نورعلیشاه و حسین علیشاه اصفهانی

  • 1392/01/17 - 14:50
در ادامه معرفی اقطاب صوفیه گنابادی و اتفاقات مهم دوران هر کدام و ادعای انتساب بزرگان علمای متشرعه از جمله سید بحر العلوم به این فرقه،اقدام به بیان حقایقی می نماییم.
نورعلیشاه و حسین علیشاه اصفهانی

نور علیشاه اصفهانی
در ادامه معرفی گنابادیه ایران و افراد شاخص و تاثیر گذار در این فرقه،‌ خصوصا اقطاب این فرقه، به نور علیشاه اصفهانی می رسیم؛ وی یکی از شاعران قرن سیزدهم هجری است که در اصفهان متولد شد و بعدها در شیراز در محضر معصوم علیشاه به طریقه تصوف وارد شد.
او پس از کشته شدن معصوم علیشاه به جای او به مسند قطبیت تکیه زد و به شهرهای مختلف مسافرت کرد. مدتی در عتبات عالیات توقف کرد اما جای سوال دارد که چطور شما که معصومین را تبیین گر پوسته دین می دانید و خود را مبین مغز دین چرا برای عوام فریبی در مشاهد مشرفه شیعیان توتقف کرده و عوام را به گمراهی می کشانید؟  و سرانجام در سال 1212 ه ق در موصل درگذشت. از او تالیفاتی به جای مانده است؛ از جمله 1- تفسیر سوره بقره به شعر فارسی( البته بر مبانی صوفیانه) 2- جامع الاسرار در موعظه و اخلاق 3- جناب الوصال 4- دیوان اشعار 5- کبری در منطق (1).
نور الدین چهاردهی درباره نورعلیشاه می نویسد:
ضمن اینکه خود از مشایخ بود، سیصدتن را اجازه ارشاد داد و این عمل بر خلاف رویه فعلی سلاسل صوفیه است. سرجان ملکم در کتاب تاریخ ایران عده مریدان معصوم علیشاه را سی هزار نفر و عده ارادتمندان نورعلیشاه را شصت هزار نفر تعیین نموده است(2) و این نشان می دهد که با تلاشی که برای جذب افراد و مرید پروری نموده بودند اما انطور موفق بدام انداختن مردم ساده نشده بودند.
ملاقات سید بحرالعلوم و نورعلیشاه
گفته شده که در ایام  توقف نورعلیشاه در کربلا، یکی از علمای آن دیار به نام ملا عبد الصمد همدانی بین سید بحرالعلوم  و نور علیشاه ملاقاتی را ترتیب می دهد که سید بحرالعلوم پس از دیدن کراماتی از نورعلیشاه، در برابر او سر تسلیم فرود آورده، از ارادتمندان او می شود (3).
اما باید گفت که در هیچ یک از کتابهایی که در شرح حال سید بحر العلوم نوشته شده است، اشاره ای به این ملاقات نشده است؛‌مثلا روضات الجنات،‌الکرام البرره و اعیان الشیعه در شرح احوال مرحوم سید بحرالعلوم مطلبی در این باره ننوشته اند.
بنا بر این، این نقل طرائق خبر واحد بدون قرینه خواهد بود که پذیرش آن مشکل است؛ آن هم با توجه به این که صوفیه سعی دارند تا اشخاص بزرگ را به خود منتسب سازند. با این همه، ارائه نظر قطعی در این باره، به بررسی و مجال بیشتری نیاز دارد اما از آنجا که صوفیه در پی افزودن بر مریدان خود به هر طریقی می باشند ساختن داستاهای اینچنینی کاری عادی است چرا که به دنبال کسب آبرو از آبروی علمای دین و موجهین شریعت برای خود بوده و هستند..
حسین علیشاه
حاج محمد حسین، ملقب به حسین علیشاه اصفهانی، هم در علوم رسمی دستی داشت و هم در طریقت. در سال 1212 ه ق، نورعلیشاه اصفهانی او را خلیفه الخلفای خود قرار داد و به قول حاجی شیروانی « زمام اختیار و تربیت سالکان سلسله علیه به مولانا تفویض فرمود»(4).
حسین علیشاه در اصفهان بین طریقت و شریعت جمع کرد و به همین سبب وجود او مدتی تکیه گاه یاران نورعلیشاه شد. وی در اصفهان چنان با احتیاط سلوک می کرد که متشرعه تا مدتها از انتساب وی به صوفیه بویی نبردند به نظر نگارنده چون اگر مردم از هویت اصلی وی با خبر می شدند در کار وی خلل وارد می شد و وی نمی توانست آنطور که باید به کار خود ادامه داده و مردم را به درویشی فرا خواند اما در غالب متشرعی عالم می توانست به مقصود خود برسد چرا که مردم به علماء و بزرگان دینی خود اعتماد کامل داشتند. با وجود این، ملا علی نوری (متوفای 1246) از حکمای متشرعه ، به وی پیچید و بدین سبب، فتح علیشاه، شیخ صوفی را به تهران خواست؛‌ اما در حق او محبت کرد و این امر موجب فزونی کدورت ملا علی نوری در حق او شد. به همین علت هنگامی که از تهران به اصفهان بازگشت، حکیم نوری از اصفهان بیرون آمد و به فارس رفت (5) چون از ساخت و پخت حسین علیشاه و فتح علیشاه با خبر شده بود و دانسته بود که حسین علیشاه با عوامفریبی فتح علیشاه را گمراه کرده بود و خود را به جای عالم دینی جا زده بود نه یک صوفی. او اواخر عمر خود را در عتبات گذراند. شیروانی درباره او می نویسد:
آخر الامر در سنه هزار و دویست و سی و سه به عتبات عالیات مشرف، در کربلای معلی سکنی گزید و جمعی از اکابر سلسله علیه را مخبر و حاضر گردانید. در حضور کبرای سلسله جناب حاجی محمد جعفر همدانی را خلیفة الخلفا نمود و در شب چهارشنبه پانزدهم شهر محرم الحرام در سنه مذکوره داعی حق را اجابت نموده، در خارج دروازه نجف اشرف مدفون گردیده (6).

 

پی نوشتها:
1-معصوم علیشاه طرائق الحقائق ج 3 ص 198  
2- نورالدین چهاردهی سلسله های صوفیه در ایران ص 80
3- معصوم علیشاه طرائق الحقائق ج 3 صص 199- 200
4- شیروانی ریاض السیاحه ص 647
5- عبد الحسین زرین کوب دنباله جستجو در تصوف ایران ص 341
6- شیروانی ریاض السیاحه ص 648

 

دیدگاه‌ها

يك نكته:من در اثر يكي از بزرگان(ايت الله حاج سيد محمد محسن حسيني طهراني)اين داستان رو ديدم و ظاهرا كه اين داستان مورد تاييد عرفاي بزرگوار قرن اخير ميباشد.مولانا عبدالصمد همداني در كتاب شريف خود به نام بحرالمعارف ارادت خود را به چند نفر از سران صوفيه اعلام ميكند.نكته اي كه بايد مورد توجه باشد اينست كه نبايد براي رد كردن امثال نورعلي تابنده بيسواد افرادي مثل مرحوم سلطانعي گنابادي رو رد كرد.ايشون مورد تاييد علماي ما هستند.بدتر اين كه براي رد كردن ان منحرف ها به جناب شاه نعمت الله ولي توهين ميكنند.من بهتون توصيه ميكنم مجالس المومنين قاضي شهيد رضوان الله عليه رو مطالعه كنيد تا به عظمت شخصيت شاه نعمت الله پي ببريد.والسلام علي من اتبع الهدي

سران صوفيه مطلقا مورد تاييد علماء نيستند. شايد در موردي خاص يکي از سران صوفيه را به مناسبتي تاييد کرده باشد يا احتمال دارد عالمي بنا به مشرب فکري اش برخي را تاييد يا رد کند اما بطور مطلق سران صوفيه مورد تاييد واقع نشده اند. يا اينکه در برخي موارد بنا بر مصالحي شخصي را تاييد کرده اند. اين ادعا با مراجعه به کتب و آثار قاطبه علماء ثابت مي شود.

سلام مرحوم نورعلیشاه معروف به اصفهانی اصلا اهل وزاده خورزوق اصفهان بودند وپدرشان نیز قلعه طبس خورزوق را با اراضی اطرافش مالک بودند وبیشتر اوقات با دراویش ان دوران در همین قلعه زندگی وریاضت میکشیدند. ودیوان اشعارش نزدیک 200 صفحه متخلص به نورعلی واحتمال بسیار زیاد به خط خودش. در محل موجود است.

با سلام مگر ما چيزي جز اين گفتيم؟ اگر به متون خود مراجعه کنيد مطلب را در خواهيد يافت. مصطفي آزمايش هم در کتاب درآمدي بر تحولات تاريخي سلسله نعمت الهيه در دوران اخير، ص 13، وي را "ميرزا محمد علي طبسي اصفهاني" معرفي مي کند.

سلام علیکم. اشتباه كرديد. صوفيه بزرگان را به خود منتسب نمی کنند. بزرگان مفتخرند که خود را به صوفیهٔ حقیقی منتسب کنند. آن عزیزی که به آقای تابنده بی ادبی کردند؛ اولا که ایشان جانشین جناب سلطانعلیشاه هستند. ثانیا اگرچه سواد ارتباطی به بحث ندارد ( و تنها فضیلتی است که حضرت ختمی مرتبت به ظاهر فاقد آن بودند ) ؛ با این حال ایشان دارای درجه دکتری در حقوق بوده و تقریرات ارزشمندی در این شاخه دارند. جنابعالی هم منابع را قدری بیغرض تر مطالعه بفرمایید. ان شاءاللّه دست از تهمت هایی که به شیعیان علویّهٔ اثنی عشریّه زده اید برخواهید داشت تا کار یوم الحسابتان سخت نشود. ان شاءاللّه

سلام اینکه صوفیه بعد از مرگ علما می گن فلان عالم از ما بود مثلا امام خمینی ره یا دیگر بزرگان را از خود می دانند و حال آنکه علمای مشهور در زمان حیات خود نظر مثبتی به صوفیه نداشته اند. ضمنا نورعلی جانشین محبوب علی است نه سلطان علی و اتفاقا از اشکالاتی که به صوفیه امروزی وارد است رویه انتخاب قطب است که در گذشته انتخاب جانشین برای قطب قبلی به قرینه شایسته سالاری بود و آن کسی جانشین قطب بعد می شد که اعلم از همه باشد نه اینکه بگردند و به زور کسی را بعنوان قطب اعلام کنند یا کسی که از صوفیه فراری است را به زور جذب صوفیه کنند تا بعدا او را بعنوان قطب معرفی کنند یا کسی را در مدت 40 روز بعنوان قطب به مریدان بقبولانند. انصافا در تاریخ صوفیه قدیم و جدید مطالعه کنید.

سلام برهمه دوستان. اگر بنده جناب نورعلیشاه را منتسب به محل خود نمودم با مدرک عرض کردم. اولا یکی از اراضی این محل که دارای قلعه نسبتا بزرگی است بنام طبس که از قدیم تا کنون. همین نام را داشته و اکنون نیز بازماندگانش در مزرعه و قلعه طبس سهیم و شریک می باشند. دوما؛ دیوان خطی اشعار ایشان به خط جناب نورعلیشاه در این محل موجود است. اگر شد تصویری از کتاب خطی ایشان برای شما عزیز ارسال مینمایم. باتشکر

سلام کتاب نورعلی که میگین هست کجاست؟کی داره . عکسش کو

سلام علیکم از مسلمات هست که خداوند برای هر مغزی یه پوسته ی محافظ گذاشته که حفظ پوسته واجبه برای حفظ مغز و همیشه افرادی در یکی از این کلاسها بوده اند یا در پوسته بودند یا در مغز با در جمع بین هردو که آنها هم قوت و ضعف خودشون را داشتن . ائمه ی ما دوست دارن بجای دیدن معایب افراد که از بیهنری است خوبیها دیده شود تا بدی نابود شود. این از اصول اعتقادات شیعه هست

سلام بنده نه صوفی هستم و نه ارادتمند صوفیه اما قدری غرض ورزی در نوشته شما وجود دارد که موجب تهمت‌هایی شده است. فرق صوفیه بسیار زیادندن و بعضی از آنها نیز بسیار به شرعت نزدیکند. گنجاندن جمله ""اما جای سوال دارد که چطور شما که معصومین را تبیین گر پوسته دین می دانید و خود را مبین مغز دین چرا برای عوام فریبی در مشاهد مشرفه شیعیان توتقف کرده و عوام را به گمراهی می کشانید؟"" در جایی که هیچ ربطی به بحث ندارد. پارازیت انداختن در وسط یک متن تاریخی بجای نقل بی تصرف آن و لحن سرزنش کننده بجای نقد کارشناسانه اعتبار سخن شما را به شدت کاسته است. بسیاری از قضاوت‌های شما برداشت شخصی شما و همراه با عمومیت دادن به یک معضل در میان تمام فرق است. دقت در نقد منصفانه و کارشناسانه در کنار صداقت در لحن نوشتار با تاثیر کلام شما می‌افزاید

با سلام متشرعین عزیز با تکیه بر چند روایت که مبنای درستی نداشته و یا در زمان و مکان خاصی مطرح شده آند صوفیه صافی طویه علی الخصوص سلسله شریفه جلیله نعمت اللهی سلطانعلیشاهی را انحرافی میدانند در حالیکه تنها سلسله عرفانی از میان هفتاد سلسله که در شریعت نیز شیعه می‌باشد همین سلسله علویه مرتضویه نعمت الله سلطانعلیشاهی است لطفاً اغراض شخصی را در مباحث عرفانی دخالت ندهید چون تشیع بدون ملاحظه خدمات این بزرگواران منهدم و هنوز هم شما اهل سنت بودید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.