افزودن نظر جدید

با سلام و احترام مجدد.نمیدونم ایا خود شما که جواب سوالات رو میدین این متن رو در مورد عین القضات نوشتید یا خیر.اما با توجه به استدلالاتون و اینکه شما هنوز مسئله جبر و اختیار براتون حل نشده و هنوز ایمان ندارید که جز حضرت حق هیچ چیزی از جنس وجود نیست چه رسد که برابر حضرت حق اراده ای خلاف اراده حق داشته باشه و این به معنی نفی اختیار انسان و بد نبودن بدی نیست.قول میدم نه شما و نه کسی که این متنو نوشته نوشته های عین القضات رو نخونده و احتمالا پاره ای از اینور و اونور فقط به گوشش خورده و اگرم بخونه جز کفر ازش برداشت نکنه.شما با حرفهای خیلی ساده ای که زدم منو تکفیر میکنین اگر این عربی و عین القضات بخونین حتما حکم به قتلشون میدید.کما اینکه زاهدان زمان عین القضات همین بلا رو سرش اوردن.من اشاعره و اینایی که شما میگین رو بلد نیستم و نمیدونم چیه همونطور که گفتم نه شغلم و نه تحصیلات هیچ نزدیکی با این مسایل نداره ادامه بحثم فکر نکنم سودی داشته باشه فقط یه شعر از حافظ به ذهنم میرسه که میذارم.موفق و پایدار باشین هر که شد محرم دل در حرم یار بماند وان که این کار ندانست در انکار بماند اگر از پرده برون شد دل من عیب مکن شکر ایزد که نه در پرده پندار بماند صوفیان واستدند از گرو می همه رخت دلق ما بود که در خانه خمار بماند محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد قصه ماست که در هر سر بازار بماند هر می لعل کز آن دست بلورین ستدیم آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگس شیوه تو نشدش حاصل و بیمار بماند از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند داشتم دلقی و صد عیب مرا می‌پوشید خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند بر جمال تو چنان صورت چین حیران شد که حدیثش همه جا در در و دیوار بماند به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.