به راستی، واقعیت وجودی شیطان چیست؟

  • 1393/03/09 - 19:45
سرانجام شیطان در قیامت، دم از توحید می‌زند و گنه‌کاران را به شرک متهم می‌کند و می‌گوید: « مرا در جایگاه خدا قرار دادید؛ ولی من از این شرک تبری می‌جویم ».

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شیطان پس از شش هزار سال عبادت، وارد جرگه فرشتگان مقرب الهی شد، اما تكبری كه در وجودش همچون شعله زیر خاكستر بود، به هنگام سجده بر آدم، سر برآورد و ندای « خلقتنی من نار و خلقته من طین » [ ص 76 ] « مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل آفريده‏اى ». سر داد؛ ندایی که او را از قله سعادت به قعر شقاوت فرستاد و از آنجا بود كه كمر همت به گمراه کردن آدم ( علیه السّلام ) و فرزندان او بست و فریاد زد: « فبعزتک لأغوینهم اجمعین » [ ص 82 ] « پس به عزّت تو سوگند كه همگى را جدا از راه به در مى‏برم ».

امروزه شیطان‌پرستی فراتر از حرکتی زودگذر، با داعیۀ دین و معنویت به میدان آمده است؛ این مرام برخلاف تصور رایج، جذابیت‌هایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی‌که تصور روشنی از آموزه‌های این آیین ندارند، بسیار دشوار است. شیطان‌پرستان، شيطان را به عنوان قدرت غالب در جهان می‌دانند و اگر کسی می‌خواهد در جهان خوب زندگی کند بايد با شيطان باشد به طوری‌که معتقدند راه خدا از طريق ارتباط با شيطان می‌گذرد.

حال سوال این است‌ که : شیطان کیست؟ واقعیت وجودی شیطان چیست؟ آیا این موجود آن‌گونه که هوادارانش ادعا می‌کنند، چنین قدرت‌ها و اعمال تصرف‌هایی دارد؟ سرانجام آیا آخرین کتاب الهی چنین ادعاهایی را تایید می‌کند؟

این‌که شیطان‌گرایان ادعا می‌کنند شیطان از ملائکه بود ( و البته در کتب یهود و مسیحیت هم به آن اشاره شده ) به هیچ‌ وجه مورد تایید آخرین کتاب آسمانی نیست و برخلاف نص قرآن است. قرآن می‌فرماید: « کان من الجن ففسق عن امر ربه » [کهف 50 ] « شیطان از جن بود، پس از امر خدا سرپیچی کرد ».

تعبیر دقیق‌تر در مورد جایگاه شیطان قبل از خلقت آدم در میان ملائکه، این است که او در صف ملائکه بود، نه از جنس ملائکه و از یک سو تصریح شده اصل خلقت شیطان از آتش است؛ اصل خلقت جن هم از آتش است « خلق الجان من مارج من نار  » [ الرحمن 15 ] « خداوند جن را از آتش آفرید »؛ در صورتی که در قرآن راجع به خلقت ملائکه، چنین مطلب نیامده است. قرآن برای شیطان غیر از اعوان و انصار، ذریه هم ذکر می‌کند؛ که بیانگر نوعی زاد و ولد است اما در مورد ملائکه چنین چیزی را نمی‌گوید و نوعی ثبات و عدم تغییر را در عالم فرشتگان می‌پذیرد.

شیطان ( آن‌گونه که قرآن معرفی می‌کند ) موجودی است که از باطن بر انسان تاثیر می‌گذارد؛ یعنی شیطان بیش‌از غرایز شهوانی که در انسان وجود دارد، ابزاری ندارد و او از همین‌جا به انسان نفوذ می‌کند؛ و نقش شیطان و هواهای نفسانی برای انسان، فقط در حد « دعوت » است نه بیش‌تر؛ یعنی راه تسلط شیطان، همان راه هواهای نفسانی است و هواهای نفسانی هیچ‌ گاه عامل اجبار کننده نیستند؛ چرا که انسان همیشه خود را بین دو میل مختلف می‌بیند و از آن دو، یک راه را انتخاب می‌کند.

قرآن به صراحت می‌گوید: « انما سلطانه علی الذین یتولونه » [ نحل 100 ] « شیطان بر افرادی که سرپرستی او را پذیرفته‌اند، تسلط دارد ». ( تسلط به همان معنایی که در بالا گفته شد، نه به معنای « حلول اجباری » که در آثار هالیوودی ادعا می‌شد. ) یعنی افرادی که شیطان را با اراده خود، به زندگی راه داده‌اند و برایش جایی در نظر گرفته‌اند، شیطان می‌تواند به زندگی ایشان وارد شود؛ در غیر این‌ صورت شیطان راهی برای ورود به زندگی انسان‌ها ندارد.

کلام آخر: به شهادت آخرین کتاب آسمانی، در قیامت مناظره‌ای بین شیطان و پیروانش رخ می‌دهد؛ شیطان به مردمی که از او پیروی کردند می‌گوید:
« خدا به شما نوید و وعده داد، من هم وعده دادم، وعده خدا راستین بود، وعده من خلاف؛ ولی شما دعوت مرا لبیک گفتید؛ من شما را خواندم و شما به سرعت مرا پذیرفتید؛ پس مرا ملامت نکنید، بلکه خود را سرزنش کنید، پس جایگاهی که برای خود آماده کرده‌اید؛ خودتان باید تحمل کنید ». [ ابراهیم 22 ]

سرانجام شیطان در قیامت، دم از توحید می‌زند و گنه‌کاران را به شرک متهم می‌کند و می‌گوید: « مرا در جایگاه خدا قرار دادید؛ ولی من از این شرک تبری می‌جویم ». [ ابراهیم 22] [1]

پی‌نوشت:
[1]. کاوشی در معنویت‌های نوظهور، ص 291 - 294

تولیدی

دیدگاه‌ها

آیا شیطان همان روابط قوا است؟! پس از انتشار مقاله «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها/ برداشتی آزاد از منظومه فکری فلسفی ابوالحسن بنی‌صدر ـ بخش اول»، پرسش هموطنی از بنده این بود که آیا اهریمن و اهورامزدا مصداقی از ثنویت است؟ به ایشان پاسخ دادم: اگر جهان بینی ما بگونه‌ای باشد که به دو وجود اهورامزدا و اهریمن در هستی به عنوان سر منشأ خیر و پلیدی قائل باشیم، حتماً قائل به ثنویت دومحوری گشته‌ایم و در مقاله «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها» نشان داده‌ام که هیچ پدیده‌ای هستی نمی‌یابد مگر به توحید یافتن. بنابراین بر اساس ثنویت، هستی هستی‌مند نمی‌شود. پس نمی‌توان در جهان هستی قائل به دو وجود هستی‌بخش، یکی خیر و دیگری شر قائل شد. اما انسان چون مجمع قوا است و صاحب اختیار است، به اقتضاء اختیار، دو نوع کشش درونی در او می‌توان بروز یابد، یکی به سوی خیر، دیگری به سوی شر. قرآن هم مؤید این معناست آنجا که شیطان (اهریمن) را وسوسه‌گر آدم بیان می‌کند (سوره بقره آیات 30 به بعد). در پارادایم قرآنی انسان از خاک است و شیطان از آتش. صفت خاک رویانندگی است و ناپاکی زدایی، اما صفت آتش، سوزانندگی است و سرکشی، هر چند که گرما بخش هم هست. اما مهمترین ویژگی آتش که شاید در هیچ پدیده دیگر نباشد یا در کمتر پدیده‌ای باشد این است که از خود هستی ندارد و حتماً چیزی باید سوخته شود تا آتش بوجود آید و اگر چیزی قابل سوخت نباشد، آتشی هم نخواهد بود. از آنجایی که هیچ وجه اشتراکی بین خاک و آتش نیست، بنابراین در پارادایم قرآنی نمی‌توان شیطان را درونی انسان در نظر گرفت. پس شیطان که نه در عالم خارج است نه در درون انسان، کجاست؟! در مقالات «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها» و نیز «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق» نشان دادم که وقتی پدیده‌ای از خود هستی نداشته باشد و ماحصل یک رابطه باشد و آن رابطه تخریبی باشد، آن رابطه رابطه قوا است. بنابراین بنده اخیراً به این نتیجه رسیده‌ام که شیطان همان روابط قوا است که انسانها به جهت برترجویی متوسل به آن می‌شوند تا خود را در موقعیت فراتر قرار دهند. ان شاء الله در آینده مقاله‌ای در خصوص این موضوع خواهم نگاشت. از شما متشکرم که سؤالتان جرقه‌ای زد و کلید فهمی در مورد شیطان در ذهنم نقش بست. با تشکر ـ نیما حق پور 7/7/93 nima.haghpoor@gmail.com https://www.facebook.com/pages/%D9%86%DB%8C%D9%85%D8%A7-%D8%AD%D9%82-%D9%BE%D9%88%D8%B1/324286177696226?ref=hl

با عرض سلام اما جواب نظر شما: همانطور که گفتید هیچ موجودی وارد عالم هستی نمی شود مگر اینکه معترف به توحید است در قران نیز به این مساله اشاره شده هست و حتما مطالعه کرده اید( الست بربکم؟ قالوا بلی؛ ایا من پروردگار شما نیستم گفتند بله تو پروردگار ما هستی) این اقرار قبل از ورود به این عالم خاکی بوده است! همچنین در انسانها دو نوع کشش وجود دارد و حرف شما قبول هست زیرا متون دینی برای انسان چند نفس برمی شمرد به عنوان مثال نفس لوامه(امر کننده به خوبی ها) و نفس اماره( امر کننده به بدی ها) پس تا اینجا حرف شما قبول هست منتها اشتباه شما از جایی شروع می شود که شیطان رو امری ذهنی میپندارید و قائل هستید که اشتباه برداشت مردم از نفس اماره است که ان را شیطان می پندارند براساس صریح قران شیطان موجودی از مخلوقات است که دارای ویژگیها و قدرت هایی از جانب خداوند است و علت دارایی این قدرت ها بر اساس روایات عبادتهای طولانی است که شیطان انجام داده است و از خداوند پاداش انها را زندگانی تا وقت معلوم و وسوسه کردن بندگان و... خواسته است پس وجود شیطان امری مسلم است البته گویا شما قران را قبول ندارید و الا شکی در وجود شیطان نداشتید البته اثبات اعجاز قران و اتقان ایات قران را اگر بخواهید بدانید توضیح خواهیم داد. اما نکته ای که در مورد آتش گفته اید براساس مطالب دینی شیطان از اجنه بوده است و وجود اجنه از اتش می باشد و بوعلی سینا در مورد جنس و فصل منطقی جن که حدتام ان می باشد میگوید حیوان عاقل نامرئ لطیف که دارای جرم شفاف است! ببینید شما اتشی که اجنه از ان خلق شده اند با اتش معمولی قیاس کرده اید و این قیاس مع الفارق است زیرا که اتش وجودی شیطان و اجنه امری سوزنده نیست و کیفیت واقعی ان اتش بر ما مخفی است و به همین خاطر شما به اتش معمولی تشبیه کرده اید و به همین سبب دچار اشتباه شده اید! اما نکته اخر که گفته اید وقتی پدیده ای از خود هستی نداشته باشد؟! من از شما سوال میکنم به جز دات پاک احدی کدام هستی و وجودی است که از خود هستی داشته باشد؟؟ به تعبیر ملاصدرا همه موجودات فقروجودی دارند و اگر لحظه ای فیض الهی منقطع شود هستی ان موجود نابود و منعدم میگردد پس چیزی به نام رابطه قوا وجود ندارد و این جملات بیشتر بازی با الفاظ هستند. خداوند توفیق درک حقیقت عالم هستی را به همه ما عنایت بدارد. موفق و سربلند باشید.

افکار وهابیون در راستای افکار ابلیس ملعون است خداوند رحمان به ابلیس دستور سجده به آدم داد ولی ابلیس گفت من فقط برای خدا سجده میکنم و نفهمید که امر و اطاعت از فرمان خدا بالاتر است از فکر کوته او. چطور میشود که برای خدا سجده کنی و اطاعت از امر او نکنی. مگر میشود هرگز. خود خداوند کریم در قرآن میفرماید يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً. حال شما چه فکری دارید؟! تابع الله هستید یا خدای ناکرده تابع ابلیس که مورد لعن و نفرین خداوند قادر واقع شد. خداوند متعال میفرماید مرا اطاعت نمایید و پیامبرم و صاحبان امر که امامان معصوم (ع) هستند. را نیز اطاعت نمایید. مگر نه اینکه همه امامن معصوم (ع) امر و سفارش به عبادت و اطاعت از الله را دادند و گفتند که ما همه بنده خداییم و اولی الامر او هستیم.یا حق

1_به نظر من کسی که اینقدر عبادت کرده باشد صددرصد قدرت سرپیچی نخواهد داشت(نه که جبر ؛اختیارا ) 2_خداوند برای سنجش انسان نیازی به وجود شیطان ندارد (قرآن علاوه بر تمام ارزشها یک اثر هنری هم هست و شیطان یک نماد است.نماد وسوسه به بدی ها و در کل نماد ناجنسی و صفات بد که به این شکل برای آدمی معنی دار کرده است)

سلام اولا باید بدانیم شيطان از جنس فرشتگان نبوده بلكه از طايفه‌ي جن بوده؛ چرا كه شيطان داراي اولاد و ذريه است در حالي كه فرشتگان فرزند ندارند، فرشتگان معصومند ولي شيطان معصوم نيست، (پس امکان سر زدن خطا در او وجود دارد همانطور که انسان غیر معصوم امکان خطا در او وجود دارد)شيطان از آتش آفريده شده اما فرشتگان از نور آفريده شده‌اند. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ كانَ مِنَ الجِن» : « او[ ابليس ]از جن بود». [کهف 50] بله خداوند برای سنجش انسان نیازی به وجود شیطان ندارد « إن الله علی کل شیء قدیر» ولی خداوند متعال میفرماید: شیطان یکی از مقربان الهی بود که بعد از سال ها عبادت به علت سرپیچی از فرمان الهی از درگاه الهی رانده شد. «فسجدوا الا ابلیس لم یکن من الساجدین» (اعراف/ 11-16)او از فرمان الهی مبنی بر سجده در پیشگاه آدم سرپیچی نمود. خداوند متعال می فرماید: «قال: رب فانظرنی الی یوم یبعثون* قال: فانک من المنظرین* الی یوم الوقت المعلوم»؛ «ابلیس گفت: پروردگارا، پس مرا تا روزی که برانگیخته می شوند، مهلت ده، خداوند فرمود: تو از مهلت یافتگانی تا روز معین معلوم.» (ص/79-81) گویا این وقت نزد خود شیطان نیز معلوم است. کار شیطان تزیین و بزرگ جلوه دادن دنیاست، چنان که خداوند متعال از قول او می فرماید: «لازنین لهم فی الارض»؛ «قطعا گناهان را در زمین برای آنان می آراییم. لذا ممکن است حتی بعد از هلاکت شیطان نیز کسانی که شیطان بذر اعمال زشت را در وجودشان کاشته، همچنان مرتکب معصیت شوند.» (حجر/39) و بزرگترین اشتباه: «قال انا خیر منه خلقتنى من نار و خلقته من طین» گویا چنین مى پنداشت که آتش برتر از خاک است و این یکى از بزرگ ترین اشتباهات ابلیس بود، شاید هم اشتباه نمى کرد و به خاطر تکبر و خود پسندى دروغ مى گفت. اما امتیاز آدم در این نبود که از خاک است، بلکه امتیاز اصلى او همان "روح انسانیت" و مقام خلافت و نمایندگى پروردگار بوده است. موفق و سربلند باشید

من اصلا سر در گمم که این شیطان یک بعد از ابعاد شخصیتی انسان هست وبرای درک بهتر ما به ان شخصیتی مجزا داده اند منظورم در تعالیم و اموزه های دینیه

سلام خیر این چنین نیست طبق آیات و روایات و نصوص دینی ما شیطان (ابلیس) وجود خارجی دارد و حتی جنس او را هم مشخص کرده‌اند همان‌طور که در مقاله شرح داده شده است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ»[]«و (به ياد آر) هنگامى كه به فرشتگان گفتيم: به آدم سجده كنيد و خضوع نماييد. همه سجده كردند جز ابليس كه سرباز زد و تكبّر ورزيد و او از كافران بود (كه كفر خود را پنهان مى‏داشت)». « خلقتنی من نار و خلقته من طین » [ ص 76 ] « مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل آفريده‏اى ». (این دلیل سجده نکردن شیطان است؛ به گمان خود جنس خود را برتر می‌دانست.) و همچنین «خلق الجان من مارج من نار » [ الرحمن 15 ] « خداوند جن را از آتش آفرید » در این آیه جنس خلقت اجنه را می‌فرماید. و در آیه دیگر به صراحت می‌فرماید: فَسَجَدُوا اِلّا اِبْليسَ كانَ مِنَ‏الْجِنِّ...»(115) (پس همه جز ابليس كه از [گروه‏] جن بود، سجده كردند) پس ابلیس و شیاطین از گروه اجنه می‌باشند و جنس جن نیز از آتش است.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.