تقیه در بهائیت

تشکیلات بهائیت دریافته بود، آتشی که در زمان رژیم پهلوی با ظلم و فساد در دل توده مردم افروخته بود، هر لحظه امکان گرفتن دامن ناپاکش را داشت. از این رو بر خلاف اصل ممنوعیت پنهان کاری، در مرداد ماه 1357، اعضایش را در ایران به رعایت احتیاط، پنهان کاری و حمایت همه جانبه از دیکتاتوری پهلوی فراخواند.

شوقی افندی، بهائیان را موظف به ابراز عقیده در هر شرایطی دانسته است. این در حالیست که پیشوایان این فرقه پیشتر، با تغییر نام تقیه به حکمت، پیروان خود را به کتمان عقیده سوق دادهاند. اما به راستی، چه تفاوتی میان تقیه با حکمت در عمل وجود دارد؟! از طرفی شوقی افندی با چه توجیهی حکم پیشوایان بهائی به رعایت حکمت را تحریم کرده است؟!

نویسندگان بهائی، بیمبالاتی بهائیان را نسبت به احکام ساختگی بهائیت، تا زمان شوقی افندی، بسیار فجیع توصیف کردهاند. اما جهل یا بیمبالاتی بهائیان نسبت به احکام ساختگی پیشوایان بهائیت، یا ثمرهی کتمان عقیده و کوتاهی پیشوایان این فرقه در تبیین احکام ساختگیشان بوده و یا از جهت اقتدای پیروان، به پیشوایان بیمبالات بهائیت بوده است.

پیشوایان بهائی بر خلاف عمل خود، بر حرمت تقیه در بهائیت تأکید کردهاند. مبلّغان بهائی نیز در توجیه این رفتار دوگانه، از ساخت مقبرهی باب توسط عبدالبهاء، به عنوان سندی بر عدم تقیهی پیشوایان خود یاد کردند. این در حالیست که اولاً: این مقبره توسط شوقی افندی ساخته شده ثانیاً: اسناد غیرقابل انکاری از تقیهی پیشوایان بهائی وجود دارد.

پیشوایان بهائی در مواضعی متناقض با توصیهی خود به رعایت اصل حکمت؛ پیروان خود را از هرگونه کتمان عقیده برای حفظ مصالح شخصی بازداشتهاند. اما با اندک تأملی میتوان فهمید که پیشوایان بهائیت، سرلوحه قرار دادن حکمت را در برخورد با مخالفین، مخصوص خود دانسته و وظیفهی پیروان را به گونهای دیگر ترسیم کردهاند!