برگرداندن آنان به حق و پذیرش صلح، واجب بوده است.»
صاحب کتاب مجمع الزوائد روایتی را نقل میکند، که سخنان ابنتیمیه و همفکران او را نقض میکند. زید بن وهب میگوید: «بینا نَحنُ حول حُذیفه إذ قال: کَیفَ أنتُم وَ قَد خَرَج أهلبیت نبیکم (صلّی الله علیه و آله و سلم) فرقتین، یَضربُ بَعضُهم وجوه بَعض بِالسِّیف؟ فَقُلنا: یا أباعَبدالله! وَ إنّ ذلک لکائِن؟ فَقالَ بَعضُ أصحابِه: یا أبا عبدالله! فَکیفَ نَصنَع إن أدرَکنا ذلِکَ الزَّمان؟ قالَ: أنظروا الفِرقَه التی تَدعُو إلی أمرِ عَلیّ، فَالزِموُها، فإنّها عَلَی الهُدی.[9] اطراف حذیفه جمع شده بودیم. حذیفه از ما پرسید: اگر اصحاب و یاران پیامبر دو گروه شده و با هم به نبرد بپردازند، چگونه عمل خواهید کرد؟ بعضی از اصحاب حذیفه گفتند: ای اباعبدالله! اگر چنین امری اتفاق افتاد، تکلیف چیست؟ حذیفه در پاسخ فرمود: با گروهی که به سوی حضرت علی (علیه السلام) دعوت میکند، همراه شوید؛ زیرا این گروه بر کشتی هدایت سوارند.»
پینوشت:
[1]. منهاج السنه النبویه فی نقض کلام الشعه القدریة، ابنتیمیه، دارالحدیث، قاهره: ج۳، ص۱۳۵
[2]. همان، ج۴، ص ۵۶۹
[3]. همان، ج۳، ص۱۴۳
[4]. همان، ج۳، ص۷۱۵
[5]. همان، ج۳، ص۷۲۹
[6]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، هیثمی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۷، ص۲۳۸، کتاب الفتن، باب فیما کان بینهم یوم صفین
[7]. فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من أحادیث البشیر النذیر، مناوی، دارالفکر، بیروت: ج۶، ص۴۷۷، رقم۹۶۴۰
[8]. أحکام القرآن، ابنعربی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۴، ص۱۵۰
الجامع لأحکام القرآن، قرطبی، دارالفکر، بیروت: ج۸، ص ۴۴۹ -۴۵۰
[9]. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، هیثمی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج۷ ص۲۳۶، کتاب الفتن، باب فیما کان فی الجمل و صفین و غیرهما. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
نویسنده: محمد یاسر بیانی
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/05/17 - 20:01
لینک ثابت
سلام خدمت نویسنده محترم
bayani
1395/06/02 - 16:13
لینک ثابت
با عرض سلام. دوست عزیز درست
افزودن نظر جدید