افزودن نظر جدید

درود بر شما. موبدی و مفتی با هم درباره دینشان و موضوع اتش و خاک بحث میکردند. ( به علت طولانی بودن متن قسمت های اولش را ننوشتم) مفتی گفت : هرچه هست، باید بپذیری که جسم انسان بی توجه به اینکه مرده است یا زنده،‌ از خاک است چون جسم مرده گرمایی ندارد تا بگوییم آتشی درون اوست پس همان به که بگوییم از خاک سرد است.موبد گفت : مراد از این خاک چیست؟ خاک کجاست؟مفتی گفت : مگر نمیبینی؟ خاک زیر پایت است. روی زمین است.موبد گفت : زیر آن چیست؟ مفتی گفت : همه اش خاک است همه زمین خاک است و ما همه از همین زمین هستیم چه حیوانات و چه گیاهان و چه ما انسانها. پس ما هم از خاکیم چون زمین خاک است. موبد گفت : بلی زمین از خاک است اما آیا نمیتوانیم بگوییم که زمین خود از آتش است؟ آیا این زمین مثل همان انسان گرمایی در درون خود ندارد؟ نمیتوانیم بگوییم که زمانی آتش بوده و سپس خاک ایجاد شده است؟ مفتی گفت : معلوم است چه میگویی؟ مگر دیوانه شدی؟ خداوند زمین را آفریده است به همین شکل. نه آتش بوده و نه چیز دیگری. گرمایی هم اگر دارد از خورشید است و در کشور ما به دلیل همان خورشید زمینش هم گرم است اما در بعضی نقاط کشور شما زمین جز سرما چیزی ندارد.این مناظره و جدل طبق معمول و آنچه رسم بود با برتری دین نو و فلسفه نو به پایان رسید. و مدتها گذشت تا کشف گردید که در زیر این توده خاک سرد، آتشی آرمیده است و مرکز زمین یکپارچه آتش است و نشانش همان آتش فشان هاست و نهایتا کشف شد که زمین و همه سیارات زمانی بخشی از خورشید بودند و یکپارچه آتش و هیچ خاکی وجود نداشت و پس از انفجار بزرگ بود که گلوله های آتشین جدا شد و باز هم زمین یکپارچه آتش بود و میلیونها سال طول کشید تا آتش به خاک و آب و هوا تبدیل شد...
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.