به راستی چه کسانی حوادث عاشورا را نقل کرده اند؟

  • 1392/09/13 - 19:05
یکی از اهداف وهابیون این است که حوادث عاشورا را کم رنگ جلوه دهند،به همین علت هر روز شبهه جدیدی به قیام امام حسین علیه السلام و یارانش وارد می کنند،چندی پیش در تازه ترین شبهه ، یکی از به اصطلاح کارشناسان وهابی نقل حوادث رخ داده در کربلا و جزئیات این وقایع را انکار نمود و وجود راویانی که به نقل این وقایع پرداخته باشند را رد کرد

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_یکی از اهداف وهابیون این است که حوادث عاشورا را کم رنگ جلوه دهند،به همین علت هر روز شبهه جدیدی به قیام امام حسین علیه السلام و یارانش وارد می کنند،یک روز اصل قیام امام حسین را زیر سوال می برند، روز دیگر اهداف قیام را و روز دیگر حوادثی که در کربلا رخ داده است را انکار یا کتمان می نمایند .

چندی پیش یکی از کارشناسان وهابی در سایتش ادعا کرده بود که:
حوادثی که در کربلا رخ داده است ،واقعیت ندارد و ساخته ذهن شیعیان است، چرا که در آن صحنه جنجالی نبرد کسی نبوده است تا بخواهد این حوادث را نقل کند

پاسخ:
انکار حوادث و وقایع رخ داده در کربلا در واقع زیر سوال بردن اعتبار کتبیست که به نقل این حوادث پرداخته اند و وهابیت با چنین ادعاهایی در واقع ارزش و اعتبار کتب خود را زیر سوال می برند. چرا که در کتب مورد تایید خودشان به حوادث و جنایات عاشورا تصریح شده است

به عنوان نمونه،در تاریخ طبری آمده است که:
الف : پس از شهادت امام حسين عليه السلام محمد بن ابی سعد کودکی هفت ساله،در حالى كه گوشواره به گوش داشت و از ترس به اين سو و آن سو مى ‏نگريست تير خيمه چوبی را به دست گرفت و در پيش چشم مادرش به سوى دشمن شتافت، هانى بن ثبيت حضرمى با اسب به سوى وى تاخت و  چون به وى رسيد، با شمشير او را پاره پاره كرد و به شهادت رساند(1)

ب : و در موضع دیگری از تاریخ طبری چنین آمده که عمر بن سعد كسانى را فرستاد كه خيمه‏ ها را از پاى در آرند كه آنها را در ميان گيرند. ياران حسين سه و چهار ميان خيمه ‏ها مى ‏رفتند و به هر كه خيمه را از پاى در مى ‏آورد و غارت مى ‏كرد حمله مى ‏بردند و مى ‏كشتند و از نزديك تير مى ‏زدند و از پاى مى ‏انداختند. در اين وقت عمر بن سعد گفت خيمه ‏ها را آتش بزنند و وارد آن شوند و از پاى بيندازند.(2)

ج : ابن اثیر هم چنین نقل می کند که :
. . . آنگاه عمر ابن سعد پرچم خود را پيش برد و خود يك تير برداشت و آنها را (اتباع حسين) را هدف قرار داد و گفت: گواه باشيد كه نخستين كسى كه تير رها كرده منم. يسار غلام زياد و سارم غلام عبید الله براى طلب مبارز به ميدان رفتند. عبد الله بن عمير كلبى براى مبارزه با آنها به ميدان رفت. او از كوفه براى يارى حسين كمر بسته بود زن او (ام وهب) هم به متابعت شوهر خود كمر بسته بود (3)

د : در کتاب الاخبار الطوال (4) و الطبقات الکبری (5) بابی وجود دارد با عنوان"مقتل الحسین"که در این باب به بیان تاریخی کیفیت شهادت امام حسین علیه السلام و حوادث مرتبط به آن پرداخته شده است

ه : همچنین در تاریخ چنین نقل شده که شخصی به نام حمید بن مسلم ، در آن صحنه حضور داشت که بسیاری از وقایع عاشورا را نقل کرده است،که در تاریخ طبری و کتاب الکامل، از این شخص زیاد نام برده شده است

مثلا در کتاب الکامل چنین آمده که : . . . سپس آنها (دشمنان حسين) به زين العابدين رسيدند ،شمر خواست او را بكشد. حميد بن مسلم به او گفت : سبحان الله تو كودكان را هم مى‏ كشى؟ او بيمار هم بود. عمر بن سعد رسيد و گفت : هيچ كس داخل خيمه اين زنان نشود و هيچ كس متعرض اين نوجوان بيمار نشود هر كس هم چيزى از آنها ربوده باشد بايد پس بدهد(6)

البته مهمترین راویان عاشورا حضرت زینب و امام زین العابدین هستند که بسیاری از حوادث عاشورا را نقل کرده اند .

در تاریخ طبری می خوانیم که:
عبيد الله بن زياد گفت: «اين زن نشسته كيست؟» اما او سخن نكرد و عبيد الله سخن خويش را سه بار گفت و هر بار زينب خاموش ماند. عاقبت يكى از كنيزانش گفت: «اين زينب دختر فاطمه است.» گويد: عبيد الله بدو گفت: «حمد خدايى را كه رسواتان كرد و به كشتن داد و قصه شما را تكذيب كرد.»
زينب گفت: «حمد خداى را كه به خلاف گفته تو ما را به محمد حرمت بخشيد و به كمال پاكى رسانيد، فاسق است كه رسوا مى ‏شود و بدكار است كه تكذيبش مى ‏كنند.»
عبید الله گفت: «كار خدا را با خاندانت چگونه ديدى؟»
زینب گفت: «كشته شدنشان به قلم رفته بود و به آرامگاه خويش رفتند. خدا تو را با آنها فراهم مى ‏كند تا در پيشگاه وى حجت گوييد و از او داورى خواهيد.». . . (7)

 

 

 

پی نوشت ها:

[1 ] تاريخ طبرى،محمد بن جرير طبرى,‏ج ۵، ص ۴۴۹
[ 2]تاريخ ‏الطبري/ترجمه م. ابو القاسم پاينده‏،ج‏7،ص:3040
[ 3]الكامل,ابن اثیر,ترجمه،م.حالت - خليلى,ج‏11،ص:174
[ 4]الاخبار الاطوال, ابو حنيفه احمد بن داود دينورى‏, ص 230 به بعد
[5 ]الطبقات الکبری, كاتب واقدى‏, ج 1 ص 423 به بعد
[6 ] الكامل/ترجمه،ج‏11،ص:191
[7 ]تاريخ ‏الطبري/ترجمه، م. ابو القاسم پاينده‏,ج‏7،ص:3067
[8 ]الكامل,ابن اثیر,/ترجمه،م.حالت - خليلى ‏ج‏11،ص:200

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.