قائلین و مخالفین رقص و سماع در صوفیه از منظر اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رقص و سماع از اعمال صوفیانه و برای رسیدن به حالت خلسه[1] و جهت اهداف معنوی! از قدیم الایام بوده است. متصوفه در مجالس ذکر جلی خود به آواهای عرفانی که عموماً همراه با نغمه و آهنگ و است، گوش میدهند و از این مسئله به وجد آمده و به رقص و دست افشانی میپردازند، که به آن مجلس رقص و سماع میگویند.[2]
این عمل از همان آغاز موافقان و مخالفانی در اهل سنت و از بزرگان عامه داشته که هرکدام برای خود دلایلی را مطرح کردهاند. یکی از مخالفان سماع ابوعبدالله محمد ادریس شافعی و از رؤسای چهارگانه اهل سنت وجماعت است. وی در كتاب آداب القضاء، سرودن را امری لهو و باطل دانسته و شعرا را سفیه خطاب میکند که گواهی ایشان در مسائل حقوقی و قضائی پذیرفته نیست. و همچنین چوب زدن (رقص با چوبی که صوفیان دارند) را دارای كراهت دانسته و گفته اين چيزى است كه زنديقان وضع كردهاند تا مردمان را از خواندن قرآن بدان مشغول كنند![3]
پس شافعی مخالفت خود را با رقص و سماع به بهانهی کراهت و عمل زندیقان اعلام داشت. یکی دیگر از بزرگان نامدار اهل سنت که مخالفت با این عمل صوفیانه کرده است، ابوعبدالله مالک بن انس از دیگر رؤسای چهار گانه مذاهب اهل سنت وجماعت است. وی نیز مخالفت خود را با رقص و سماع اینگونه بیان می کرده و طی حکمی از سرود نهى نموده و گفته: كسى كه كنيزكى بخرد و آن را سرود گوى يابد، باید آن را رد كند (پس بدهد یا بفروشد).[4] ابوحنیفه، پیشوای معروف فقه حنفی اهل سنت نیز با آن مخالفت کرده و شنیدن آن را گناه دانسته است.[5]
درکنار این سه تن که از بزرگان فقه اهل سنتند و هرکدام به نحوی مخالفت خود را با این عمل صوفیها اعلام داشتند؛ سفيان ثورى و حماد و إبراهيم و شعبى و غيره نیز با رقص و سماع به مخالفت پرداختند و آن را کاری خلاف برشمردهاند.
اما در مقابل افرادی رقص و سماع را جایز دانسته و خود نیز به آن مبادرت کرده اند. از جمله آن افراد محمد بن علی بن عطیه، صوفی سده چهارم هجری قمری است. وی مباح بودن سماع را از جماعتى نقل كرده، و گفته كه از ابن زبير و مغيرة بن شعبه و معاويه و غير ايشان نقل كردهاند كه آنها سماع شنيدهاند و باز گفته است كه بسيارى از صحابه و تابعين و اهل مدينه هميشه موافق بر سماع بودند.[6]
ابوزکریا یحییبن معاذبن جعفر رازی واعظ از جمله مشایخ صوفیه است وی که معاصر بایزید بسطامی و احمد خضرویه هم بوده میگوید: در زمان ما سه چيز مفقود شده است: نيكورويى با صيانت، و خوشى آواز با ديانت، و برادرى با وفا![7] البته در بعضى ازكتب اين سخن را از حارث محاسبى نقل کردهاند و شاید دلیل آن، این باشد که با وجودی که او به زهد و صيانت در دين خودش مشهور بوده اما سماع را مباح میدانسته است.
گروهی دیگر از موافقان با استناد به خواب در پی مباح دانستن رقص و سماع بوده اند از جمله، ممشاد دینوری ، صوفی ايرانی در قرن سوم و یکی از نه نفری بود که گفته میشود بیواسطه از طرف جنید اجازۀ نقل روایت و نشر طریقت داشته اند[8] با بیحیایی نقل میکند: پيامبر صلّى الله عليه و آله را در خواب ديدم و پرسیدم: «يا رسول الله، از اين سماع هيچ چيز را انكار مىفرمايى؟ گفت: نمىفرمايم، و ليكن بگوى ايشان را كه افتتاح آن يا ختم آن به قرآن كنند![9]
و نیز طاهر بلال همدانى ورّاق كه از او حكايت شده كه گفت: در جامع جدّه بر لب دريا معتكف بودم، روزى طايفهاى را ديدم كه در جانبی از آن قولى[10] مىگفتند و مىشنيدند و من آن را به دل انكار كردم. پس پيامبر را آن شب در خواب ديدم كه در آن جانب نشسته، و پهلوى او ابوبكر نشسته بود، و ابوبكر قولى مىگفت و پيامبر مىشنيد و دست بر سينهی خود مىنهاد، چنانكه صاحب وجد نهد! و من در نفس خود گفتم: نبايستى كه بدان جماعت كه سماع مىشنيدند انكار كردمى و اينك پيامبر است كه استماع مىفرمايد! و ابوبكر قول مىگويد. پيامبر به من نگريست و گفت: هذا حقّ بحق![11]
میبینیم که وضعیت رقص و سماع از دیدگاه بزرگان اهل سنت و جماعت از قدیم به این صورت بوده که عالمان ایشان و فقها آن را خلاف شرع دانسته و رد کردهاند ولی گروهی از متصوفه در مقابل ایشان نه با دلیل و مدرک صحیح که با خواب و خرافه گویی سعی در مباح کردن آن داشته و با این کار به شریعت دهن کجی کرده و به ساحت مقدس نبی مکرم اسلام صلی الله علیه وآله نیز اهانت کردهاند.
منابع:
1- حالت خاصی از آگاهی که بدن در این حالت در خواب عمیق (ریلکسیشن) بوده ولی ذهن کاملاً آگاه و بیدار باشد.
2- کریم زمانی. «ادامه حکایت نخچیران و شیر». در شرح جامع مثنوی معنوی. چاپ چهاردهم. تهران: اطلاعات، ۱۳۸۳. ۴۳۷. شابک ۹۶۴-۴۲۳-۳۵۳-۰.
3- ترجمه احياء علوم الدين، جلد2، ص: 584
4- همان.
5- همان به نقل از قاضى بو طيب طبرى
6- همان.
7- ترجمه احياء علوم الدين، جلد2، ص: 585
8- جامی، ص 92 و معصوم علیشاه، ج 2، ص 331
9- ترجمه احياء علوم الدين، جلد2، ص: 586
10- قول، نشید، سماع
11- ترجمه احياء علوم الدين، جلد2، ص: 586
دیدگاهها
عباسی
1397/05/30 - 09:32
لینک ثابت
سلام ممنون از مطالب خوبتون یه
افزودن نظر جدید