اعتقادات
ابن منکدر تابعی، با یاران خود نشسته بود که ناگهان زبانش بند آمد. بلند شد و گونههایش را بر قبر پیامبر گذاشت؛ به همراهانش گفت: هرگاه مشکلی برایم پیش بیاید، از قبر پیامبر شفا میطلبم؛ همچنین گفتهاند که ابنعمر، دست راستش را بر قبر شریف پیامبر میگذاشت و بلال گونههایش را.
نام وهّابی و فرقه وهابیت که قدمت آن خیلی از دویست سال تجاوز نمیکند، شهره عام و خاص گردیده و کمتر کسی است که نامی از این گروه و یا خبری از جرایم و جنایات آنان، نشنیده باشد. طبیعی است استعمال نام وهّابیت چندان خوشایند این گروه نباشد و به همین جهت، آنان خود را «سلفی» میخوانند.
در موضوع حرمت و عدم جواز زیارت قبور و تبرک قبر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و ائمه معصومین (علیهمالسّلام) اولیا و اوصیای الهی، نه تنها از سوی هیچ یک از بزرگان مذاهب چهارگانه اهلسنت فتوایی وجود ندارد، بلکه کلماتی در تایید این امر شاهدیم.
از عمده ویژگیهایی که باعث شکلگیری عقاید کلامی مکتب وهابیت گردیده، اخذ به ظواهر آیات و روایات است. در حالیکه زیارت قبور در سنت نبوی رایج بوده و پیامبر به آن تشویق میکردند، وهابیت با استناد به روایاتی که بعضا دلالت ندارد، آن را مورد نهی میدانند.
از عمده ویژگیهایی که باعث شکلگیری عقاید کلامی مکتب وهابیت گردیده اخذ به ظواهر آیات و روایات است. از جمله اتهاماتی که از سوی وهّابیت در مبحث زیارت قبور به شیعه وارد میشود، تهمت شرک و قبرپرستی است. که در پاسخ باید گفت در قرآن کریم اصل زیارت مورد تایید قرار گرفته است.
عبادت، آن چنان که از سوی مفسرّان قرآن کریم و عربی دانان و علمای اسلام تعریف شده به معنای نهایت خضوع همچون سجده، رکوع، گذاردن پیشانی و یا گونه بر خاک به عنوان تواضع و دیگر رفتارهای از این قبیل است. بنابراین عبادت جدای از زیارت است.
چندین سال است که شاهد پیادهروی گسترده برای حضور در مراسم معنوی زیارت اربعین در کربلای معلی هستیم. جمعیت مشتاقی که با تحمل خطرات، آسیبها، مشقات و مشکلات برای پیمودن مسیرهای چند صد کیلومتری اقدام به قدم گذاشتن در این راه میکنند و بدون اینکه کوچکترین رنجشی از مشکلات این سفر داشته باشند سعی میکنند با پای پیاده خود را در روز...
شعراوی: حدیث صحیحی در معجم طبرانی، دلیل بر جواز توسل به ارواح انبیاء و اولیاء است؛ پس توسل به انبیاء و اولیاء در هر حال جایز است؛ وی میگوید: توسل عمر به عموی پیامبر است نه به عباس یعنی جواز توسل به همه نزدیکان پیامبر؛
محمد بن عبدالوهاب اگرچه در ظاهر به محبت اهلبیت (علیهمالسلام) اقرار میکند، ولی درواقع همان سیره و روش ابن تیمیه حرانی را ادامه میدهد، او هرچند به خاطر وجود آیات و روایات در فضیلت اهلبیت، علناً بغض خود نسبت به اهلبیت را نشان نمیدهد ولی در مواردی با اقتدا به ابن تیمیه فضایل اهلبیت را مورد توجیه و تأویل قرار میدهد.
محمد بر سر دو راهی انتخاب ادامه تحصیل یا وارد شدن به بازار کار قرار گرفته بود او بعد از برخورد با شبهاتی از طرف دشمنان تشیع و ناتوانی در پاسخ به آنها مصمم به ادامه تحصیل در حوزه علمیه شد. یکی از این شبهات، شبهه جعل روایت غدیر توسط شیعیان بود. اما امام جمعه شهر آنها اثبات نمود که روایت غدیر یک روایت متواتر در کتب اهلسنت است.
وهابیان در حالی از افکار ابن تیمیه در منع از زیارت قبر اولیاء الهی تبعیت میکنند و بناهای قبور بزرگانی که در سرزمین حجاز وجود داشته را تخریب نموده و از زیارت این قبور جلوگیری میکنند که بزرگانی چون ابنخزیمه که اهل سنت او را امام اهل حدیث میخوانند، به زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) رفته و اصحابش نیز به همراه او بودند.
مطابق روايات فراوان، معجزه بازگشت خورشيد براى حضرت على (عليه السلام) دوبار اتّفاق افتاده است؛ اما ابن تیمیه که با فضائل امیرالمؤمنین به شدت مخالف است، میگوید: «درست است افرادی مثل قاضی عیاض و طحاوی این روایت را تصحیح کردهاند، اما هیچیک از محققان و علمای حدیث، این روایت را صحیح ندانسته و بر جعلی بودن آن عقیده دارند.»
چرا امام علی(علیه السلام) با آن همه شهامت در جنگها برای خلافت خود کاری نکرد، و حق خود را نگرفت و سکوت اختیار کرد؟ در جواب باید گفت که یکی از دلایل، کمی پیروان اوست و دلیل دیگر کلام امیرالمؤمنین است که فرمود: «به خدا قسم من از او (ابوبکر) سزاوارتر بودم و حق با من بود، اما سکوت و اطاعت کردم تا مبادا مردم کافر شوند و بر هم شمشیر بکشند...
یکی از بدعتهای شوم و ناپسندی که توسط بنیامیه در میان جامعه اسلامی و مسلمانان پایهگذاری شد و در قرون بعدی توسط جریان وهابیت رواج بیشتری پیدا کرد، دشمنی با اهلبیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، سبّ و لعن آنان مخصوصا صحابی بزرگوار، جانشین و وصی آن حضرت، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بود.