سیاست‌های نوین مذهبی، فرهنگی و اجتماعی دولت‌ پهلوی اول و مواضع عالمان دینی

  • 1394/04/16 - 01:10
سیاست تظاهرگرایانه مذهبی دولت مطلقه پهلوی مربوط به سال‌های 1299 ـ 1305 ش؛ یعنی اندکی پس از سلطنت رضا شاه بوده که حمایت و یا عدم مخالفت علنی تعداد زیادی از مقامات دینی را به دنبال داشته است. اما از سال 1305 ـ 1320 ش به مرور زمان، سیاست فرهنگی و مذهبی رضا شاه و دولت مطلقه وی را تجددطلبی، سکولاریسم و ناسیونالیسم باستان‌گرا...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سیاست تظاهرگرایانه مذهبی دولت مطلقه پهلوی مربوط به سال‌های 1299 ـ 1305 ش؛ یعنی اندکی پس از سلطنت رضا شاه بوده که حمایت و یا عدم مخالفت علنی تعداد زیادی از مقامات دینی را به دنبال داشته است. اما از سال 1305 ـ 1320 ش به مرور زمان، سیاست فرهنگی و مذهبی رضا شاه و دولت مطلقه وی را تجددطلبی، سکولاریسم و ناسیونالیسم باستان‌گرا تشکیل داد که به تدریج از حامیان دولت مطلقه شبه‌مدرن پهلوی در میان مقامات دینی کاسته شده است. برای تحقق سیاست‌های نوین در طول حیات دولت مطلقه، علاوه بر همکاری گسترده دستگاه‌های بوروکراسی، تقنینی و قلم و شمشیر، اقدامات فراوانی صورت گرفت از جمله: تغییر و تحولات قضایی که با تشکیل دستگاه قضایی نوین، قدرت عالمان دینی در امر قضا کاهش یافت و قوانین اسلام در امور قضایی و غیره تضعیف و کمرنگ معرفی شد؛ (آوری، تاریخ معاصر ایران: 256) برگزاری کنگره‌های بین المللی هنر و باستان‌شناسی ایران به منظور آشنا ساختن مردم ایران و همچنین دنیا با تاریخ فرهنگ و تمدن ایران به ویژه ایران پیش از اسلام؛ جشن هزارۀ فردوسی برای تجلیل از تمدن ایران باستان و احیای سنت شاه‌پرستی دوران قدیم؛ تأسیس فرهنگستان فارسی در راستای تشدید افکار ناسیونالیستی؛ (صدیق، یادگار عمو: 239 )تغییر در پوشش مردان و زنان؛ تحول اساسی در سطوح مختلف آموزش و پرورش برای ایجاد روحیه ملی‌گرایی و شاه‌دوستی؛ تجددگرایی و ادغام با فرهنگ غرب؛ کنترل شدید اوقاف که باعث تنگناهای جدی اعتقادی و فرهنگی موقوفات مرتبط با مساجد، حسینیه‌ها، تکایا و مدارس دینی شد؛ (رازی، تاریخ ایران از ازمنه باستان تا سال 1316: 894) ایجاد سازمان پرورش افکار، برای نوسازی فرهنگی ـ تبلیغی دولت مطلقه و پروتستانتیسم دینی و تشیع‌زدایی با ایجاد محدودیت در مراسم سوگواری به بهانه مبارزه با خرافات، جلوگیری از برگزاری نماز جماعت، تخریب مدارس علوم دینی، طرح ایجاد کارناوالهای شادی به خصوص در روزهای عزاداری ماه محرم، سخت‌گیری در مسافرت به عتبات عالیات، لغو اوقات شرعی و استفاده از تقویم قمری، همگی در راستای تجددخواهی دولت مطلقه شبه‌مدرن صورت پذیرفت. آزادی تفکرات سکولارها همچون شریعت سنگلجی، حکمی زاده و کسروی نیز در این راستا قرار دارند. (امام خمینی، کشف الاسرار: 333)

پس از اشاره کلی به سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی و مذهبی دولت مطلقه شبه‌مدرن پهلوی، در ادامه‌ به رویکرد و مواضع عالمان دینی نسبت به برخی از این سیاست‌ها می‌پردازیم.

موضع عالمان دینی در مقابل قانون نظام اجباری و ابلاغیه ضدمذهبی رییس‌الوزرا

با ارایه‏ لایحه خدمت نظام وظیفه اجباری، این لایحه در تاریخ شانزدهم خرداد 1304ش از تصویب مجلس شورای ملی دوره پنجم گذشت.

پهلوی اول با سربازگیری عمومی قصد ساختن ارتش ملی جهت پاسداشت از دولت مطلقه را در سر می‌پروراند، اما بنا به اعتقاد بیشتر زمین‌داران بزرگ، چنین نظام وظیفه‌ای اقتدار پدرانه آنان را از بین می‌برد و نیروهای جوان و کاری را از روستاها خارج می‌کرد. از دیدگاه علما، دو سال تلقین و آموزش در یک نهاد غیرمذهبی تحت اداره افسران، اخلاق اجتماعی و دیانت عمومی را با آسیب مواجه و اصول تشیع و بنیادهای اسلام را با مخاطراتی مواجه می‌ساخت. (آبراهامیان، همان: 164)

دستور اجرای قانون نظام اجباری توسط رضا شاه در تاریخ پنجم آبان 1305ش صادر و در اراک و اصفهان با اعتراضات گسترده‌ای مواجه شد، ولی مقرر شد در همین شهرها نیز قانون نظام اجباری به اجرا گذاشته شود. در اراک، سرتیپ فرج‌الله آق‌اولی با ارعاب، شورش آن شهر را آرام کرد. (صفایی، رضا شاه کبیر و تحولات فرهنگی ایران: 29 و 30) ولی شورش اصفهان با وجود عالمان دینی و در رأس آن آیت‌الله حاج‌آقا نورالله اصفهانی گسترده‌تر شد. ابلاغیۀ رییس الوزرا ـ مخبر السلطنه ـ در دوم شهریور 1306 ش که در آن روحانیان مانع وحدت ملی و امر به معروف توسط آنان فتنه برانگیز و در زمره مفسدین فی‌الارض محسوب و تهدید به تعقیب، تنبیه و مجازات شده بودند، سبب شد عالمان دینی شهرهای مختلف، از جمله حاج‌آقا نورالله اصفهانی فرصت را مغتنم شمرده و از دو عاملِ لایحه نظام اجباری و ابلاغیه مخبر السلطنه، برای وحدت عالمان دینی شهرهای مختلف در برابر دولت مطلقه استفاده کنند. به دنبال حوادث مذکور، جلسه‌ای با حضور روحانیان سرشناس تشکیل و در نهایت، عالمان سرشناس اصفهان و در رأس آن آقا نورالله اصفهانی و فشارکی با همراهی بیش از هزار نفر از طلاب، رهسپار قم شدند و پس از رسیدن به قم، حاج‌آقا نورالله، دعوت‌نامه‌هایی برای تمامی مجتهدان و روحانیان سرشناس ایران فرستاده و همه آنها را به قم دعوت، تا با اتحاد هرچه تمام‌تر، اهداف را پیگیری کنند. (مکی، همان: 416) به این ترتیب، عالمان سرشناس و برخی مجتهدین شهرهای مختلف از جمله سید عبدالباقی و سید عبدالله شیرازی از شیراز، شیخ الاسلام همدانی از همدان، حاج میرزا عبدالله از خراسان، حاج میرزا شهاب‌الدین کاشانی از کاشان و دایی امام خمینی(رحمه الله علیه)، حاج میرزا محمدمهدی احمدی از خمین به مهاجران پیوستند و از سایر نقاط ایران از جمله تبریز، میرزا صادق‌آقا مجتهد تدارک وسیعی برای پیوستن به مهاجرین به عمل آورد. آقا نورالله اصفهانی بعد از ورود به قم، هیئتی را تحت عنوان «هیئت علمیۀ روحانیۀ مهاجرین قم» تشکیل و مأمور به ابلاغ تصمیمات به طلاب شد. (نجفی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج‌آقا نورالله اصفهانی: 385) نامه‌هایی نیز به عتبات عالیات ارسال شد. دولت پس از ورود عالمان دینی به قم، خواستار مذاکره در تهران شد (هدایت، خاطرات و خطرات: 404) و در نهایت پس از تبادل تلگراف‌هایی، درخواست‌های علمای مهاجر بدین شرح صادر شد:

1. جلوگیری یا اصلاح و تعدیل نظام وظیفه. 2. اعزام پنج نفر از علما، مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی به مجلس. 3. جلوگیری کامل از منهیات شرعیه. 4. ابقا و تثبیت محاضر شرع. 5. تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ. 6. جلوگیری از نشر اوراق مضرّه و تعطیلی مدارس بیگانگان. (نجفی، همان: 32)

با توجه به خواسته‌های عالمان مهاجر به نظر می‌رسد انگیزۀ آنان تنها در اصلاح قانون نظام وظیفه اجباری و یا اعلان بیزاری از بیانیه ضد مذهبی رییس الوزرا محدود نشد و آنان دنبال اصلاح امور فرهنگی و سیاسی و اعادۀ اختیارات گذشتۀ روحانیون از جمله نقش عالمان دینی در امور قضایی و اجتماعی، بوده‌اند.

سرانجام با سپری شدن مدتی و رد و بدل شدن نامه‌هایی، دولت تصمیم به مذاکره با عالمان مهاجر گرفت؛ از طرف مهاجران، شیخ کمال نجفی معروف به شریعتمدار به تهران اعزام شد تا دولت را از خواسته‌های عالمان مهاجر آگاه کند که در پانزدهم آذر سال 1306، بین ایشان و شاه ملاقات صورت گرفت و شاه با خونسردی کامل، وی را از انجام تمام تقاضاهای مهاجران مطمئن ساخت و خواستار خاتمۀ مهاجرت علما شد و قرار شد برای هماهنگی، نمایندگان دولت شامل رییس الوزرا، وزیر دربار، امام جمعه و ظهیر الاسلام، خدمت آقایان مهاجر برسند. آقای شریعتمدار نیز طی تلگرافی توافق مذکور را به اطلاع آقا نورالله اصفهانی و سایر مهاجران رساند. در تاریخ بیست و یکم آذر ماه سال 1306، وزارت دربار اعلامیه‌ای خطاب به مهاجران صادر کرد و در آن با اشاره به مذاکرات شفاهی فرستادگان شاه و مهاجران و نیز علاقه‌مندی کامل شاه در خدمت به اسلام و مملکت به اطلاع رساند که دربارۀ قانون نظام اجباری، دولت و وزارت جنگ پس از تجارب حاصله و مطالعه بر روی قانون مزبور، آن را برای تجدید نظر به مجلس شورای ملی پیشنهاد خواهند کرد. در مورد حضور پنج نفر از علمای طراز اول در مجلس شورای ملی پس از بیان سابقه موضوع، مقرر شد که به ترتیب قانون اساسی عمل شود و دولت نیز مساعدت لازم در این زمینه را انجام دهد. در مورد سایر درخواست‌های علمای مهاجر نیز به آنان اطمینان داده شد، دولت دستور خواهد داد که مأمورین دولت مراقبت کامل نمایند و نیز از طرف دولت که خود نیز نهایت علاقه را به جلوگیری از منهیات شرعیه دارد، اوامر مؤکد صادر خواهد شد. اما در باب محاضر شرعی، نظر به آنکه در حوزه اختیارات قوه مقننه است، با مراجعه به مجلس جهت تقاضاهای آقایان اقدام خواهد شد و همچنین در مورد ناظر شرعیات و جلوگیری از جراید و مدارس دولت‌های خارجی، دولت در حدود قانون در اجراییات مضایقه و خودداری نمی‌کند. در پایان، اظهار امیدواری شده که با حسن استقبال دولت از خواسته‌های عالمان، آقایان به شهرهای خود مراجعت فرمایند. (مکی، همان: 423 و 424) به دنبال این تعهدنامه، از طرف عالمان مهاجر، تلگراف سپاس به شاه مخابره و وی نیز در بیست و سوم آذرماه سال 1306، تلگراف سپاس‌گذاری صادر کرد. (صفایی، همان: 32)

عالمان دینی در ایران و عتبات عالیات، مواضع مختلفی در مورد مهاجرت حاج‌آقا نورالله و سایر علما از شهرهای مختلف ایران به قم ابراز داشتند. آیت‌الله حایری که در این زمان در رأس زعامت حوزه علمیه قم قرار داشت، همچون مهاجرت عالمان عتبات عالیات به ایران در چند سال پیش از قیام حاج‌آقا نورالله، از آنان به گرمی استقبال و تعدادی از آنان را به تدریس در حوزه علمیه قم تشویق و حتی برای آنان منزل مسکونی تهیه کرد و با توجه به نهایت احترام به عالمان مهاجر، از همراهی و ورود به قیام خودداری کرد و آنچنان در این‌باره با احتیاط عمل می‌کرد که اعجاب همگان را برانگیخت (عباس‌زاده، شیخ عبدالکریم حایری نگهبان بیدار: 27)؛ زیرا آیت‌الله مؤسس، مصلحت حوزه تازه‌تأسیس را فراتر از همه قضایا تلقی و اولویت اصلی را در حفظ حوزۀ علمیه قم می‌دانست. ایشان در پاسخ به منتقدان، تنها به یک جمله کوتاه اکتفا کرد: «من حفظ حوزه را اهمّ می‌دانم.» (مکی، همان: 418)

ارتباط عالم مبارز، آیت‌الله سیدحسن مدرس با عالمان دینی مهاجر بسیار حایز اهمیت بود. (مدرسی، مدرس: 377) وی در تحصن علما در قم شرکت کرد و معتقد بود به جای پرداختن به امور جزئی همچون لغو قانون نظام اجباری که امری مشروع و ضروری است، علما باید به دنبال اصلاح امور کلان و در غیر این‌صورت، دنبال ساقط کردن ریشۀ فساد، یعنی رضا شاه باشند. وی آنان را از مسایل مملکتی آگاه و در صدد قطع ریشه فساد بود. (همان: 248) شاید از آگاهی‌سازی‌های مدرس بود که خواسته علما از نظام اجباری به خواسته‌های پنج‌گانه تغییر پیدا کرد. اما هیئت علمای تهران شامل آقای سیدمحمد بهبهانی، سید رضا فیروزآبادی و میرزا هاشم آشتیانی با پاسخ محترمانه به نامه مهاجران به قم، از پیوستن به آنان خودداری کردند و همین موضوع موجب ناراحتی علمای اصفهان و عالمان مهاجر شد. (نجفی، همان: 414 و 415)

عالمان دینی مشهد نیز، یعنی؛ آقایان حاج‌آقا حسین قمی، آقازاده و آشتیانی در این میان در نهایت به عنوان میانجی ظاهر شدند. (سازمان اسناد ملی ایران، شماره تنظیم 5 ـ116001، پاکت 89)

عالمان دینی تبریز یعنی؛ آیت‌الله حاج‌میرزا صادق‌آقا، آیت‌الله انگجی و آیت‌الله سیدمحمد مولانا در قضیه تصویب قانون نظام اجباری فعال بوده‌اند. در تاریخ کمبریج تصریح شده، هنگامی که هیئت سربازگیری از تهران وارد شهر تبریز شد، تجار، بازار و دکان‌های خود را بسته و فقط هنگامی دکان‌ها را گشودند که سه مسلسل در آستانه بازار نصب شد و مجتهدین برجسته شهر که جنبش را هماهنگ می‌کردند، دستگیر (سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج: 284) و به سنندج تبعید شدند.

میرزا صادق‌آقا به همراه تنی چند، پس از رهایی از تبعید، رهسپار قم شد و قصد پیوستن به مهاجران را داشت، اما زمانی به قم رسید که حاج‌آقا نورالله اصفهانی دار فانی را وداع گفته بود. (حرزالدین، همان: 181)

در قضیه‏ مهاجرت علما به قم، آیت‌الله نایینی مخالف اقدام جدی علیه رضا شاه بود و اعتقاد داشت، می‌بایستی با رضا شاه با نرمش رفتار کرد تا از تندی و صولتش کاسته شود؛ زیرا غیر از این راهی وجود ندارد. (علوی، آیت‌الله بروجردی در بروجرد:333 و 334) به دستور دولت، دیپلمات‌های ایران در عراق هم مأموریت پیدا کردند برای ممانعت از اقدام جانبدارانه علمای نجف با آنان دیدار و گفتگو کنند. مهدی فرخ از طرف رضا شاه به نجف رفته و در نهایت توانست از صدور فتوا جلوگیری کند. از مجموع مواضع آیت‌الله نایینی می‌توان استنباط کرد که وی در برخورد با رژیم شاه سیاستی معتدل در پیش گرفته و در مقام مقایسه، با عملکرد آیت‌الله حایری تشابه زیادی دارد. (بصیرت منش، علما و رژیم رضا شاه: 225)

آیت‌الله اصفهانی نیز در پاسخ به نامه رهبر مهاجران، حاج‌آقا نورالله اصفهانی، در نهایت و به صراحت، هرگونه اصلاحی را تنها از طریق مقام سلطنت و دولت مطلقه امکان‌پذیر دانسته و در جواب نامۀ ارسالی متذکر شد:

طریق اصلاحی بعد از مدد غیبی به نظر نمی‌آید الاّ همراه کردن مقام سلطنت و آن هم موقوف است به اینکه سوء تفاهمی واقع نشود. (همان: 228)

در ادامه این نامه پس از نقد دولت مطلقه شبه‌مدرن رضا شاه، به حاج‌آقا نورالله اصفهانی نیز توصیه شده که اگر علما و دیانت، پشتیبان سلطنت قرار گیرد، امید است مفید واقع شود و الاّ به غیر این طریق، به حسب ظاهر، آهن سرد را کوبیدن است که هیچ فایده‌ای نخواهد داشت.

با وجود برخی انتقادات علمای نجف، دولت مطلقه از چند جهت مایل به گسستن پیوند خود با آنان نبود. یکی به دلیل پایگاه مردمی حقیقی ایشان و دوم در مقابله با عالمان دینی داخل ایران. این سیاست به‌ویژه از سوی مخبرالسلطنه که تا نیمه سلطنت رضا شاه، ریاست وزرا را بر عهده داشت تعقیب می‌شدد. (همان: 230)

لازم به یاد آوری است، برخی از عالمان دینی مطرح، به‌صورت مستقیم با سیاست‌های نوین دولت مطلقه شبه‌مدرن مخالفت نکرده و حمایت نیز نکرده‌اند، ولیکن تا پایان دوره دولت مطلقه شبه‌مدرن پهلوی اول، روابط مبتنی بر احترام متقابل با آن داشته‌اند؛ زیرا اگر چه دولت مطلقه انتظارات آنان را در راستای سیاست‌های فرهنگی، اجتماعی و مذهبی برآورده نمی‌کرد، اما خواسته‌های برخی عالمان دینی در راستای شکل‌گیری دولت قدرت‌طلب ملی در عرصه‌های مختلف، وحدت و امنیت ملی را تأمین می‌کرد.

موضع عالمان دینی در تغییر پوشش مردان

از جمله سیاست‌های فرهنگی و مذهبی نوین دولت مطلقه شبه‌مدرن پهلوی در ایران، تغییر لباس مردان ایرانی بوده که پس از به قدرت رسیدن رضا شاه در ایران پیگیری شده است. به یقین گروه‌های مذهبی و هنجارهای سنتی و مذهبی، مانعی در برابر حکومت مطلقه رضا شاه بوده‌اند؛ چرا که اساسی‌ترین محدود کنندۀ دولت مطلقه محسوب می‌شدند. بنابراین با آغاز حکومت، رضا شاه خواستار پایان‌دادن به نقش سنت و مذهب در محدود کردن قدرت حکومتی شد. اصولاً، ساخت قدرت مطلقه رضا شاه، با قدرت‌گیری نیروهای اجتماعی خارج از دولت و نیز نیروهای مذهبی و محدودیت‌های سنتی در تعارض بوده است؛ زیرا موانع عمده بر سر راه اعمال قدرت مطلقه شاه محسوب می‌شدند. رضا شاه در جهت تمرکز قدرت و گسترش پایگاه‌های قدرت مطلقه به تمام ساحت‌های سنتی و مذهبی جامعه حمله و عوامل محدودکنندۀ قدرت حکومتی را به شدت تضعیف کرد. وی برای استوارسازی پایه‌های قدرت مطلقه، آن ‌را بر اساس سیاست تجددمحورانه بنا کرد که بر پایۀ ناسیونالیسم، سکولاریسم، کشف حجاب و یک‌دست شدن پوشش لباس مردان و نظام آموزشی و قضای‌عرفی به سبک اروپایی بود. با اجرای این سیاست‌ها، از نقش اجتماعی روحانیان به شدت کاسته و بعدها با سیاست‌هایی همچون هم‌شکل شدن پوشاک و البسه مردان، برای پوشش روحانیان محدودیت‌هایی جدی صورت گرفت (سردارآبادی، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضا شاه: 168 و 169) تا از نفوذ روحانیان به شدت کاسته شود.

نخستین گام در زمینۀ متحدالشکل کردن لباس، در مرداد ماه سال 1306 ش برداشته شد و هیئت وزیران به پیروی از سیاست دولت مطلقه رضا شاه، طی مصوبه‌ای کارمندان و دانش‌آموزان مدارس را موظف به استفاده از کت و شلوار و کلاه لبه‌دار کرد و در نتیجه تغییر پوشش آقایان در ایران، دهم دی ماه 1307 ش به تصویب مجلس شورای ملی رسید. (همان: 20 ـ 22)

دولت مطلقه شبه‌مدرن پهلوی برای اجرا و پیگیری نظامنامۀ مذکور، از ارتش و بوروکراسی به عنوان ابزارهای شکل دهنده‏ دولت‏های مطلقه، استفاده‌ای گسترده کرد و برای برنامه‌های اصلاحی و تجددمحورانه خود، همانند کشورهای ترکیه و افغانستان با استفاده از خشونت و دخالت ارتشیان، راه را برای ساخت قدرت مطلقه شاهنشاهی هموار کرد. (هزار، دوران پهلوی نماینده عظمت ایران در دوران اعلیحضرت پهلوی شاهنشاهی ایران: 109)

از اجرای طرح تغییر پوشش مردان می‏توان این نتایج را استنتاج کرد:

1. غربی‌سازی ایران (صفایی، همان: 38)

2. از بین بردن ملاک‌های مذهبی در زندگی اجتماعی (هاکس، افسانه و واقعیت (خاطرات سفر به ایران): 194)

3. مقدمه‌ای برای عادی سازی تغییر پوشش زنان و کشف حجاب (مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات: 81)

در مادۀ دوم مصوبه مجلس شورای ملی مبنی بر متحد‏الشکل کردن البسه، لباس روحانیان به شدت کنترل و محدود شد و تنها مجتهدان، مراجع امور شرعی شهرها و روستاها، امامان جماعت رسمی و اساتید دروس حوزوی، اجازه پوشیدن لباس روحانیت را به زحمت به دست آورده و بقیه به لباس متحدالشکل درآمدند.

رضا شاه، در دیدار با آیت‌الله حایری، هدف از اجرای قانون متحدالشکل سازی پوشاک مردان را تفکیک روحانیان حقیقی از روحانی‌نمایان اعلام کرد و زمینه لازم را برای اجرای چنین قانونی هموار ساخت. به نظر می‌رسد با توجه به توجیه رضا شاه، اعتراض جدی در مورد محدودسازی لباس روحانیان از طرف مراجع نجف، همچون نایینی و اصفهانی و نیز عالمان بزرگ دینی در ایران حتی حایری یزدی به صورت علنی صورت نگرفت. البته، تصفیه داخلی روحانیون و نیز تفاوت پیداکردن ظاهری و شکلی اهل علم از غیر آن که از لباس‌های متحد عالمان دینی استفاده می‌کردند، در عدم مخالفت جدی عالمان بزرگ با رضا شاه بی تأثیر نبوده است. همچنین به نظر می‌رسد از علت‌های عدم مخالفت جدی عالمان دینی با قانون متحدالشکل شدن لباس، نتایج این قانون بوده باشد؛ زیرا قانون مذکور با اتحاد سازی در پوشش لباس و پوشاک موجب تقویت ارکان وحدت ملی شده و نیز اقدام بزرگی در راستای براندازی حکومت‌های ملوک الطوایفی و مرکزگریز بوده که پس از به گِل نشستن کشتی آرمان‌گرایانه مشروطیت در ایران پدید آمده بودند.

لازم به ذکر است، چون این قانون شامل روحانیان حاضر در ایران بوده است، بنابراین، حضرات آیات ساکن در نجف اشرف و عتبات عالیات، درگیری جدی با قانون مذکور با رضا شاه نداشته‌ و نفیاً و اثباتاً اظهارنظر قابل توجهی نکرده‌اند. اما آیت‌الله حایری، مؤسس حوزه علمیه قم در ارتباط مستقیم با قانون دولت مطلقه قرار داشت و ایشان بدون این‌که موضع‌گیری علنی و منفعلانه پیرامون محدودیت لباس روحانیان داشته باشد، با سیاست معتدل و معمول خود به طور آرام عمل می‌کرد. با توجه به اینکه اجازه ایشان در صدور مجوز به روحانیان، مورد قبول دولت مطلقه بود، در چنین فضایی، حمایت از طلاب و روحانیان از مسایل اساسی بود؛ بنابراین هر فردی از ایشان مجوز برای لباس و تصدیق طلبگی را خواستار می‌شد، مجوز صادر می‌کرد. (شریف رازی، آثار الحجۀ یا اولین دایرة المعارف حوزه علمیه قم: 56) البته، سیاست اعمال فشار دولت مطلقه به صورت‌های مختلف حتی نسبت به روحانیانی که موفق به اخذ پروانه رسمی نسبت به داشتن لباس روحانیت شده بودند نیز تا پایان حکومت رضا شاه ادامه داشت؛ تا جایی‌که بنابر اظهار نظر آیت‌الله مرعشی نجفی، دستور دولت مطلقه آن بوده که در شهر قم بیش از هفت معمم نباید باشد. (عقیقی بخشایشی، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی: 44)

آیت‌الله حایری علاوه بر موضع معتدل و به دور از تنش با سیاست دولت مطلقه شبه‌مدرن، مبنی بر محدود کردن قدرت اجتماعی روحانیان، با سایر سیاست‌های فرهنگی رضا شاه نیز آگاهانه و معتدل رفتار کرد. برپایی سنت عزاداری امام حسین(علیه السلام) با توجه به محدودیت سنت عزاداری توسط دولت مطلقه و مخالفت به دور از تنش ایشان با طرح دولت در مورد اوقاف و صرف عایدات آن در موارد غیر وقفی، از آن جمله می‌باشد.

پس از رحلت آیت‌الله حایری در سال 1315 ش، آیت‌الله حجت به همراهی آیت‌الله سید محمد تقی خوانساری و آیت‌الله صدر، با توجه به شرایط و مقتضیات زمان، سنت اعتدال‌محور آیت‌الله حایری را ادامه دادند تا این‌که توانستند احتمال خطر نابودی حوزه علمیه قم را ما بین سال‌های 1315 تا 1320 ش، دفع کنند. (زنجانی، مجله حوزه: 40)

منابع:

1. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد و محمد ابراهیم گل محمدی، تهران، نشر نی، 1379.
2. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمود رفیعی مهرآبادی، تهران، نشر عطایی، بی‌تا.
3. ادیب هروی، محمد حسن، حدیقة الرضویه (تاریخ مشهد)، مشهد، شرکت چاپخانه خراسان، 1326.
4. ازغندی، علیرضا، ناکارآمدی نخبگان ایران بین دو انقلاب، تهران، نشر قومس، 1380.
5. استادزاده، زندگینامه آیت الله العظمی شاه‌آبادی و مجاهد شریف شاه‌آبادی، تهران، حوزه علمیه شهید شاه‌آبادی، 1365.
6. اعظام قدسی، حسن، خاطرات من یا روشن شدن تاریخ صد ساله، تهران، بی نا، بی تا.
7. اکبری، علی، تبارشناسی هویت جدید ایرانی: عصر قاجاریه و پهلوی اول، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1384.
8. الون ساتن، ال.بی، رضا شاه کبیر یا ایران نو، ترجمه عبدالعظیم صبوری، تهران، چاپخانه تابش، 1344.
9. امینی، داود، چالش‌های روحانیت با رضا شاه، تهران، نشر سپاس، 1382.
10. امام خمینی، روح‌الله، کشف الاسرار، بی نا، بی تا.
11. امیر طهماسب، عبدالله، تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضا شاه کبیر، تهران، دانشگاه تهران، 1357.
12. بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، انتشارات زوار، 1371.
13. بشیریه، حسین، جامعه مدنی و توسعه در ایران، تهران، نشر علوم نوین، 1378.
14. ـــــــــــــــ ، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران، نشر گام نو، 1380.
15. بصیرت منش، حمید، علما و رژیم رضا شاه، تهران، نشر عروج، 1377.
16. بلوخ، مارک، جامعه فئودالی، ترجمه بهزاد باشی، تهران، نشر آگاه، 1377.
17. بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیرکبیر، 1371.
18. پوجی، جان فرانکو، تکوین دولت مدرن، ترجمه بهزار باشی، تهران، نشر آگاه، 1380.
19. تنکابنی، حمید، درآمدی بر دیوان سالاری در ایران، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1383.
20. تی بلوم، ویلیام، نظریه‌های نظام سیاسی، کلاسیک‌های اندیشه سیاسی و تحلیل سیاسی نوین، ترجمه احمد تدین، تهران، نشر آران، 1373.
21. حایری، عبدالهادی، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، 1364.
22. حکمت، علی اصغر، سی خاطره از عصر فرخنده پهلوی؛ تهران، نشر وحید 1355.
23. حرزالدین، محمد، معارف الرجال فی تراجم العلما و الادبا، نجف، مطبعة الآداب، 1964.
24. خشونت و فرهنگ، اسناد محرمانه کشف حجاب، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1381.
25. خواجه نوری، ابراهیم، بازیگران عصر طلایی (مدرس)، تهران، نشر جاویدان، 1358.
26. دولت آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، نشر عطارد و فردوسی، 1371.
27. رازی، عبدالله، تاریخ ایران از ازمنه باستان تا سال 1316، تهران، نشر اقبال، 1317.
28. روزنامه اطلاعات، شماره 7993، 15 دیماه 1331.
29. زنجانی، سید عزالدین، مجله حوزه، ش 23، آذر و دی 1366.
30. سازمان اسناد ملی، اسناد.
31. سجادی، عبایی، ابراهیمی، معادیخواه، جعفری گیلانی و مروارید، مجله یاد، سال دوم، ش 5 زمستان 1365
32. سردار آبادی، خلیل‌الله، موانع تحقق توسعه سیاسی در دوره سلطنت رضا شاه، تهران، مرکز انقلاب اسلامی، 1378.
33. سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر طرح نو، 1371.
34. سینایی، وحید، دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، تهران، انتشارات کویر، 1384.
35. شریف رازی، محمد، آثار الحجة یا اولین دایرة المعارف حوزه علمیه قم، قم، نشر برقعی، 1373.
36. شعبانی، رضا و زرگری‌نژاد، غلامحسین (مقدمه)، واقعه کشف حجاب، اسناد منتشر نشده کشف حجاب در عصر رضا خان، تهران، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی و مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1377.
37. شکوری، ابوالفضل، مرجع دور اندیش و صبور: آیت‌الله حایری، مؤسس حوزة علمیة قم. مجله یاد، سال پنجم، شماره هفدهم زمستان 1368.
38. صبوری، منوچهر، جامعه‌شناسی سازمانها: بوروکراسی مدرن ایران، تهران، انتشارات سخن، 1380.
39. صدر، محسن، خاطرات صدر الاشراف، تهران، نشر توحید، 1364.
40. صدیق، عیسی، یادگار عمو، تهران، شرکت سهامی طبع کتاب، 1338.
41. صفایی، ابراهیم، رضا شاه کبیر و تحولات فرهنگی ایران، تهران، وزارت فرهنگ و هنر، 1356.
42. صلاح، مهدی، کشف حجاب زمینه‌ها، پیامدها و واکنش‌ها، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384.
43. طبسی، محمدرضا، مجله حوزه، ش 34 مهر و آبان 1368.
44. عاقلی، باقر، داور و عدلیه، تهران: انتشارات علمی، 1369.
45. عباس‌زاده، سعید، شیخ عبدالکریم حایری، نگهبان بیدار، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373.
46. عظیمی، فخرالدین، بحران دموکراسی در ایران، 1320 ـ 1332، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، نشر البرز، 1373.
47. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، یکصد سال مبارزه روحانیت مترقی، قم: نشر نوید اسلام [مقدمه مؤلف، 1358].
48. علوی، سید جواد، آیت‌الله بروجردی در بروجرد (مجله حوزه، ش 43 ـ 44، فروردین ـ تیر 1370.
49. غنی، سیروس، ایران: برآمدن رضا خان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسی‌ها، ترجمه حسن تامساد، تهران، انتشارات نیلوفر، 1377.
50. کسروی، احمد، زندگانی من یا ده سال در عدلیه، تهران، نشر و پخش کتاب، 1355.
51. مدرسی، علی، مدرس شهید نابغه ملی ایران، اصفهان، بنیاد فرهنگی بدر، 1358.
52. مدرسی، علی و دیگران، مدرس، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1366.
53. مرسلوند، حسن، زندگینامه رجال و مشاهیر ایرانی، تهران، نشر الهام، 1369.
54. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1378.
55. مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران، انتشارات زوار، 1343.
56. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، انتشارات ناشر، 1361.
57. ــــــــــــ ، مدرس قهرمان آزادی، تهران، نشر کتاب، 1359.
58. نجفی، موسی، اندیشه سیاسی و تاریخ نهضت بیدارگرانه حاج‌آقا نورالله اصفهانی، تهران، [چاپ کلینی] بی نا، 1369.
59. نقیب‌زاده، احمد، دولت رضا شاه و نظام ایلی، تهران، نشر مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.
60. نیکوبرش، فرزانه، بررسی عملکرد سیاسی آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1381.
61. واحد، سینا، قیام گوهرشاد، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1366.
62. هاکس، مریت، ایران: افسانه و واقعیت (خاطرات سفر به ایران)، ترجمه محمدحسین نظری و محمدتقی اکبری و احد نمایی، مشهد، نشر معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1368.
63. هدایت، مهدی قلی، خاطرات و خطرات، تهران، نشر زوار، 1363.
64. هزار، م.ر، دوران پهلوی نماینده عظمت ایران در دوران اعلیحضرت پهلوی شاهنشاهی ایران، شیراز، چاپخانه هزار، 1314.
65. همایون کاتوزیان، محمد علی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1377.
فصلنامه علمی ـ پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی 19

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.