بهائیت و استعمار
اروپاییها پس از کشف آمریکا، برای اثبات تسلط خود بر این قاره، دست به جنایات کمنظیری در نسلکشی و آوارهسازی بومیان آمریکا زدند. اما عبدالبهاء، با ممنون دانستن سرخپوستان آمریکایی از اروپاییهای مهاجر، بدون کمترین اشارهای به جنایات اروپاییها، بزرگترین ضرر در کشف آمریکا را غرق شدن کشتی تایتانیک عنوان نموده است.
اروپاییهای مهاجر برای تسلط خود بر قارهی آمریکا، به روشهای گوناگونی نظیر نسلکشی، بردهداری، نابودی مزارع، گرسنگی، کوچ جمعی، غارت و شیوع بیماریهای واگیر (وبا و طاعون) در میان سرخپوستها متوسل شدند. اینها همه در حالیست که عبدالبهاء، در اظهاراتی سخیف، سرخپوستان را ممنون اروپاییهای جنایتکار دانسته است!
پیشوایان بهائیت، ضمن دستور به اطاعت بیقید و شرط از حکومتهای مستبد؛ پیروان خود را از هرگونه دخالت در امور سیاسی بازداشتهاند. اما این رویکرد پیشوایان بهائی در حالیست که این موضع آنان، نشان از سرسپردگیشان در برابر حاکمان ستمگر دارد و در غیر اینصورت، چگونه میتوان پذیرفت که خدای عادل، دستور به اطاعت از حاکمان ظالم داده است؟!
نویسندگان بهائی در توجیه حکم رهبران خود به اطاعت محض از حکومتهای مستبد، حکومت را زاییدهی کیفیت اجتماع دانسته و هرگونه اعتراض بر آن را غیرقابل توجیه برشمردند. این در حالیست که در بسیاری از مواقع، توطئهی قدرتهای خارجی، بر خلاف خواست مردم حکومتی را شکل داده و یا انقلابهای مردمی، در پیمودن مسیر خود، به انحراف کشیده شدهاند.
نویسندگان بهائی با انتساب سخنانی ایراندوستانه به پیشوایان خود، در تلاشند تا حسّ ترحم ایرانیان را نسبت به خود برانگیزند. این در حالیست که با بررسی سیرهی پیشوایان بهائیت درمییابیم که بر خلاف این ادعا، آنان نه تنها از گرفتاری و مصیبت دیدن هموطنانشان، اظهار خوشحالی نمودند، بلکه در سفرهای خود، ذخایر ایران را پیشکش اجانب میکردند.
در پاسخ به این پرسش که علّت حمایت استعمار از جریان بابیت و بهائیت چیست؟! میبایست گفت در دورهای که به رغم درماندگی حکومت در مقابل زیادهخواهی استعمار، شواهد محکمی مبنی بر مقابلهی مردمی با اتکای به دین، با دزدی منابع و اِشغال کشورمان وجود دارد؛ کشورهای استعماری را بر آن داشت تا با ایجاد فرقهها راه را برای نفوذ خود هموار کنند.
در اواخر قرن نوزدهم میلادی (دورهی آغاز استعمار نو)، دولتهای متجاوز غربی مجبور بودند تا تجاوز وحشیانه و غارتگرانهی خود را به نحوی توجیه کنند. رهبران بهائیت نیز همگام با آنها، از ادبیاتی مشابه در قبال کشورهای مستعمره استفاده کرده و از تهاجم خونین و غارتگرانهی کشورهای استعمارگر، به گسترش فرهنگ و تمدن تعبیر کردهاند.
وجود و به کارگیری سه اعتقاد بنیادین در اسلام و بالأخص مذهب حقهی شیعه، مانع از سلطهی همهجانبهی جهان استعمار بر مسلمانان میشود. لذا نظام سلطهی جهانی با هدف گسترش سلطهی خود، درصدد نابودی و محو این آموزهها برآمدند. از اینرو جریان بهائیت به عنوان مُهرهی جهان استعمار، از ابتدا همّت خود را در راه محو این آموزهها گذارده است.
از فعالیت خانوادگی حسینعلی نوری در سفارت روس گرفته تا پناه بردن پیامبرخواندهی بهائیت به این سفارت و نجات او توسط پادشاهی روس، تنها حاکیِ گوشهای از پیوند شوم میان دینسازان بهائیت با استعمار است. اما به راستی چگونه پادشاهیِ زیادهخواهی چون روستزار، بیهیچ مزد و منّتی مدافع و ناجی دینسازان بابی و بهائی در ایران میگردد؟!
کانال خبری تشکیلات بهائیت با انتشار پیامی، به رسمیت شناخته شدن تشکیلات بهائیت در بحرین را اعلام کرد. اما لازم است بدانیم که این اقدام رژیم دستنشاندهی بحرین در حالی صورت میگیرد که رهبر جمعیت هفتاد و پنج درصدی این منطقه سلب تابعیت میشود و حتی بر اساس فتوای علمای مذهبِ حاکمانِ این منطقه، بهائیت از رسمیت برخوردار نیست.
آموزههای دین مبین اسلام، همواره مسلمانان را به سوی ظلمستیزی و تکیه بر آحاد مردم سوق میدهد. این در حالیست که پیشوایان دینساز بهائیت، به دلیل آنکه هیچگاه پایهی استوار مردمی نداشتند، تنها راه چارهی خود را در جلب حمایت ابرقدرتها یافتند. لذا با تغییر حکومتها، آنان نیز رنگ عوض میکردند و زیر پرچم قدرت برتر میرفتند.
عملکرد رهبران بابیت و بهائیت نشان میدهد که آنان، جریان هدفمندی را برای نابودی فرهنگ، هویت و تمدن ایران اسلامی به کار بستهاند. اما بیشک تلاش رهبران بهائیت برای به نابودی کشاندن ایران، زمانی بیشتر خود نشان میدهد که آنان در زمانی که کشورمان ایران، آماج حملات زیادهخوانهی قرار داشت، آموزهی بیوطنی و نسخ جهاد را ترویج میکردند.
هرمان رومر متکلم پروتستان آلمانی و استاد الهيات شهر باسلر، در خصوص جریان خائنانه و استعماری بهائیت میگوید: در جريان انقلاب مشروطيت ايران، فرقهی بهائيت با شعار «جهان وطنی»، به علائق ملّی و منافع ايرانيان خيانت کرد. رومر همچنین میگوید: عباسافندی، عملاً بر ضد نهضت مردم سالاری ايرانيان دسيسه کرد و با ديپلماتهای بیگانه، سازش داشت.
دفتر جامعهی جهانی بهائی با ارسال پیامی مدعی شد: واکنش بهائیان در مقابل ظلم، نه قبول خواستههای سرکوبگران بوده است و نه پیروی از خوی و روش آنان. اما این ادعا در حالی مطرح میشود که نه تنها بهائیان و پیشوایانشان در مقابل ظالمین کُرنش کردهاند، بلکه حتی در مقابل کسانی که در برابر متجاوزین ایستادگی کردهاند نیز، موضعگیری داشتهاند.