افکار وهابیت
وهابیون معاصر معتقدند بین عالم دنیا و عالم برزخ رابطهای برقرار نیست و آنچه نقل شده استثناء است. پاسخ این است که مهمترین نشانه بر اثبات یک اعتقاد، وقوع آن است و ما روایات متعددی داریم که وقوع ارتباط، از طریق «گفتوشنود» را تأیید میکند و روایات به گونهای است که نشان از استثنائی بودن آن وقایع ندارد.
وهابیون معاصر معتقدند بین عالم دنیا و عالم برزخ رابطهای برقرار نیست و آنچه نقل شده استثناء است؛ پاسخ این است که مهمترین نشانه بر اثبات یک اعتقاد، وقوع آن است؛ روایات متعددی داریم که وقوع ارتباط، از طریق «شنیدار»، «ملاقات» یا «همصحبتی» را تأیید میکند؛ این اتفاقات برای افراد معمولی هم رخ داده و نشان میدهد که این ارتباط، استثنائی نیست.
ابنکثیر، از علما و مفسرین مورد تأیید وهابیت، نسبت به حیات برزخی و ارتباط بین ارواح در عالم برزخ و این دنیا، بر خلاف نظر اکثر وهابیت معتقد است: مطابق روایات متواتر و صحیح، ارتباط بین عالم برزخ و ارواح آن عالم با عالم دنیا و زندهها برقرار است؛ گرچه افراد این دنیا چنین چیزی را متوجه نمیشوند؛ به مردگان در قبرستان سلام میدهند و متوجه جواب دادن آنان نمیگردند.
ابنقیم که از شاگردان و همفکران اصلی ابنتیمیه محسوب میشود، درباره مردگان معتقد است: در عالم برزخ، حیات وجود دارد؛ بین دنیا و برزخ ارتباط وجود دارد؛ زیارت و سلام بر مردگان به این معنی است که او دارای شعور بوده وگرنه زیارت محسوب نشده و سلام بر او لغو میگردد؛ اگر به آنها سلام شود، آنان جواب میدهند، اگرچه سلام کننده نشنود؛ ارواح متنعم در برزخ آزادند و میتوانند به همه جا سفر کنند. بین اندیشه او و وهابیت، تفاوت فاحشی دیده میشود.
ابنتیمیه، تئوریسین وهابیت درباره مردگان معتقد است: در عالم برزخ، حیات وجود دارد؛ بین دنیا و برزخ ارتباط وجود دارد؛ میتوان آنها را مورد خطاب قرار داد و اگر به آنها سلام شود، آنان جواب میدهند؛ البته ابنتیمیه شنیدن مردگان را شبیه زندهها و شنیدن با گوش نمیداند، بلکه درک کردن و فهمیدن اتفاقی که میافتد را توسط مردگان میپذیرد و میگوید شاید همیشه این درک کردن، صورت نپذیرد.
سید مصطفی طباطبایی از چهرههای شاخص جریان قرآنیون است که بنا به گفته خودش، تنها بر آنچه که به صراحت از قرآن میفهمد تکیه میکند و بسیاری از احادیث نقل شده را رد میکند، وی همچنین از برخی عقاید امامیه فاصله گرفته و به اعتقادات وهابیت روی آورده است.
محمد بن عبدالوهاب بنیانگذار وهابیت درباره عالم برزخ معتقد است: ارواح در عالم برزخ حیات دارند؛ از قیامت و اوضاع دنیا باخبرند؛ برخی میبینند؛ برخی از ارواح تازه درگذشته، جویا میشوند؛ اعمال آشنایان بر آنان عرضه میشود؛ اعمال زندگان، به آنان نفع و زیان میرساند؛ برای زندگان نیز منفعت دارند؛ از آنان شفاعت کرده یا به خواب آنان رفته با آنان سخن گفته و پاسخ پرسششان را میدهند.
محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت درباره عالم برزخ معتقد است: ارواح در عالم برزخ حیات دارند؛ اخبار دنیا را درک میکنند؛ به آنان در برزخ از اعمال زندگان، منفعت یا زیان میرسد؛ با روایاتی که نقل میکند، ثابت میشود که محمد بن عبدالوهاب دعا، استغفار و دادن هدیه به مردگان که باعث بخشش آنان گردد را مجاز شمرده و این اعمال را برای آنان در برزخ مفید میداند.
وهابیها معتقدند اعتقاد به سلطه غیبی برای غیرخداوند شرک است؛ اساس اشتباه وهابیت این است که آنان تصوّر کردهاند اعتقاد به سلطه غیبی، مطلقاً مایه شرک و دوگانه پرستی است و نخواسته یا نتوانستهاند میان اعتقاد به سلطه متکی به سلطه خدا و سلطه مستقل و جدا از خدا، فرق بگذارند. آنچه مایه شرک است، دومی است؛ قرآن با صراحت تمام، از افرادی نام میبرد که همگی دارای سلطه غیبی بوده و اراده آنان حاکم بر قوانین طبیعت بوده است.
محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت درباره عالم برزخ معتقد است: ارواح در عالم برزخ حیات دارند؛ از وضع خود در روز قیامت خبر داشته، میدانند جهنمی یا بهشتیاند؛ از اوضاع دنیا باخبرند؛ برخی دنیا را میبینند و برخی که نمیتوانند با دنیا مرتبط شوند، از ارواح تازه درگذشته، از اخبار دنیا (احوال خانواده و دوستان خود) مطلع میشوند؛ اعمال آشنایان بر آنان عرضه میشود.
محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت درباره مردگان معتقد است: آنان غسلدهنده، کفنکننده و تشییعکنندگان خود را شناخته، ذکر خیر آنان درباره خود را میشنود؛ صدای پیامبر صلیاللهعلیهوآله را میشنوند. وی روایاتی نقل میکند که در آن شنیدن مردگان در عالم برزخ، زنده بودن آنان و مطلع شدن از دنیا اثبات میگردد.
وهابیان در بسیاری از مسائل، عقایدی متناقض دارند؛ از جمله آن عقاید، افراط و تفریط در مقابله با دو گروه است که هر دو را گمراه میدانند؛ برخورد آنان با مسلمانان گمراه (به زعم خود) دستور به قتل و مصادره اموال آنان است و برخورد آنان نسبت به حاکمان جائر، تبعیت از آنان و عدم قیام علیه آنان است.
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما وی احتیاجی به اثبات اعتقاداتش از طریق اجماع علمای مسلمین نمیبیند؛ وی اعتقادات خود را اجماعی خوانده و میگوید چرا دیگر مسلمانان به این عقاید عمل نمیکنند و چرا ما که عمل میکنیم، مخالفت میکنند؟ پاسخ این است که این عقاید، اجماعی نیست!
محمد بن عبدالوهاب مدعی است که هر چه اجماع است، باید تبعیت شود و در مسائل غیر اجماعی مؤاخذه صحیح نیست؛ اما مهمترین عقیدهاش (که تکفیر مسلمانان را در بر دارد) را از دو مقدمه به دست آورده که مقدمه اول آن اجماعی نبوده و مقدمه دوم اجماعی و ضروری است. از این دو مقدمه، نتیجه اجماعی به دست نمیآید، ولی او مسلمین را ملزم به تبعیت از آن میکند.