مباحث کلامی
از اوزاعی نقل شده است که زمانیکه سر امام حسین آورده شد، مردی از شام بلند شده، و امام حسین و پدرشان را لعن و نفرین کرد؛ واثله صحابی بلند شد و قسم یاد کرد که پس از شنیدن حدیث کساء از پیامبر اکرم، همیشه حب اهل بیت را داشتهام و ماجرای آیه تطهیر را نقل کرد؛ گفته شده که اوزاعی در فضائل، غیر از این حدیث نقل نکرده است. ... از زهری نیز در فضائل، فقط یک حدیث نقل شده است و علت آن ترس از بنیامیه بود.
از دیدگاه علمای اهلسنت، توسل، امری شرعی و غیر قابل انکار است. به عنوان مثال، مولوی محمد عمر سربازی در کتاب کنزالدارین خود مهر صحت بر مقوله توسل زده و از سوی دیگر نیز البانی نقل میکند که اندیشمندانی همچون احمد بن حنبل و شوکانی توسل را قبول داشتند.
یکی از دوستان عزیز اهلسنتم مدعی بود که مقوله توسل، پس از وفات نزد اهلسنت جایز نیست و بر این امر ادعای اتفاق اهلسنت را داشت و از اینروی در کامنتی در ذیل پست همین امر را متذکر شد. این در حالی است که در کتب اهلسنت توسل به پیامبر (ص) پس از وفات امری ثابت و مشروع است که به عنوان مثال میتوان به کتاب المهند علی المفند اشاره کرد.
یکی از آیات که از اسناد حقانیت تشیع برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین (ع) است، آیه ولایت است. امام فخر رازی که دارای تألیفات بسیاری است و به امام المشککین معروف است، در جاهای مختلف ذیل مباحث کلامی به ایراد شبهات و اشکالاتی میپردازد. در مورد آیه ولایت وی دو شبهه دارد. با دقت در این دو شبهه میتوان به راحتی پاسخ آنها را داد.
محمد غزالی، از علمای بزرگ الازهر معتقد است، اختلاف میان شیعه و اهل سنت تنها در فروع است که در میان مذاهب چهارگانه اهل سنت هم موجود است؛ آثار او در زمینه اصلاح در جهان اسلام، نقد استبداد حاکم بر جوامع عربی، نقد تعصبات کور و رویههای جاهلی دوران معاصر در جوامع اسلامی است.
محمد الفحام از عالمان و فقیهان بزرگ اهل سنت مصر و از اعضای اصلی دارالتقریب، رئیس الازهر و عضو فرهنگستان قاهره بود؛ وی که رویکرد تقریبی بارزی داشت، به ایران آمده است و با علمای شیعه دیدار داشته است و از حامیان فتوای شیخ شلتوت در جواز تعبد به مذهب شیعه بود.
شیخ محمود شلتوت، در مورد امکان تقلید از مذهبی غیر مذاهب اربعه گفت: «اسلام پیروی از مذهب معینی را واجب نکرده است؛ مذهب جعفری، مذهبی است که تعبد به آن، همچون دیگر مذاهب اهلسنت، شرعاً جایز است؛ مسلمانان باید از تعصبهای نابجا در قبال مذاهب معین، رهایی یابند.» بسیاری از علما و فقهای بزرگ، این فتوای تاریخی را تأیید کردند.
محمد محمد المدنی، از علمای تقریبی اهل سنت در مقالهاش در مجله رسالةالاسلام شیعه را از تهمت اعتقاد به تحریف قرآن مبرا دانست: امامیه معتقد به کاستی قرآن نیستند، آنچه هست روایاتی است که در کتب روایی ایشان آمده است، همانگونه که در جوامع روایی ما نیز چنین روایاتی یافت میشود.
محمد سعید رمضان البوطی امام جماعت اهل سنت مسجد جامع اموی دمشق، که دکترای خود را از دانشگاه الازهر گرفت و رئیس دانشکده شریعت دانشگاه دمشق شد، به علت نظرش در سلفیه مورد انتقاد سلفیان واقع شد و به دلیل نظرات تقریبیش در حمایت از اسد، حزب الله لبنان و شیعه، کتابهایش سوزانده شد، و در عملیات انتحاری ترور شد.
«حامد حفنی داود» در نامهای به منظور تقدیر از کتاب «عبدالله بن سبأ» نوشته علامه عسکری، نوشته است: «از لغزشهای علمای متعصب ما، داستان عبدالله بن سبأ است؛ «مرتضی عسکری» برای ما اثبات کرد که عبدالله بن سبأ موجودی خیالی و ساخته و پرداخته دشمنان شیعه است؛ من با کمال صراحت اعجاب خود را نسبت به این نویسنده اعلان میکنم و او و کتابش را به بزرگی و اهمیت یاد میکنم.»
کتاب المُراجعات، مکاتبات شیخ سلیم، مفتی الازهر با سید شرفالدین است که درباره اثبات حقانیت شیعه و امامت بلافصل امیرالمؤمنین است که مورد استقبال گسترده قرار گرفت و به زبانهای مختلف ترجمه شد؛ برخی بزرگان سلفی این مکاتبات را انکار کردهاند، در حالیکه با توجه به فتوای شیخ شلتوت، عجیب و یا منحصر به فرد نیست.
در رد نظریه «محمد بن سلیمان الاشقر» که برای اثبات جواز مشارکت زنان در ولایات عامه و مجالس شورا، یکی از روایات صحیح بخاری را از لحاظ سندی و دلالی تضعیف کرده بود، عدهای از علما و شاگردانش ردیههایی بر او زدند تا از دو قاعده «عدالت صحابه» و «صحت تمام روایات صحیح بخاری» دفاع کنند.
از آنجایی که بعد از رحلت عبدالمطلب، جدّ بزرگوار پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)، سرپرستی آن حضرت بر دوش ابوطالب افتاد، این مدافع محکم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، بنا بر وصیت پدر بزرگوارش، محمد، برادر زادهی خود را با حمایتهای بیدریغ و همه جانبه تا آخرین لحظات زندگانی خود مورد پشتیبانی قرار داد.
صحابه نقش بهسزایی در حادثهی عاشورا داشتند، برخی یاور امام، برخی رویاروی امام و برخی دیگر بیطرف بودند. اما از یاران امام از بین صحابه، که قریب به ده نفر بودند، در این مقاله اعتراف ابن حجر را در مورد شش صحابه پرداختهایم: حبیب بن مظاهر، انس بن حارث، طریف بن ابان، عبدالله بن بقطر، عمار بن ابی سلامه، و یزید بن مغفل.