افزودن نظر جدید
از میان منابع کهن، نوشتههای
از میان منابع کهن، نوشتههای هرودوت تا حدودی قابل اعتماد است و پژوهشهای نوین باستانشناسی هم در پارهای از موارد، گفتههای او را تأیید میکنند.[۱۰] مورخین معاصر، معتقدند که هرودوت همواره مسائل مهم تاریخی را با افسانهپردازی آمیختهاست. هرودوت دوران کودکی و رشد کوروش را بر اساس افسانههای عامیانه و غیرواقعی نقل میکند.[۱۱] هرودوت، صفاتی کاملاً منفی به کوروش نسبت میدهد و این صفات، گاه حتی جنبه غالب به خود میگیرند. گرچه تصویر سنتی، جنبههای مثبت شاه را مخدوش نمیسازد و بر آن اثری ندارند. کوروش نیز گاه ممکن بوده سختگیر و بیمدارا، تندخو و آتشینمزاج شود. عاقبت کار او نیز، تصویری از اندیشه هرودوت دربارهٔ فرمانروایی توسعهطلب است که وقتی از حد خود فراتر رفته، قادر به تحقق اهداف خود نگشتهاست. منتهی هرودوت، به رغم احتیاطهای خود نسبت به برخی سنتهای شفاهی دربارهٔ کوروش (مثل آنهایی که منشأ ایرانی دارند)، نتوانسته دربارهٔ جذابیت شخصیت پادشاه پارس، مقاومت کند.[۱۲] دربارهٔ کسنوفون و کتاب او، «سیرت کوروش» (یا کوروشنامه) باید گفت که سرشت تخیلی و تصور کتاب او تا مدتها، مورد قبول خاورشناسها بودهاست؛ اما این کتاب، امروزه در شمار آثار ویژه ادبی طبقهبندی شدهاست. این کتاب، گرچه بازتاب مشاهدات شخصی کسنوفون در مقام نویسنده (سرباز و شاهد عینی سبک زندگانی پارسیها) است، و گرچه ممکن بوده بعضی اطلاعات دربارهٔ پارسیها را در میان خوانندگان خود بدیهی فرض کرده باشد، اما هرگونه سنجش و ارزیابی کوروشنامه، به عنوان کتابی تاریخی، پذیرفتنی نیست. در گذشته، بر منش یونانی این کتاب به درستی، تأکید شده و آن را با «آیینههای شاهزادگان» قیاس کردهاند که حاصل مباحثات دربارهٔ دولت آرمانی (و سیاستمدار آرمانی) بوده که در سده چهارم پیش از میلاد، در هلاس مقبولیت و محبوبیت عام زیادی داشتهاست. با وجود این، دانشمندان پسینتر، این تصویر را مرتبط با حماسه سنتی ایران و فولکلور ایرانی دانستهاند. گرچه دانش امروزی ما، اهمیت نسبی این دو عنصر را میتواند تمایز دهد، روشن است که کسنوفون، خواستار ترسیم چهرهای جذاب از کوروش بودهاست.[۱۳] کتسیاس پزشکی یونانی بوده که میان سالهای ۴۱۵ تا ۳۹۸ پیش از میلاد، به عنوان پزشک پروشات همسر داریوش دوم و اردشیر دوم پادشاه هخامنشی در دربار ایران زیستهاست و ۲۳ جلد کتاب تحت عنوان «پارسیان» (The Persica) نگاشتهاست که اصل آن از بین رفتهاست.[۱۴]
به عقیده اشمیت، گرچه بخش عمدهِ منبع اصلی نوشتههای کتسیاس دربارهٔ پارسیها (کتاب پرسیکا) را در دست نداریم، اما کسانی همچون نیکلاس دمشقی، همچنین مورخین پس از کسنوفون، شامل آلیان، آثنئیوس، فالرون دمتریوسی، پلوتارک، پلینی، استفانوس بیزانسی، استرابو، جان تیتز و سودا از او نقل کردهاند. گرچه قسمت کوچکی از آثار او در این آثار پراکنده به چشم میخورد، ولی میتوان با قاطعیت گفت که او، «یکی از پدران رماننویسی تاریخ» است.[۱۵]
دیاکونوف معتقد است که نوشتههای کتسیاس جنبهٔ داستانسرایی و تفریح انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتسیاس دربارهٔ واقعهٔ یکسانی صحبت کردهاند، گفتههای آنان بسیار با هم اختلاف دارند در مواردی که بتوان این اختلافها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفتههای کتسیاس نادرست است.[۱۶] جعفری دهقی، روایاتی که از ژوستین و نیکلای دمشقی به نقل از کتسیاس ارائه میدهد، را زاییدهٔ مقاصد سیاسی و تبلیغاتی میداند.[۱۷] کتسیاس ادعا میکند که از سالنامههای رسمی ایرانی و مشاهدات شخصیاش به عنوان پزشک دربار در نوشتن کتابش استفاده کردهاست، ولی بررسیهای بیشتر نشان داده که وی حتی به زبانهای شرقی آشنا هم نبودهاست. اگر کتسیاس از سالنامههای رسمی استفاده میکرد، ممکن نبود آنچه را که نمیداند، نداند؛ ولی در عوض چیزهایی را «میداند» که وجود آنها در سالنامههای رسمی، محال محض است. با این حال، نمیتوانیم تماماً از نوشتههای کتسیاس صرفنظر کنیم زیرا وی زمان درازی را در ایران هخامنشی بهسر برد و با هخامنشیان رابطه زیادی داشت و روایات زیادی را شنیدهاست و گاهی در بین مطالب بیارزشی که نقل میکند، یک نام یا روایتی یافت میشود که محال است خود او جعل کرده باشد.[۱۸]
دوست
1399/07/01 - 12:59
لینک ثابت