سلفیت
سید جمال الدین اسدآبادی نگاه تجلیلی به شیعه دارد، ولی معتقد است مسائل اختلافی همچون خلافت پس از پیامبر در حال حاضر نباید مطرح شود.
تکفیریها علیه مخالفان خود دست به هر اقدامی نظیر آتشزدن، قتل دستهجمعی، زنده به گور کردن اسرا و کشتن مجروحان جنگی (بعد از اتمام جنگ)، حملات انتحاری و خرابکردن بناهای مقدس میزنند، در حالیکه اسلام این اعمال را نمیپذیرد. اسلام هرگز اجازه رفتار غیر اسلامی و انسانی را به پیروان خود نداده است.
حاصل رجوع به کلام ابنتیمیه در باب شخصیتشناسی خواجه نصیر الدین طوسی، دست داشتن او در تخریب و تضعیف خلافت عباسیان است. در همین بحث باید گفت که خواجه خود یکی از قربانیان حمله مغولان است و کلام ابن تیمیه مبتنی بر نادیده انگاشتن هم دستی دیگر مسلمانان با مغولان است.
یکی از منکران مهدویت، رشیدرضا است که تلاش کرده با شبهات خود، باور مهدویت را خدشهدار سازد، او میگوید: «عقیده مهدویت، بزرگترین عامل و انگیزه فساد و فتنه در امت اسلامی است.»
یکی از منکران مهدویت، نویسندهی معاصر مصری با گرایشات سلفیگری، محمد بن رشید، مشهور به «رشیدرضا» است که تلاش کرده با شبهات خود باور مهدویت را خدشهدار سازد؛ «وی احتجاج به هیچیک از احادیث مهدویت را صحیح نمیداند.» که در پاسخ به او البانی میگوید: وی احادیث مهدویت را به طور کامل ندیده و سندهای آن را بررسی نکردهاند.
سلفیه شیعه را متهم به غلو میکنند. آنان میگویند چون شیعه قائل به عصمت ائمه است، غالی است. این در حالی است که اگر اعتقاد به عصمت غیر پیامبر، غلو باشد، سلفیه نیز غالی هستند، چون قائل به عصمت جمعی صحابه هستند.
یکی از منکران مهدویت، نویسندهی معاصر مصری با گرایشات سلفیگری، محمد بن رشید، مشهور به «رشیدرضا» است که تلاش کرده با شبهات خود باور مهدویت را خدشهدار سازد؛ وی در تفسیر خود چنین آورده: «تعارض در احادیث مهدی، قویتر و آشکارتر و جمع بین روایات در آن مشکلتر و انکارکنندگان آن بیشتر و شبهه آن آشکارتر است.»
در تاریخ اسلام، در زمان حمله مغولها، حکومت قدرتمند بغداد نابود شد، ولی با درایت علمای اسلام، خصوصاً فقهای شیعه مانند خواجه نصیرالدین طوسی و ... حاکمان مغول به اسلام مشرف شدند. در این میان برخی از علمای مذاهب مخالف تشیع مانند ابن تیمیه، دست به شورش زدند و با سخنان باطل خود در میان مسلمانان تخم نفاق و کینه را گسترش دادند و دین اسلام را دینی تحریف شده دانسته فتاوای عجیبی صادر کردند.
در جایی که وظیفه و تکلیف مسلمانان ایجاب کند مسلمانان موظف به جهاد و در مواردی که اقتضای سازش و صلح باشد، باید به تکلیف سازگاری با کفار اقدام کنند. اما اگر در جایی شک کردیم که باید با غیر مسلمانان چگونه باید رفتار کنیم، باید به اصل مراجعه کنیم. اهل تکفیر اصل را در مبارزه با کفار میدانند ولی ظواهر بسیاری از آیات بر اصل صلح و سازش تاکید میکند.
علم منطق به عنوان چارچوبی برای افکار بشریت سامان داده شده است که از آن به عنوان ابزار استفاده میشود. سلفیه از آن جا که با عقلگرایی خصومت دارند به دنبال این هستند که استدلالهای منطقی را به چالش کشانده و در مقابل استدلال هایی دیگری مثل میزان و قیاس اولویت را جایگزین کنند که از عواقب آن همچون تجسیم در خداوند بیخبرند.
بیان بزرگان یک مذهب همیشه می تواند برای افراد و تابعین مذهب یک معیار قابل قبول و معیار منطقی باشد. در این بین موضوع جهاد و نگاه اندیشمندان اهل سنت درباره جهادو تعریف ایشان می تواند برای برادران اهل سنت معیار مهمی باشد تا در دام اندیشه سلفی گری نرفته و در این اندیشه غوطه ور نشوند.
خداوند در قرآن با صراحت تمام میفرماید در انتخاب دین هیچ اجباری در کار نیست لذا با این تذکر به تمام ادیان الهی دیگر مانند یهودیان و مسیحیان و دیگر ادیان فرصت کافی و وافی را میدهد تا با جستجو و تحقیق دین کامل را بیابند و اگر هم قبول نکردند تحت سیطره دین اسلام با شرایط خاص میتوانند به زندگی مسالمت آمیز خود ادامه دهند. در مقابل این موضوع نسبت به شرک بسیار سخت گیری میشود چرا که شرک و بت پرستی نه تنها دین و ایین نیست بلکه نوعی عقائد پوچ و باطلی است که در روح و روان انسانها نفوذ کرده و انسان را به نیستی سوق میدهد
بین مفهوم سلف و سلفیه تفاوت معنایی و ماهوی وجود دارد. از این رو در اطلاق سلف و سلفیه باید دقت کرد. واژه سلف در نزد اهل سنت واژهای مقدس است، بر خلاف واژه سلفیه که در قرن اخیر جنایات زیادی انجام داده است.
سلفیه تکفیری با استناد به آیه 44 سوره مائده حکم به کفر حکام کشوهای اسلامی میدهند. آنان میگویند حکام کشورهای اسلامی چون قوانین الهی را اجرا نمیکنند و در عوض احکام بشری را اجرا میکنند کافر هستند.