جامعه بدوی نجد، عامل رشد وهابیت
دکتر اسماعیل النقاز، استاد دانشگاه الجزایر:
بین ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب، فرق وجود دارد. ابنتیمیه در فضای دمشق و شام زندگی کرد. علیرغم اینکه او با مسائلی مانند حمله مغولها به دمشق و ... درگیر بود، ولی او در تفکر افراط گرایی خود موفق نشد، چرا؟ زیرا او در یک خاک حاصلخیز زندگی میکرد. در شام و دمشق آن زمان، جریانهای فکری و فلسفی فراوانی وجود داشت. همچنین در آنجا گفتمان تصوف رواج داشت که گفتمانی تنوعگرا و خواهان صلح و آرامش با دیگر انسانهاست. پس این مسائل و نیز جامعه نسبتاً متمدن شام باعث شد که افکار ابنتیمیه فرصت ظهور و بروز پیدا نکند؛ اما بعدها محمد بن عبدالوهاب، خلاصه و عصاره افکار ابنتیمیه را اجرایی کرد. محمد بن عبدالوهاب، خود را در یک سرزمین بدوی یافت؛ جامعهای که با اساسیات اسلام بیگانه است و چیزی از فلسفه و چندصدایی و ... نمیداند، حتی طریقههای صوفیه نیز حضور کمرنگ داشتند.
این جامعه بدوی، همانطور که ابنخلدون میگوید، بر اساس زور و قدرت، طایفه، غنیمت و ... بنا شده است. اینچنین جامعهای فقط نیازمند دستاویز دینی است که او را به سمت منفجر کردن حرارت دینیاش سوق دهد و این کار نیز رخ داد، اما محمد بن عبدالوهاب مورد توجه قبایل عربستان قرار نگرفت؛ او بارها سعی کرد که با بعضی از حکام قبایل، متحد شود ولی آنها نپذیرفتند.
محمد بن عبدالوهاب، گمشدهاش را نزد امیر درعیه ، محمد بن سعود، یافت. او پذیرفت که افکار محمد بن عبدالوهاب را نشر دهد. در اینجا یک پیمان سیاسی بین افراط گرایی دینی و سیاست صورت گرفت. این پیمان سیاسی بر اساس منافع و ابعاد اقتصادی بود. در این پیمان، دین به عنوان اساس و سنگ بنا قرار گرفتو محمد بن عبدالوهاب نماینده بخش دینی شد و محمد بن سعود نیز نماینده سلطه سیاسی و نظامی شد؛ یعنی نوعی شراکت بین این دو محمد (بن عبدالوهاب و بن سعود) صورت گرفت و دین و سیاست با هم شریک شدند.
این پیمان سیاسی در کتابهای تاریخ رسمی وهابیت ذکر شده؛ ... محمد بن سعود به محمد بن عبدالوهاب گفت: من تو را به نصرت، قدرت و امامت بشارت میدهم، ولی به این شرط که از ما دور نشوی. در بعضی جاهای دیگر نیز گفته شده، که من از برخی قبایل کوچک، مقداری مال خواهم گرفت، پس مرا از این کار منع نکن. محمد بن عبدالوهاب در جواب او گفته که تو غزوهها و جنگهای بزرگی خواهی کردو غنیمتهایی بهدست خواهی آورد که در خواب هم ندیدهای!
این متن و علاقه مستحکم بین این دو جناح قدرت، یعنی همپیمانی و معامله بین بخش سیاست و دین، بعدها پایه و اساسی برای حکمرانی قرار گرفت.
افزودن نظر جدید