شاهنامه: از نسخه یهود، پرهیز باید کرد
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت میکند که خسرو انوشیروان به نسخه یک ایرانی حریص و یک یهودی عمل کرد، پشیمان شد. شاهنامه میگوید نسخه یهود، سم است. به هوش باشیم. اکنون صهیونیزم، مردم ما را به تحریم انتخابات امر میکند. این همان نسخه کشنده است.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه روایت میکند:
خسرو انوشيروان (پادشاه زرتشتی سلسله ساسانی)، وزيرى حکیم و خردمند به نام مهبود (ماهبوذ) داشت که محرم اسرار او بود. اعتماد انوشیروان به این وزیر تا جایی بود که دو پسر او، مأمور آوردنِ غذا برای انوشیروان بودند. چون امکان مسموم کردن پادشاه وجود داشت، لذا فقط افرادی که به طور کامل مورد اعتماد پادشاه بودند، بر طبخ غذا و آوردن ِخوراک نظارت داشتند. یکی دیگر از نزدیکان انوشيروان، شخصی بود به نام آزَروَنداد (در شاهنامه: زروان) که از مهبود کینه به دل داشت. به همین سبب از یک یهودی جادوگر کمک خواست. جادوگر به آذرونداد گفت که من سِـحری دارم که می تواند شیر را به سم تبدیل کند. آزرونداد هم بر این اساس حیلهای طرح کرد.
چند روز بعد پسران مهبود طبق رسم هر روز با ظرف غذا و لباسی زربافت به سوی انوشیروان رفتند. آذرونداد سر راه پسران مهبود آمد و از آنان خواست تا درِ غذا را بردارند که بازرسی صورت بگیرد. پسران به خواستهی او عمل کردند. آزرونداد که دید که غذا از شیر درست شده، از فرصت استفاده کرد و سِحر را در غذا دمید. پسران مهبود که از ماجرا آگاه نبودند، خوراک را بر سفرهی خسرو انوشیروان قرار دادند. چون دست شاه به طرف ظرف دراز شد، آذرونداد سراسيمه خود را نزد انوشیروان رساند و گفت که از دست پسران مهبود غذا نخورد، چون آلوده به زهر است. شاه متعجّب شد، دستور داد پسران مهبود از آن غذا بخورند. دو جوان بی گناه نیز به محض خوردن، بر زمین افتادند و جان دادند. پس از اینکه انوشیروان فهمید غذا زهرآلود است:
بفرمود کز خان مهبود خاک
برآرند و از کس ندارند باک
برآن خاک باید بریدن سرش
نه مهبود مانا نه خوالیگرش
به ایوان مهبود در کس نماند
زخویشان او در جهان بس نماند
به تاراج داد آن همه خواسته
زن و کودک و گنج آراسته [1]
انوشیروان به سبب یک گمان غلط، دستور داد تا سر مهبود را بریدند و همه اعضای خانوادهاش را به قتل رساندند. در نتیجه آذرونداد توطئهگر به هدف خود در نابود کردن مهبود رسید. روزگار گذشت. آذرونداد، وزیر انوشیروان شد. از قضا روزی انوشیروان به شکارگاه رفت. آنجا که یاران جمع شده بودند، انوشیروان گفت: «به نظر من، سِحر و جادو واقعیت ندارد. بلکه خرافه است». در این هنگام آذرونداد گفت: «من کسی را دیدم که شیر را سِحر میکرد و آن به سَم تبدیل میشد.» انوشیروان ناگهان به یاد مهبود و ماجرای شیر زهرآلود افتاد. به آزرونداد شک کرد. از او درباره مهبود و پسرانش پرسید. آزرونداد رنگش پريد و حالش متغيّر شد و اندامش به لرزه افتاد. انوشیروان او را مجبور کرد تا حقیقت را بگوید. هنگامی که انوشیروان از واقعیت آگاه شد، دستور داد آزرونداد (زروان) و یهودی را به دار آویختند. سپس آن دو را سنگسار کردند:
بفرمود پس تا دو دار بلند
فروهشته از دار پیچان کمند
بزد مرد دژخیم پیش درش
نظاره برو بر همه لشکرش
به یک دار زروان و دیگر جهود
کشنده بر آهخت و تندی نمود
به باران سنگ و به باران تیر
بدادند سرها به نیرنگ شیر [2]
آزَروَنداد (زُروان) در این داستان، نماد یک ایرانیِ حریص و طمعکار و تشنهی قدرت است. آن یهودی هم که به روشنی، نمادی از صهیونیزمِ "امروز" است! شاهنامه میگوید از نسخه یهود، پرهیز باید کرد. نسخه یهود، سمّ است، کُشنده است.
هوشیار باشیم. اکنون انتخابات ریاست جمهوری در پیش داریم. صهیونیزم چه نسخهای برای ما نوشته است؟ صهیونیزم، مردم ایران را به عدم مشارکت در انتخابات امر میکند، یا ممکن است گاهی به حضور در انتخابات و رأی دادن به یک گزینه غیر اصلح امر کنند.
پینوشت:
[1]. ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، بر اساس نسخه مسکو، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مرکز خدمات کامپیوتری نور، 1389، شماره ثبت کتابخانه ملی: 815279، ص 1080.
میترا مهرآبادی، شاهنامه کامل فردوسی به نثر پارسی، تهران: انتشارات روزگار، 1379، ج 3، ص 308-311.
[3]. فردوسی، همان، ص 1082.
افزودن نظر جدید