روش برخورد شاهان ساسانی با پیروان دیگر ادیان

  • 1394/03/14 - 12:39
مهر شاهپور رئیس مغان «دشمن بزرگ عیسویان» بود، شانزده نفر عیسوی را که از انکار دیانت خود امتناع کرده بودند، برهنه کرد و امر داد که هر شب آنها را به کوهستان ببرند و دست و پا بسته در آنجا بگذارند و نان و آب به مقداری که نمیرند به آنها بدهند. پس از اینکه این شکنجه یک هفته به عمل آمد، مهرشاهپور از نگهبان احوال آنان را پرسید...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در زمان پادشاهی یزدگرد دوم، آنچه بر طبق متون نوشته شده در زمان پادشاهان ساسانی به زمان ما رسیده است، یزدگرد دوم در آغاز حکومت خود نسبت به عیسویان مهربان بود، لکن در سال هشتم سلطنت پس از آنکه دختر خود را که به زنی گرفته بود، کشت و چند تن از نجبا را به قتل رسانید، در رفتار او نسبت به عیسویان تغییری حاصل شد. در کتاب اعمال شهدا اسامی این اشخاص ذکر نشده، لکن می‌توان حدس زد که مقصود کسانی بوده‌اند که عیسویت اختیار کرده یا می‌خواسته‌اند اختیار کنند. نمی‌توان تصور کرد که از طرف شاه نسبت به قدرت بزرگان عموماً مخالفتی به عمل آمده باشد، زیرا که مورخان عرب و ایرانی که مندرجات کتبشان آیینه عقاید روحانیون عهد ساسانی است، او را پادشاهی رحیم و مهربان معرفی می‌کنند. یزدگرد نسبت به پیروان یهود هم سختگیری کرد و در سال 455- 454 فرمان داد که روز سبت را عید نگیرند. این شهریار از سال دوم سلطنت خود نسبت به عیسویان ارمنستان سختی بسیار كرد [1].
این شاه متعصب نسبت به یهودیان بسیار سختگیر و بی‌گذشت بود. به خوبی می‌توان در بین کتب تاریخی دید که وی در اقداماتش علیه یهودیان بسیار سختگیر و بی‌گذشت بود. به خوبی می‌توان دید که وی در اقداماتش علیه یهودیان و مسیحیان، از موبدان حرف شنوی داشت. این امر به ویژه برای مسیحیانِ قسمت ارمنستان که در آن زمان تعلق به شاهنشاهی ایران داشت، مصیبت بار و اندوهناک بود. وی برای اجرای نقشه‌های خود از بزرگ فرماندار مهرنرسه نخست وزیر و مشاور خود که مانند او مزدیسنایی معتقدی بود، کمک گرفت. شاه و نخست‌وزیرش فقط و فقط پیش‌بینی کرده بودند که همه مردم مسیحی ارمنستان را به دین مزدیسنایی درآورند. در این مورد دلایل هم سیاسی و هم دینی وجود داشتند، زیرا شاه بزرگ و مهر نرسه چنین می‌پنداشتند که یک ارمنی مزدیسنایی بسی بیشتر امین و صدیق خواهد بود. برای رسیدن به این هدف، عده بسیار زیادی مغ که ظاهراً 700 تن بودند، بدان جا فرستادند. کلیساها یا به آتشکده برگردانیده و یا بسته شدند. آیین عشا ربانی ممنوع گردید و هیئت روحانیان دستور یافتند تا لباس‌های معمولی بپوشند. مراسم مزدیسنایی از جمله ازدواج‌های افراد همخون را تعمیم بخشیدند، لازم بود جوانان را به آیین زرتشتی پرورش دهند. طبیعی است که این تدابیر شورش آشکاری را برانگیخت و از لحاظ سیاسی کوته‌بینی بود، این کار نه بر پایه خرد بلکه بر پایه تعصب تحمیل شده بود [2].
بلاشک اگر تصور کنیم که آنچه در باب مجازات‌های سخت دولت ساسانی در اعمال شهدای عیسوی مذکور است، از مجازات‌های روزانه عدالتخانه ایران بوده نسبت به ایرانیان ظلم روا داشته‌ایم. صرف نظر از مبالغه‌گویی‌هایی که می‌توان در اینگونه روایات حدس زد، باید دانست که این مجازات‌ها مخصوص سیاست‌های مذهبی بوده و بنابراین آن بیرحمی‌ها نتیجه اختلاط تعصب و غیرت دینی با مفاسد شهوانی است که در اعمال محاکم مذهبی اروپا نیز در چند قرن پیش مکرر مشاهده شده است. از این گذشته، مجازات‌ها همه را به‌سختی اجراء نمی‌کردند. اینک چند روایت از سیاستی را که در زمان وهرام پنجم (بهرام پنجم) نسبت به عیسویان به عمل آمد، در ادامه بیان می‌شود:
مهر شاهپور رئیس مغان «دشمن بزرگ عیسویان» بود، شانزده نفر عیسوی را که از انکار دیانت خود امتناع کرده بودند، برهنه کرد و امر داد که هر شب آنها را به کوهستان ببرند و دست و پا بسته در آنجا بگذارند و نان و آب به مقداری که نمیرند به آنها بدهند. پس از اینکه این شکنجه یک هفته به عمل آمد، مهرشاهپور از نگهبان احوال آنان را پرسید. جواب داد که به مرگ نزدیکند. مهرشاهپور گفت: برو به آنها بگو: پادشاه می‌فرماید که فرمان مرا گردن نهید و خورشید را ستایش نمایید و گرنه به پای شما طناب می‌بندم و شما را در تمام کوهستان می‌کشانم تا گوشت تن از استخوان جدا شود و بدنتان در میان سنگ‌ها بیافتد و جز رگ و پی چیزی بر طناب نماند. نگاهبان امر را ابلاغ کرد. بسیاری از محبوسین چون از هوش رفته بودند، بانگ او را نشنیدند. دیگران از شدت درد قبول کردند. آنگاه مهر شاهپور بدون اینکه به ستایش آفتاب یا آتش مجبورشان کند، آنها را به سلوکیه گسیل نمود و در آنجا عیسویان همین که جراحاتشان التیام یافت، روزه گرفتند و استغفار کردند و از ضعف نفسی که در کار دیانت ظاهر کرده بودند، نادم شدند. بعد مهرنرسی پانزده تن از آنها را، با اینکه نخواستند در ارتداد و انکار دین مسیح باقی باشند، آزاد نمود و به خانه خود فرستاد. تنها ژاک ملقب به "شهید" به فرمان شاه به مجازات «نه مرگ» محکوم شد، زیرا در مقابل محکمه شاهی جسورانه تذکر داده بود که یزدگرد اول نیز چون از رفتار نیک خود نسبت به عیسویان دست کشید، در حالی مُرد که همه از او کنار گرفته بودند و بعد از مرگ نیز جسد او را در دخمه قرار ندادند. هنگامی که فرمان تعقیب اهل سایر دیانات صادر می‌شد، محاکم عادی وارد رسیدگی نمی‌شدند و تحقیقات مقدماتی و صدور احکام یا با مرزبانان و سایر صاحبان مناصب ایالتی بود، یا این کار را به انجمنی دولتی مخصوص این کار محول می‌نمودند، که موبدان از اعضاء مسلط و دارای حق رأی آن بشمار می‌آمدند. گاهی موبدان موبد شخصاً عیسویان را استنطاق می‌کرد و حکم صادر می‌نمود. لابور گوید: «پادشاه و سرداران و موبدان بدین طریق همیشه جماعتی اسیر در دنبال خود می‌کشانیدند و هر وقت می‌خواستند آنها را استنطاق می‌کردند» در زمان شاهپور دوم چنین اتفاق افتاد که "عبدیشوع" نام اسقف، برادرزاده داشت زناکار و در صدد منع او از ارتکاب گناه برآمد. آن زانی عبدیشوع را متهم کرد که با قیصر روم رابطه دارد و اسرار شاه را بدو فاش کرده است. نخست شاهزاده اردشیر که بعد اردشیر دوم شد و در ولایات آدیابن عنوان شاهی داشت، به این قضیه رسیدگی نمود. پس موبدان موبد به‌اتفاق دو تن از موبدان وارد تحقیق شد و عاقبت قضیه در مقابل رئیس خواجه سرایان که «صاحب تمام پیل های کشور بود» طرح شد. یک هیئت بازرسی مرکب از مغان "اندرز بذو سروشورزداریگ" و دستور همداذ تشکیل شد و هیئت دیگری نیز مرکب از ناظر مخازن سلطنتی و موبدان موبد تشکیل گردید که رئیس خواجه سرایان و رئیس خلوت مشاور آن بودند. گویند یکی از رذان یعنی شخصی روحانی که به قضیه پثیون عیسوی رسیدگی می‌کرد، از آن سفاکی‌ها منزجر و خسته شد و بر آن شد که از اجراء مجازات «نه مرگ» درباره آن شهید کناره گیری كند [3]. مجازات نه مرگ به این نحو بود که جلاد به ترتیب انگشتان دست و انگشتان پا و بعد دست را تا مچ و پا را تا کعب و سپس دست را تا آرنج و پا را تا زانو و آنگاه گوش و بینی و عاقبت سر را قطع می‌کرد. اجساد اعدام‌شدگان را نزد حیوانات وحشی می‌افکندند[4]. موبدان موبد آگاه شد و خاتم افتخار را از او گرفت و او را معزول نمود و بجای او قاضی بزرگ کشور (شهر داذور) که جدیداً انتخاب شده بود، از دربار فرستاده شد، تا با موبد بزرگ همراهی کند. معمولاً وقتی کسی می‌خواست اقدامات شدیدی بر ضد پیروان سایر مذاهب به عمل آورد، محتاج به‌اجازه مخصوص شاه بود. بنابراین در مواردی که پای تعصبات دینی در میان می‌آمد، اجرای احکام مقید به قوانین عادی نبود و اکثراً به‌طور فوق العاده صورت می‌گرفت، زیرا که در این موقع اشخاصی که به‌رسیدگی قضایا مأمور می‌شدند، غالباً عمال دولت بودند که بالطبع اطلاع وافی و تبحر کافی در مسائل فقهی و حقوقی نداشتند. ملاک عمل آنها فرامین دولتی بود که به نحو فوق العاده صادر می‌شد. در این موقع به هیچکس ابقاء نمی‌کردند، خواه سریانی خواه ایرانی خواه اوساط الناس و خواه بزرگان و اشراف محکوم به‌شکنجه و اعدام می‌شدند. اگر مجرم از ایرانیانی بود که پشت به دین آباء و اجداد خود کرده بود، کار سخت‌تر می‌شد. ما در میان شهدای عیسوی به بسیاری برمی‌خوریم که نام‌های ایرانی داشته‌اند. بعضی از اشراف درجه اول حتی از افراد خاندان سلطنتی هم به مجازات می‌رسیدند. مثلاً پیرگشنسب برادرزاده شاپور دوم که چون قبول دین عیسوی کرده نام سریانی ماسابها گرفته بود، شکنجه و هلاک شد. الیزئوس قصه یکی از رؤسای مجوس را ذکر کرده است که چون از دین خود برگشته بود، راه هلاکت سپرد. آن قصه چنین است: در زمان یزدگرد دوم موبدی بسیار دانا بود که از فرط تبحر در امور فقهی او را "همگ‌دین" لقب داده بودند. این مرد مکرر نصارای ارمنستان را به‌عقوبت و فشار مبتلا کرد و عاقبت چنان از استواری و ثبات عیسویان متأثر شد که کیش نصاری گرفت. بنا بر روایت الیزئوس، ناظر ارزاق که ریاست انجمن تحقیق و تفتیش دینی را داشت، چون از این واقعه آگاه شد، ترسید که به‌مسئولیت خود خون یکی از روحانیان بزرگ را بریزد، قصه را به شاهنشاه عرض کرد. شاه فرمود تدبیری کن تا مردم آن ناحیه موبد را متهم به‌خیانت نسبت به سلطنت نمایند وی چنین کرد و آن موبد گرفتار و محکوم به مرگ به‌وسیله گرسنگی شده، در بیابانی دور و بی آب و علف جان سپرد [5].
این مقدار مطالب، گوشه ای از رفتار پادشاهان ساسانی با پیروان دیگر ادیان بود.

پی نوشت:

[1]. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، انتشارات دنیای کتاب، سال 1367، ص 197
[2]. گئو ویدن گرن، کتاب دین‌های ایران باستان، ترجمه منوچهر فرهنگ، تهران، انتشارات آگاهان دیده 1377، ص 388 و 389
[3]. کریستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، انتشارات دنیای کتاب، سال 1367، ص 217
[4]. همان، ص 215
[5]. همان، ص 216 و 217 و 218

تولیدی

دیدگاه‌ها

کوروش یهودیها رو ازاد کرد میگید چرا ازاد کرد یک شاه ساسانی سخت گیری کرد میگید چرا سخت گیری کرد

کوروش وقتی یهودی ها را ازاد کرد، در قبال ایران کاری را انجام نداده است!!! اگر این کار شاه ساسانی را سخت گیری می دانید، پس فتح ایران توسط اعراب و از این قبیل مطالب، هیچ حساب می شود.....

شما انقدر مغرضانه مطالب را درج کردده وطوری ازدواج با محارم را با اب و تاب بیان نموده اید هر کس نداند فکر میکند تمامی ایرانیان ولد زنا هستند لطفا در درج مطالبتان اندازه نوک سوزن بی طرفی را رعایت کرده و وجدان خود را قاضی کنید

دوست گرامی، بحث ازدواج با محارم، چیزی است که طبق منابع تاریخی و کتب دینی زرتشتیان اثبات شده است... و اگر فردی بی طرف باشد، باید این مطلب را طبق رفرنسی که داده شده، قبول کند...

دست تو باشه تمام یهودیها رو میکشی چون فکرت داعشیه وحشی گری

آقای پشوتن، کار اصلی و حتی می توان گفت، تنها کار عمده کوروش، در مورد یهودیان بوده است اگر شما کاری رو سراغ دارین که کوروش برای ایران و ایرانیان انجام داده است را بفرمایید....البته با ذکر منبع و رفرنس

البته کورش هم واسه خودش یه پا داعشی بود مردم اوپیس و اسیای صغیر رو چطور نابود کرد

از علی یا حسین در نبرد نهروان بگوئید از قتل عام مردم فارس و کرمان توسط علی از قتل عام مردم ایران در مازندران توسط حسین و حسن

پاسخ به ناشناس: حرف حق باید سند و مدرک داشته باشد. اینکه در رسانه‌های صهیونیستی و سعودی چیزی ببینید و تحیق نکرده باور کنید نشانه‌ی خوبی نیست. اهل بیت هیچ گاه هیچ بی‌گناهی را نکشتند. اما کسی که مجرم است باید مجازات شود. چه عرب باشد. چه فارس باشد. چه ترک باشد یا کرد یا لر یا بلوچ یا هر چیز دیگری. نکته بعدی اینکه بهترین و پاکترین و غیورترین جوانان تاریخ ایران، تربیت شدگان مکتب امام علی (ع) و امام حسین (ع) بودند. وصیت نامه شهدای دفاع مقدس را بخوانید. وصیت نامه شهید ابراهیم همت، مهدی باکری، شهید عباس دوران، عباس بابایی، شهید چمران، شهید کاوه، شهد حسین خرازی و... را بخوانید.

اگر با کشتن کسی مشکل دارید این را بخوانید: کشتار مردم اوپیس به دست کوروش: https://www.adyannet.com/fa/tags/%D9%83%D9%88%D8%B1%D8%B4-%D9%83%D8%A8%D9%8A%D8%B1-%D9%88-%D8%A7%D9%88%D9%BE%D9%8A%D8%B3

شما رفتارهای پادشاهان رو در نظر گرفتی و احکام زرتشت را بازگو کردی.خب من هم یک سوم شخص غیرمسلمان مثلا.شما مجبوری و باید به من حق بدی از روی رفتار داعش یا حتی از روی سبک حکومت عربستان درباره ی توی مسلمان و دینت قضاوت کنم.حداقل کشورهای مسلمان بیشتر اون ها را قبول دارن.پس سربریدن و جهاد نکاح و ... معاذ بالله لابد جزء اسلام هست که اونا می کنن.ولی شما کارتون کلا قابل توجیه . روی صحبت من با شما نیست . با خوانندگان هست.این پایگاه بناشو گذاشته روی نابودی تمام اعتقادات ادیان و ملل مختلف و فکر می کنه منجیه.اما این همه شیعه افراطیه . الزاما نیازی نیست سرببرن . این طوری با زیرسوال بردن هم می تونن کارشون رو پیش ببرن.فکر می کنید امام خمینی (ره) نمی دانستند که هیچ خلیفه ای غاصب و دزد نبوده و یا فلان خلیفه به روایاتی زنازاده نبوده.پس فکر می کنید چرا گفت وحدت و چگونه وحدت؟وحدت و چگونگی آن یعنی با علم به همه ی این نقص آن ها را به روی برادرانمان نیاوریم.اما بعضی ابلهان با مدرک و فلان تمام احکام و اعتقادات ادیان و ملی گرایان مختلف را زیر سوال می برند و فکر می کنند در راستای اخوت یا صلح و دوستی دارند قدم برمی دارند...خب یکم این ابلهان با خودشون فک کنن کسی نمی تونسته تا امروز این کار رو بکنه که شما پیشقدم شدی؟یه حکمتی نداشته که هیچ کس اقدام به این کار نکرده.شما تمام همت و تلاشت رو مضاعف کردی سایر ادیان و ملل رو زیر سوال می بری بعد می گی که اینا با منبع هست.تو وضعیت فعلی فکر می کنی می تونی با این کار دوستی و نگرشی درست به آن ها عطا کنی؟خیر . فردا من میرم فلان منطقه می گن شما شیعه تشریف داری برو گمشو از منطقه ما بیرون . من میگم چرا مگه ما دوست و هموطن نیستیم.اونا هم میگن ما با کسی که اعتقاداتمون رو زیر سوال ببره دوست نخواهیم بود.اصلا من برای چه کس حرف می زنم . ابلهان کلا خود را عاقل می پندارند.لفظی که امیدوارم توهین تلقی نشه.در این یک سال غیر از این لفظ از این مطالب مزخرف برداشت نمی شد.ولی یک چیزی رو بدون.تو یک شیعه ای . با زیرسوال بردن اعتقادات سایر ادیان یا بازگو کردن بعضی اعتقادات سایر ملل هیچ ثواب اضافی نکردی.همان شیعه دیروزی.خیلی غیرت داری و مردی ؟ جای کوچک کردن دیگران ( با مدرک !!؟ ) برو و عمرت رو صرف تحقیق و حمایت همه جانبه از تشیع در سایر کشورها کن . وگرنه این کارت به درد خودت می خوره.

کسی از روی رفتار پادشاهان احکام زرتشتی را بیان نکرده است!!! این مطلب هم در تاریخ آمده است و با رفرنس بیان شده است و مطلبی من درآوردی نیست!!! شما هم اگر متن خود را بخونید، متوجه می شوید که فقط توهین و ناسزاگویی را بلد هستین...

شما همیشه استراتژیتون اینه هر قسمتی رو می تونین جواب بدین . کل پیغام منو خط به خط جواب بدید.برام البته اصلا پاسختون ارزش نداره.خودون احترام دارید اما حرفتون نه.معذرت اما خوانندگان داورند.نقد من به سایت شماست و بعضی پست ها

روش برخورد مسلمانان با پیروان ادیان دیگر : قتل عام4000نفر از یهودیان گرانادا منبع:وبسایت ویکی پدیا کلید واژه:یهودیستیزی قتل عام زرتشتیان ایران و تخریت اماکن مذهبی زرتشتی هنگام تسلط اعراب بر ایران منبع:کتاب تاریخ بخارا با ذکر کامل جزییات قتل عام 1/5مسیحی ارمنی مسیحی در هنگام امپراطوری اسلامی عثمانی منبع:تصاویر و کتب منتشر شده از این رویداد

جناب پرهام، شايد بتوان به شما حق داد. شما با يك جريان مواجه هستيد و كاملاً خود را تسليم و خلع سلاح می‌بينيد. به همين علت تلاش ميكنيد تا با سخنان غيرمنطقی و مغالطه (آن هم از نوع كاملاً كودكانه) كه نشانگر ذهن ساده و ابتدايی شماست، از اين موج جان سالم به در ببريد. غافل از اينكه اين موجب در پی نابودی شما نيست. بلكه تنها در پی بيدار كردن شما از خواب غفلت است. شما به چند نمونه جزئی اشاره كرديد و اگر صدها نمونه ديگر از اين را ذكر كنيد، باز هم در مقياس صدهاهزار واقعه، جزئی است. هنگامی كه شما از موارد جزئی، نتيجه كلی ميگيريد، خود را نزد خردمندان بی‌آبرو ميسازيد. به طوری كه ديگران در ميزان فهم و درك شما شك ميكنند. شما كشتن 4000 يهودی (آن هم با سند از ويكيپديا كه در هيج منبع رسمی، سند محسوب نميشود. چون هر كس ميتواند آن را ويرايش و بازنويسی كند) در غرناطه را مثال زديد كه البته اين رفتار (اگر درست باشد و شما مخالفين اين قضيه را به زور ساكت كنيد) باز هم از سوی بنی‌اميه بود (عجيب است كه شما رفتار بنی‌اميه كه بارها به آتئيست بودن خود اعتراف كردند و اسناد در اين باره فراوان است كه آنان دهری مذهب بودند) را به پای اسلام مينويسيد. سپس از تاريخ بخارا (كه درباره تاريخ بخارا است، نه كل ايران) مطلبی ارائه كرديد و آن را قتل عام زرتشتيان ايران ناميديد! اولاً سند شما ناقص است. ثانياً آن هم به دست بنی‌اميه بود. گذشته از اين، پيروان بنی‌اميه در اينجا حاضر نيستند كه از آنان دفاع كنند. اينكه چرا شما تلاش ميكنيد حواسها را سمت بنی‌اميه جلب كنيد عجيب است. درباره امپراتوری عثمانی نيز اين سايت اردوغان است: http://www.rte.gen.tr/ به اين لينك مراجعه كنيد و اعتراض خود را ثبت كنيد. پس از اين بحث‌ها ميرسيم به اصل مطلب، آيا از ديد شما قتل عام و كشتن بد است ؟ يا خوب است ؟ اگر خوب است پس اعتراض شما به بنی‌اميه و عثمانیها و... برای چيست؟ اگر بد است، پس چرا ساسانيان پيروان ديگر اديان را (به سند كتيبه كرتير) قتل عام كردند؟ چرا زرتشتيان در عصر ابتدای دين خود در حمله به خيونها آن همه قتل عام و ترور و كشتار به راه انداختند كه به گفته شاهنامه زمين را پر از اجساد كردند، تا توانستند دين زرتشتی را ترويج دهند...؟ به من پاسخ ندهيد. به وجدان خود پاسخ دهيد.

جواب شما دلالت دارد که مطلب و پست را پذیرفته آید و قبول دارید که چنین رفتاری نسبت به مسیحیان صورت گرفته است. اگر به مانند مطلب ارائه شده، شما هم منبع دقیقتر را بیان می کردید، بهتر می بود، بخصوص ویکی پدیا که منیع دقیقی نیست...

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.