نبش قبر شهدا توسط معاویه با بررسی اسناد

  • 1393/10/18 - 08:56
جابر بن عبد الله گويد: «هنگامی که معاويه قصد کرد تا نهر خود را که در احد قرار داشت، جاری کند، عاملانش به او نامه نوشتند: «اين کار ممکن نيست؛ مگر اين که آن را از روی قبور شهدا جاری کنيم». معاويه در جواب نوشت: «قبور را نبش کنيد (بشکافيد)». راوی گويد: «ديدم مردم از سر و کول هم ديگر بالا می‌رفتند (تا برای نبش قبر سبقت بگيرند)، انگار که...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ متأسفانه بعضی از افراد جاهل کلماتی را در مدح و ستایش معاویه انتشار می‌دهند و از او به بزرگی یاد می‌کنند. در حالی که اگر کسی تاریخ را بدون تعصب مطالعه کند،به شخصیت این شخص پی می‌برد. در این نوشتار با ذکر چند نکته به یکی از اعمال معاویه که عبارت باشد از نبش قبر شهدا، می‌پردازیم و سند روایت نبش قبر شهدا توسط معاویه را بررسی می‌کنیم.

نکته اول: حرمت نبش قبور در نزد علمای اهل سنت؛ غزالی و دیگر علمای اهل سنت درباره حرمت نبش قبر می‌گویند: «ولا يحل نبش القبور إلا إذا انمحق أثر الميت بطول الزمان أو دفن من غير غسل.[1] جایز نمی‌باشد نبش قبور مگر زمانی که بدن میت بر اثر طول زمان پوسیده باشد یا میت در زمین غصبی دفن شده باشد.» در روایات دیگری از اهل سنت وارد شده است که: «حرمة المسلم ميتا كحرمته حيا.[2] مسلمان میت، احترامش مانند وقتی است که زنده است». لذا با توجه به این روایت احترام میت مسلمان واجب است و نبش قبر بی‌احترامی به میت است. بخاری نقل می‌کند: «حَضَرْنَا مع بن عَبَّاسٍ جِنَازَةَ مَيْمُونَةَ بِسَرِفَ فقال بن عَبَّاسٍ هذه زَوْجَةُ النبي صلى الله عليه وسلم فإذا رَفَعْتُمْ نَعْشَهَا فلا تُزَعْزِعُوهَا ولا تُزَلْزِلُوهَا.[3] ابن عباس وقتی که جنازه میمونه را دید، گفت این زوجه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است، زمانی که بدنش را بالا بردید او را سخت تکان ندهید.» با توجه به این روایت آیا میت با نبش قبر بدنش دچار تکان و لرزش نمی‌شود؟ ابن حجر عسقلانی درباره این حدیث می‌گوید: «ويستفاد منه أن حرمة المؤمن بعد موته باقية كما كانت في حياته.[4] از این حدیث استفاده می‌شود که حرمت مؤمن بعد از مرگش باقی است، همچنان که این حرمت در زمان حیات ثابت است.»

نکته دوم: معاویه از کسانی بود که دستور به نبش قبر شهداء را داد؛ محمد بن سعد در الطبقات الکبري مي‌نويسد: «أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي طَاهِرٍ ، قَالَ : أَخْبَرَنَا الْجَوْهَرِيُّ ، أَخْبَرَنَا ابْنُ حَيَّوَيْهِ ، أَخْبَرَنَا ابْنُ مَعْرُوفٍ ، أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ الْفَهِمِ ، حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعْدٍ أَخْبَرَنَا شِهَابُ بْنُ عَبَّادٍ الْعَبْدِيُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ وَرْدٍ، عَنِ الزُّبَيْرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: " لَمَّا أَرَادَ مُعَاوِيَةُ أَنْ يُجْرِيَ عَيْنَهُ الَّتِي بِأُحُدٍ كَتَبُوا إِلَيْهِ: إِنَّا لا نَسْتَطِيعُ أَنْ نُجْرِيَهَا إِلا عَلَى قُبُورِ الشُّهَدَاءِ "، قَالَ: " فَكَتَبَ: انْبُشُوهُمْ "، قَالَ: " فَرَأَيْتُهُمْ يُحْمَلُونَ عَلَى أَعْنَاقِ الرِّجَالِ كَأَنَّهُمْ قَوْمٌ نِيَامٌ، وَأَصَابَتِ الْمِسْحَاةُ طَرَفَ رِجْلِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَانْبَعَثَتْ دَمًا"[5] جابر بن عبد الله گويد: هنگامي که معاويه قصد کرد تا نهر خود را که در احد قرار داشت، جاری کند، عاملانش به او نامه نوشتند: اين کار ممکن نيست؛ مگر اين که آن را از روی قبور شهدا جاری کنيم. معاويه در جواب نوشت: قبور را نبش کنيد (بشکافيد). راوی گويد: ديدم مردم از سر و کول هم ديگر بالا می‌رفتند (تا برای نبش قبر سبقت بگيرند)، انگار که مردم در خواب بودند. در هنگام نبش قبر، کلنگی به پای حضرت حمزه اصابت کرد و خون از آن جاری شد.»

بررسی راویان این حدیث:

أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي طَاهِرٍ؛ ابن حجر عسقلانی این شخص را با عباراتی چون "عالی الاسناد [6] و اتصال سماع [7]" مدح می‎کند.[8]
الجوهری؛ که ذهبی او را با الفاظی همچون امام، صدوق و... توصیف می‌کند.[9]
شِهَابُ بْنُ عَبَّادٍ الْعَبْدِيُّ و ابن معروف، از راویان مسلم است. همین در وثاقت وی کافی است، چرا که به اعتقاد اهل سنت کتاب صحیح مسلم و بخاری از صحیح‌ترین کتاب‌ها بعد از قرآن هستند. و راویان این کتاب همگی مورد قبول هستند. و همچنین"الزبیر" هم از راویان بخاری است.
عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ وَرْدٍ؛ مزی در تهذیب الکمال درباره این فرد می‌گوید: «عن أحمد بن حنبل ثقة لا بأس.[10] به احمد بن حنبل درباره این فرد می‌گوید ثقه است و مشکلی ندارد.»
ابْنُ حَيَّوَيْهِ؛ ابن حجر او را با القابی همچون ثقه، حافظ و فقیه یاد می‌کند.[11]

نتیجه: حدیث نبش قبر شهدا توسط معاویه دارای اسنادی صحیح است.

پی‌نوشت:

[1]. غزالی، الوسيط في المذهب ج 2، ص 390. دار النشر، دار السلام، القاهرة، 1417، الطبعة، الأولى، تحقيق، أحمد محمود إبراهيم، محمد محمد تامر
نووی،المجموع ج 5 ص 265. دار النشر، دار الفكر، بيروت، 1997م
[2]. سیواسی،شرح فتح القدير ، ج 2، ص 142. دار النشر، دار الفكر، بيروت ، الطبعة، الثانية
[3]. بخاری، الجامع الصحيح المختصر ج 5 ص 1950. دار النشر، دار ابن كثير، اليمامة، بيروت، 1407 ، 1987 ، الطبعة، الثالثة ، تحقيق، د. مصطفى ديب البغا
[4]. ابن حجر عسقلانی،فتح الباري شرح صحيح البخاري ،ج 9 ص 113. دار النشر، دار المعرفة، بيروت ، تحقيق، محب الدين الخطيب
[5]. ابن سعد، الطبقات الكبرى،ج 3 ص 11. دار النشر، دار صادر، بيروت
[6]. عالی السندحدیثی که با تعداد کمی واسطه به گونه متصل از معصوم علیه السّلام نقل می‌شود.به کسی که این گونه از احادیث را نقل کند "عالی الاسناد"گویند.
[7]. یکی از روش‌های تحمل حدیث، شنيدن و سماع از استاد (شيخ) است كه گفته‏‌اند بهترين اقسام ‏تحمل حدیث است.
[8]. ابن حجر عسقلانی،لسان الميزان ج 5  ص 241. دار النشر، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، بيروت، 1406، 1986 ، الطبعه الثالثة، تحقيق، دائرة المعرف النظامية، الهند
[9]. ذهبی، سير أعلام النبلاء ج 18 ص 68 . دار النشر، مؤسسة الرسالة، بيروت، 1413 ، الطبعة التاسعة ، تحقيق، شعيب الأرناؤوط
[10]. مزی،تهذيب الكمال ج 16 ص 396. دار النشر، مؤسسة الرسالة، بيروت،1400، 1980. الطبعة الأولى، تحقيق، د. بشار عواد معروف
[11]. ابن حجر عسقلانی، تقريب التهذيب، ج 1 ص 590. دار النشر، دار الرشيد، سوريا، 1406، 1986، الطبعة الأولى، تحقيق محمد عوامة

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.