پرسش و پاسخ

05/13/1396 - 14:21

نظارت بر عملكرد رهبري و استمرار شرایط آن در شخص رهبر، تنها به نظارت مجلس خبرگان اختصاص ندارد، بلكه به مصداق وظيفه امر به معروف و نهي از منكر، تحت نظارت عموم جامعه قرار مي‌گيرد. آنچه در جمهوري اسلامي واقع شده و در قانون اساسي نيز به تصويب رسيده است، عملاً آسيب احتمالي فرصت‌طلبي يا فتنة خودمحوري و امثال آن را در خصوص رهبر منتفي مي‌سازد.

05/12/1396 - 20:27

به صورت معمول، یک حکومت، زمانی شکل خواهد گرفت و ادامه خواهد یافت که از پشتیبانی قشر وسیعی از جامعه برخوردار باشد و از طرف دیگر، در تمام سیستم های حکومتی، رضایت لحظه ای مردم در مورد قوانین و نهادهای ثابت نمی تواند مبنای ادامه کار آنها باشد، بلکه چنین موضوعی، در نهایت به هرج و مرج می انجامد. به همین دلیل، نمی توان برخی اعتراضات و نارضایتی های مقطعی را دلیلی برای سلب مشروعیت حکومت اسلامی در نظر گرفت.

05/12/1396 - 20:17

از نظر اسلام و آیات قرآن، «مردم» یکی از ارکان اساسی حکومت هستند. قرآن مجید می فرماید:«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند...»

05/12/1396 - 20:09

قانون اساسى از یک سو مصداقى از میثاق ملى می‌باشد که امرى التزام‌آور براى تمامى افراد کشور است؛ حتى براى آنها که به نحوى ولایت فقیه را نپذیرفته‌اند و از سوى دیگر، پذیرش مردم نسبت به چنین قانونى که در آن شکل حکومت نیز بیان شده است، سندى بر پشتوانه مردمى نظام و تعلق اراده ملى نسبت به تحقق آن خواهد بود.

05/12/1396 - 19:55

وظیفه رهبری برحسب حدود و اختیارات این جایگاه در قانون اساسی، هماهنگی قوای سه گانه است و انجام کارهای اجرایی توسط ایشان وجهه قانونی ندارد. اگر رهبری در مسئولیت اجرایی کشور تصوّر شوند، نه در جایگاه رهبری، با قدرت و توانی که در تقوا و جدیت و پیگیری در مسائل در ایشان سراغ داریم از اقداماتی که لازمه چنین مسئولیتی است کوتاهی نخواهد کرد.

05/12/1396 - 19:50

ادلّه «ولایت فقیه» فقیه را در زمان غیبت به عنوان زمام‌دار جامعه اسلامى و نایب معصومان(ع) معرّفى می‌کند. از این‌رو؛ آنچه براى رهبرى و اداره جامعه لازم است و عقلاى عالم آن‌را در زمره حقّ و اختیارات رهبران جامعه می‌دانند و براى حضرات معصومان(ع) ثابت بوده است براى فقیه در عصر غیبت ثابت می‌باشد. چنین معنایى را «ولایت مطلقه فقیه» می‌نامند.

05/12/1396 - 14:45

این قانون اساسى نیست که فقه سیاسى شریعت اسلام را تفسیر مى ‏کند، بلکه مبانى شرع است که باید مفسّر قانون اساسى و اصول مختلف آن واقع شود و این موضوع نه تنها از عظمت و احترام قانون اساسى نمى ‏کاهد، بلکه عین عظمت و احترام به آن است.

05/12/1396 - 13:07

در جامعه ای وسیع و گسترده، امکان نظارت و بررسی رفتار و کردار پیشوایان دینی از طرف آحاد مردم امکان پذیر نیست. بر این اساس، مردم باید افرادی که شناخت بیشتری نسبت به آنان دارند را انتخاب کرده و از آنان بخواهند تا وجود و ادامه شاخصه های ارائه شده از طرف معصومان را در رهبران دینی خود تحت نظارت و کنترل داشته باشند. بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مجلس خبرگان نیز در راستای همین امر مهم ایجاد شده است.

05/12/1396 - 12:38

مشروعیت ولی فقیه در دست مجلس خبرگان نیست و این مجلس از آن‌جا که از مجتهدین و صاحب‌نظران تشکیل یافته است در شناسایی ولی فقیه صلاحیت دارند و به عنوان کارشناسانی مبرز این مهم را انجام می‌دهند و نقش مجلس خبرگان نقشی اعطائی نیست، بلکه نقش آن شناسایی می‌باشد. حال که چنین است پس چیزی متوقف بر چیز دیگر نیست تا شبهه دور ایجاد شود.

05/12/1396 - 12:23

اجماعی که به عنوان یکی از دلایل اثبات حکم شرعی در فقه اهل سنت پذیرفته شده و مورد قبول اندیشمندان شیعی نیست، بدان معنا است که اجماعی که مبتنی بر هیچ یک از دلایل معتبر شرعی نبوده، بلکه تنها ناشی از قیاس و استحسان اندیشمندان دینی است، به تنهایی می تواند منشأ صدور یک حکم و فتوای کلی باشد.

05/12/1396 - 12:14

یکی از استدلال های محکم و همیشگی ما در مقابل اهل سنت در طول هزار سال این است که؛ منصبی مانند خلافت پیامبر و امامت امت، منصبی الاهی است و تنها شارع و وحی الاهی است که می تواند مصداق آن را تعیین کند، اما آنان به همین واقعه اتفاق افتاده استناد می کنند و اجماع چندین نفر را برای احراز این پست و مقام الاهی و حساس، کافی می دانند!

05/12/1396 - 12:03

بر اساس تصریح برخی از فقهای بزرگ شیعه، اصل ولایت فقیه، مورد اتفاق یا حداقل از نظرات پذیرفته شده توسط اکثریت قریب به اتفاق فقیهان شیعه می باشد و عمده اختلاف ها که آن هم عمدتا مربوط به سده های اخیر است، در حدود اختیارات ولی فقیه و چگونگی اثبات آن است.

05/12/1396 - 11:40

شیخ ابوالصلاح حلبى از شاگردان سید مرتضى و شیخ طوسى است. وی در کتاب «الکافى» فصلى را به مسئله ولایت اختصاص داده و از آن به «تنفیذ الاحکام»؛ یعنى اجراى احکام، یاد کرده است. او می‌گوید: «اجراى احکام شرعى و حکم بر طبق تعبد به آنها از واجبات امامان معصوم(ع) و مختص به آنهاست، نه اشخاص دیگرى که آن بزرگان صلاحیت‏شان را براى این امور نپذیرفته‌‏اند».

05/12/1396 - 11:24

ولى فقیه در برابر قانون اساسى تعهد داده است. و علاوه بر تعهد الهى خود به اجراى احکام اسلام، با پذیرش منصب ولایت در مجراى قانون اساسى، تعهدى نسبت به قانون اساسى دارد. آنجایى که این تعهد، لازم (نه جایز) و بدون حق فسخ است، تعهدى مضاعف براى او محسوب مى‌‏شود و تخلف او از قانون اساسى، باعث خروج او از عدالت و در نتیجه سلب او از ولایت مى‏‌گردد.

صفحه‌ها