پيشينه فرقه اهل حق

  • 1394/03/12 - 01:02
فرقه اهل حق چنان منشأ خود را گم کرده است که هر مسلکی آن را از خود دانسته و حتی برخی از رهبران اهل حق هم خود را گاهی مسلمان و گاه دارای دینی جدا از اسلام معرفی می‌کنند که در اینجا نمونه ای از این اقوال را می‌آوریم. ابن عبری، نصیریه را فرقه شیعه غالی ذکر می‌کند. و ارنست رنان نصیریه را مصغر نصارا (مسیحیان کوچک) می‌داند. مورخان معاصر...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقه اهل حق چنان منشأ خود را گم کرده است که هر مسلکی آن را از خود دانسته و حتی برخی از رهبران اهل حق هم خود را گاهی مسلمان و گاه دارای دینی جدا از اسلام معرفی می‌کنند که در اینجا نمونه ای از این اقوال را می‌آوریم. ابن عبری، نصیریه را فرقه شیعه غالی ذکر می‌کند.[1] و ارنست رنان نصیریه را مصغر نصارا (مسیحیان کوچک) می‌داند.[2]
مورخان معاصر "نصیر" را یک ایرانی تبار که نام کاملش "محمد بن نصیر نمیری بکری عبدی"(متوفای ۲۷۰ هجری قمری) می‌دانند که کنیه‌اش "ابا شعیب" است. گفته می‌شود که وی احتمالاً در بصره یا خوزستان به دنیا آمده است و بعدها به خاطر وابستگی‌اش به قبیله بنو نمیر عرب، با عنوان نمیری شناخته شد. وی همزمان با امام حسن عسگری (علیه السلام) در شهر سامراء زندگی می‌کرد.[3] لویی ماسینیون معتقد است که نصیریان سابقاً نمیری نامیده می‌شدند و از زمان خصیبی (متوفای ۳۴۶ هجری قمری) نصیری نامیده شدند.[4] از جمله کسانی که معتقدند اهل‌حق‌های ایرانی تابع نصیر می‌باشند، آیت الله سید موسی زنجانی رجال‌شناس بزرگ معاصر می‌باشد.[5] "مینورسکی" نیز اهل حق را مشتق شده از مذهب شیعه دانسته که سرانجام منجر به وجود آمدن یک سیستم مذهبی مجزا شد.[6]
برخی از مستشرقین که اطلاع دقیقی از این فرقه نداشته‌اند، به‌عمد یا غیر عمد سعی کرده‌اند منشأ این فرقه را مسیحیت قلمداد کنند. "کنت گودوبینو" می‌نویسد: «چنین برمی آید که عقاید اهل حق به حدی با معتقدات بوداییان هند نزدیک است که جرات نمی‌کنم به شرح جزئیات آن بپردازم.[7] "بولشر" آلمانی می‌گوید یکی از خارجی‌ها(خانم لیدی شل) که سال‌ها در مناطق اهل‌حق‌نشین مشغول بود و با رییس فرقه اهل حق روابط صمیمانه برقرار کرده و مورد اعتماد وی قرارگرفته، به او گفته بود: علی اللهی‌ها نه مسلمان بلکه مسیحی هستند و آنان بقایای مسیحیانی هستند که پس از فتح ایران توسط اعراب بر دین مسیح باقی ماندند ولی به جای نام مسيح (علیه السلام) نام حضرت علي (علیه السلام)  را برگزیدند، اما معرفت به این روابط کاملاً محرمانه مانده، هرگز از دایره کسانی که رهبری فرقه را به‌دست دارند درز پیدا نکرده و در طول سیزده قرن مکتوم مانده است.»[8]
خانم لیدی شل وزیر مختار حکومت انگلیس در دوران ناصری بوده است و می‌نویسد: «یکی از اعضای سفارتخانه ما که با رییس یکی از ایلات پیرو فرقه علی اللهی رفاقت داشت، می‌گفت: خان مزبور بارها اشاره‌کرده که عده کثیری از افراد ایل مسيح (علیه السلام)  و علی (علیه السلام) را یک نفر می‌دانند.[9] دیگری دین اهل حق را ترکیبی از ادیان "مهرپرستی" و "زرتشتی" و "هندوئیزم" می‌نامد.[10] و "ایلیا پاولویویچ پطروشفسکی" محقق روسی آن را از غلات شیعه می‌داند.[11]
پس معلوم شد که اهل‌حق‌ها پیروان محمد بن نصیر نمیری بصری از اصحاب امام علی النقي (علیه السلام) هستند که در اثر مرور زمان دچار تحولاتی شدند. مهم‌ترین تغییرات در اهل حق‌های ایران و جدا شدن آنها از سایر فرق نصیری مربوط به قرن هفتم هجری توسط سلطان اسحاق می‌باشد.[12] اهل حق تا زمان سلطان اسحاق،[13] تشکل و دسته‌بندی خاصی نداشته و در واقع مذهب نصیر را به یاری (از باب نصر ینصر=یاری می‌کند) ترجمه کرده و بر خود اطلاق می‌نمودند و تا حال نیز خود را "یارسان" می‌نامند. دایرة المعارف تشیع در این رابطه چنین گزارش می‌دهد: «از زمان سلطان اسحاق در قرن هفتم خاندان پیر بنیامین را به سمت پیری و داوود را به سمت دلیل برای همه اهل حق منصوب نموده و چون این دو نفر اولاد نداشتند تا جانشین آنها شود، لذا هفت خاندان به نام "سادات خاندان حقیقت تأسیس نموده و اداره هر خاندان را به بزرگان هفتگانه که به نام پیران آنها خوانده می‌شوند، سپرده است. این خاندان‌ها عبارتند از: خاندان شاه ابراهیم، خاندان عالی قلندر، خاندان بابا یادگار، خاندان سید ابوالوفا، خاندان میر سور، خاندان سید مصطفی، خاندان حاجی به ابو عيسی (یا حاجی به ابوحسین). در قرن‌های بعدی چهار خاندان دیگر اضافه شد که عبارت‌اند از: خاندان ذوالنور، خاندان آتش بگ، خاندان شاه حیاس، خاندان بابا حیدر. خاندان دوازدهم ایشان هم به نام صاحب زمانی در قرن گذشته در زمان حاجی نعمت‌الله جیحون آبادی تشکیل شد. هر فرد اهل حق باید سرسپرده یکی از این خاندان‌ها گردد.»[14]

پی‌نوشت:

[1]. مفتخری حسین، مقاله پیدایش نصیریان، مجله تاریخ اسلام، سال یکم، شماره سوم، فصل ۲۲ از کتاب Extermist, Shiites اثر متی موسی، ۱۹۸۲ میلادی، ص ۱۰۸؛ به نقل از تاریخ مختصر الدول، بیروت، دارالفکر، ۱۹۵۹ میلادی، ج ۳، ص ۷۰
[2]. همان، ص ۱۱۱
[3]. همان، ص ۱۱۲؛ به نقل از سلیمان ادانی، البکور السلیمانیه فی کشف اسرار الدینیه نصیریه، بیروت، بی تا، صص ۱۴-۱۶
[4]. همان
[5]. محمدی محمد، پژوهشی دقیق در اهل حق، تهران، پازینه، ۱۳۸۴، ص ۲۸
[6]. سلطانی محمدعلی، سه گفتار تحقیقی در آیین اهل حق، چاپ اول، سها، تهران، ۱۳۷۱ شمسی، ص ۴۸
[7]. بهرامی ایرج، اسطوره اهل حق، چاپ اول، نشر آیینه، تهران، ۱۳۷۸ شمسی، ص ۳۳؛ به نقل از سفرنامه بولشر، اثر ویبرت بولشر، ترجمه کیکاووس جهانداری، چاپ اول، انتشارات خوارزمی، ۱۳۶۳ شمسی، ص ۸۷
[8]. همان
[9]. همان، ص ۳۱؛ به نقل از خاطرات لیدی شل، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ اول، نشر نو، تهران، ۱۳۶۲، صص ۱۵۵ و ۱۵۶
[10]. همان؛ به نقل از سرسپردگان، سید محمد علی خواجه وند، چاپ سوم، کتابخانه منوچهری، تهران، صص ۱۱۲ و ۱۱۳
[11]. همان، ص 25
[12]. صفی‌زاده صدیق، دوره هفتوانه، کتابخانه طهوری، تهران، 1361 شمسی، ص 53
[13]. از بزرگان اهل حق که نزد برخی به مؤسس اهل حق مشهور است ولی وی درواقع محیی اهل حق بوده است. از کارهای مهم وی تشکیل خاندان‌های اهل حق است.
[14]. دایرة المعارف تشیع، ج 2، ماده اهل حق، ص 611
برای مطالعه بيشتر رجوع شود به کتاب‌های پيروان و مشاهير اهل حق، صديق صفی زاده؛ و پژوهشی دقيق در اهل حق، محمد محمدی

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.