تئوری ارتداد صحابه
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ ابن تیمیه به نقل از شعبی در منهاج السنه، آورده است: «أُحَذِّرُکمْ هَذِهِ الْأَهْوَاءَ الْمُضِلَّةَ، وَشَرُّهَا الرَّافِضَةُ لَمْ یدْخُلُوا فِی الْإِسْلَامِ رَغْبَةً، وَلَا رَهْبَةً، وَلَکنْ مَقْتًا لِأَهْلِ الْإِسْلَامِ، وَبَغْیا عَلَیهِمْ.[1] از اهل این هواهای گمراه کننده برحذر باشید که بدترین آنها روافض (شیعیان) هستند؛ آنها نه از روی رغبت، اسلام آوردهاند و نه از روی ترس، بلکه فقط برای دشمنی و عداوت و تجاوز به اسلام، مسلمان گشتهاند!» او پس از چنین تعابیر وقیحانهای که نسبت به تشیع و پیروان مکتب اهل بیت به کار میبرد، آنها را به یهود تشبیه میکند و سپس اضافه میکند که یهود و نصاری، از شیعه برترند و برای این مدعا مقایسهای بین یهود و نصارا و شیعیان ذکر میکند که به این شرح است: «سُئِلَتِ الْیهُودُ مَنْ خَیرُ أَهْلِ مِلَّتِکمْ.؟ قَالُوا: أَصْحَابُ مُوسَى، وَسُئِلَتِ النَّصَارَى مَنْ خَیرُ أَهْلِ مِلَّتِکمْ؟ قَالُوا: حَوَارِی عِیسَى، وَسُئِلَتِ الرَّافِضَةُ: مَنْ شَرُّ أَهْلِ مِلَّتِکمْ؟ قَالُوا: أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ، اُمِرُوا بِالِاسْتِغْفَارِ لَهُمْ فَسَبَوْهُمْ.[2] از یهود پرسیده شد، بهترین مردم دین شما چه کسانی هستند؟ گفتند: اصحاب موسی، و از نصاری پرسیده شد، بهترین ملت شما چه کسانی هستند؟ گفتند: حواریون عیسی. از رافضه پرسیدند که بدترین اهل ملت شما چه کسانی هستند؟ گفتند: اصحاب محمد صلیاللهعلیهوآله. اینها امر شدند که برای صحابه، استغفار کنند، ولی اصحاب را سبّ کردند.»
مطلب فوق، نمونهای بود از مصادیق تهمتهایی که ابنتیمیه به شیعه وارد کرده است؛ او معتقد است شیعه، قائل به تکفیر و ارتداد صحابه بعد از رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله بوده و برای ادعای خود، دلیلی به جز تهمت و افتراء نیاورده است؛ اما با مراجعه به کتب بعضی از اهل سنت که در استناد به این امر به شیعه اندکی انصاف به خرج دادهاند، میبینیم مستمسک ادعایشان، حدود هشت روایت از شیعه است که بعضی از آنها به علت وجود افراد مجهول و ضعیف در سلسله سند، دچار مشکل سندی هستند و باقیمانده نیز قابلیت تأویل دارند تا جایی که حتی بعضی از معصومین نیز وقتی این روایت بر آنها قرائت شده است، نسبت به عمومیت این روایت، واکنش نشان دادهاند؛ نظیر امام صادق علیهالسلام که وقتی ابوبصیر در رابطه با ارتداد همه صحابه بعد از رسول الله صلیاللهعلیهوآله سؤال کرد و اذعان داشت که غیر از ابوذر و سلمان و مقداد، همه مرتد شدند؛ امام صادق علیهالسلام فرمودند: «فَأَینَ أَبُوسَاسَانَ وَ أَبُوعَمْرَةَ الْأَنْصَارِی.[3] (اگر این طور باشد) پس ابوساسان و ابوعمره انصاری کجا هستند؟» این سخن، کنایه از این دارد که حتماً تعداد کسانیکه داخل در مستثنی منه هستند، بیش از سه نفر است که در روایت آمده است.
این وضعیت روایات شیعیان نسبت به ارتداد صحابه بود که در کتب مفصلی مانند «الدرجات الرفیعه فی طبقات اعلام الشیعه» از مرحوم شیرازی به ذکر و تحلیل آنها پرداختهاند و بعضی از کتب نیز با همین عنوان، یعنی ارتداد صحابه تألیف شدهاند؛ اما متأسفانه فرقهای که این مسأله را به ما نسبت میدهد و قائل است شیعه، حکم به کفر و ارتداد صحابه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله کرده است، خود در کتب معتبرش روایاتی آورده که از جهت کمّی، بسیار بیشتر از تعداد روایاتی است که در این موضوع در کتب شیعه آمده است، و از جهت کیفی، تصریح به کفر و ارتداد صحابه کرده است که ما در ادامه، به بعضی از آنها اشاره خواهیم کرد.
بخاری در صحیحش از ابوهریره روایت کرده: «عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ عَنْ النَّبِیِّ صَلَّىاللَّهُعَلَیْهِوَسَلَّمَ قَالَ بَیْنَا أَنَا قَائِمٌ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ فَقُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ قُلْتُ وَمَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ الْقَهْقَرَى ثُمَّ إِذَا زُمْرَةٌ حَتَّى إِذَا عَرَفْتُهُمْ خَرَجَ رَجُلٌ مِنْ بَیْنِی وَبَیْنِهِمْ فَقَالَ هَلُمَّ قُلْتُ أَیْنَ قَالَ إِلَى النَّارِ وَاللَّهِ قُلْتُ مَا شَأْنُهُمْ قَالَ إِنَّهُمْ ارْتَدُّوا بَعْدَکَ عَلَى أَدْبَارِهِمْ الْقَهْقَرَى فَلَا أُرَاهُ یَخْلُصُ مِنْهُمْ إِلَّا مِثْلُ هَمَلِ النَّعَمِ.[4] پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: من، فردای قیامت در کنار حوض ایستادهام و تعدادی از صحابه میخواهند نزد من بیایند، ولی آنها را از طرف حوض، به سوی دیگر بر میگردانند. گفتم: اینها را کجا میبرید؟ میگویند: به خدا قسم! اینها را به سمت آتش جهنم میبریم. عرض میکنم: مگر اینها چه کار کردهاند؟ خطاب میآید: اینها بعد از تو مرتد شدند و بدعتها گذاشتند و به دوران جاهلیت برگشتند. سپس گروه دیگری را اینگونه به سمت آتش میبرند. میگویم: اینها را کجا میبرید؟ میگویند: به خدا قسم! اینها را به سمت آتش جهنم میبریم. عرض میکنم: مگر اینها چه کار کردهاند؟ خطاب میآید: اینها بعد از تو مرتد شدند و بدعتها گذاشتند و به دوران جاهلیت برگشتند، و از اینها هیچکس، از آتش نجات پیدا نمیکند، مگر به اندازه (هَمَل نعم).»
نکته قابل توجه در این روایت این است که تعداد کسانی که از مسلمین بعد از پیامبر صلیاللهعلیهوآله از خطر کفر و ارتداد در امان ماندهاند، به تعداد «هَمَل نَعَم» هستند که این تعبیر، اشاره به کمی جمعیت مسلمینِ اهل نجات دارد و به معنای چهارپایان بازیگوشی به کار میرود که معمولاً از گله جدا میشوند و مشغول بازیگوشی در صحرا میشوند و قاعدتاً در یک گله، تعداد کمی اینگونه هستند و شاید از تعداد انگشتان یک دست هم کمتر باشند.
در همین رابطه بخاری در حدیث دیگری در صحیحش، از نبی اکرم صلیاللهعلیهوآله آورده است: «یؤْخَذُ بِرِجَالٍ مِنْ أَصْحَابِی ذَاتَ الْیَمِینِ وَذَاتَ الشِّمَالِ فَأَقُولُ أَصْحَابِی فَیُقَالُ إِنَّهُمْ لَمْ یَزَالُوا مُرْتَدِّینَ عَلَى أَعْقَابِهِمْ مُنْذُ فَارَقْتَهُمْ.[5] فردای قیامت، صحابه من را از راست و چپ میگیرند و من عرضه میدارم که اینها صحابه من هستند، گفته میشود، از روزی که تو از آنها جدا شدی، اینها به ارتداد و دوران جاهلیت برگشتند.»
در این روایت نیز، سخن از خصوص چند شخص از صحابه و اصحاب نیست، بلکه به صورت عام و کلی بیان داشته است که صحابه بعد از رسول الله صلیاللهعلیهوآله، به دوران جاهلیت برگشته و مرتد شدهاند.
از همه این تعابیر بالاتر، در بیان عمومیت ارتداد و کفر نسبت به اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله، تعبیری است که ابن کثیر که از استوانههای وهابیت به شمار میآید، در رابطه با این موضوع نقل میکند. او در به نقل از عایشه آورده است: «لما قُبض رسول الله صلىاللهعلیهوسلم إرتدت العرب قاطبة و اشرأبت النفاق.[6] تمام عرب، بعد از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآله مرتد شدند و نفاق میان مردم برخاست.»
پینوشت:
[1]. ابن تیمیه، منهاج السنة، ریاض: جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، ج1، ص23.
[2]. همان، ص27.
[3]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج28، ص238.
[4]. محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، دار طوق النجاة، ج8، ص121.
[5]. همان، ج4 ص139 و 168 و ج6، ص55 و 97.
[6]. ابن کثیر دمشقی، البدایة و النهایة، دار احیاء التراث العربی، ج6، ص336.

افزودن نظر جدید