کک‌های حیفا یا کک‌های عبدالبهاء

  • 1403/01/18 - 11:25

یکی از بهائیان آمریکایی با نقل روایتی جعلی می‌گوید که خوشا به حال کسی که کک‌های شهر عکا او را بگزند. یکی از بهائیان حاضر هم به شوخی می‌گوید که از قضا وقتی عبدالبهاء از عکا به حیفا آمد، کک و آفات را هم با خود آورد. اما پشت این شوخی، حقیقتی عجیب از کثیفی عبدالبهاء و حمام نرفتن سالی به یک‌بار او نهفته است.

حمام بهائیت

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جناب لبیب از مبلّغان بهائیت در خاطره‌ای که از دیدار خود با عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت نقل کرده، می‌گوید در یکی از این دیدارها، مستر راندال (از بهائیان آمریکا) به عبدالبهاء می‌گوید که در احادیث اسلامی آمده که خوشا به حال آنکه کک‌های عکا او را بگزند! من تمام شب را بیدار ماندم متأسفانه کک مرا نگزید![1]

بهائیان از این حکایت می‌خواهند این‌گونه برداشت کنند که موعود اسلامی به این شهر خواهد رفت و کسانی که برای زیارت و ملاقات او به این شهر بروند، هرگونه گزندی هم برایشان فضیلت حساب می‌شوند. اما در نقد این حکایت باید گفت:

اول: به اذعان بهائیان، هِنری ویلیام راندال در سال ۱۸۶۳ م در شهر بستون از ایالت ماساچوست آمریکا از والدینی مسیحی متولد شد. او مردی مذهبی و دارای معلومات بسیاری در معنویات و مسائل روحانی و دینی مسیحی بود. جناب راندال در جریان اولین مسافرتش به فلسطین در نوامبر سال ۱۹۱۹ م برای اولین‌بار با عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت دیدار کرد و ده سال پس از آن در سال 1929 م درگذشت. حال این مسیحی مقید و متعصب که بعدها بهائی شد، چگونه بر احادیث اسلامی تسلّط یافت و حدیثی به اسلام نسبت داد که قابل یافت هم نیست و وجود خارجی ندارد!

دوم: در حذفیات کتاب آمده که وقتی مستر راندال گزیده شدن توسط کک‌های حیفا را فضیلتی برشمرد، یکی از بهائیان در جواب او به مزاح گفت که اتفاقاً عبدالبهاء با آمدنش از عکا به حیفا، کک‌ها را با خود به این شهر آورده است: «یک نفر از زائرین به حضور عرض نمود، زمانی که کک‌ها در عکا فعالیت داشتند و مأموریت خود را نسبت به زائرین انجام می‌دادند، موقعی بود که حضرت بهاءالله و حضرت عبدالبهاء در عکا تشریف داشتند و حال که حضرت عبدالبهاء در مدینه حیفا مقیم‌اند، همه کک‌ها هم به این شهر مهاجرت کرده‌اند و در مسافرخانه مقام اعلی که محل اجتماع زائرن است جمع شده‌اند... از این مزاح حضرت عبدالبهاء متبسّم و همه حضّار هم خندیدند».[2]

اما اینکه یکی از بهائیان به شوخی گفت که عبدالبهاء هرکجا می‌رود کک و آفات را هم با خود می‌برد، تنها یک شوخی ساده نبود، بلکه پشت این طنز، حقیقتی عجیب نهفته است. بنابر اعتراف متون بهائی، عبدالبهاء بسیار کثیف بود و به رغم آنکه پیامبرنمای بهائی حمام رفتن هفته‌ای یک‌بار را واجب کرده بود،[3] حتی گاهی چند ماه به یک‌بار هم حمام نمی‌رفت: «ای منیر، به جانان و جانت قسم که به قدر نفسی فرصت ندارم و مهلت حریر سطری نه. مختصر اینکه سه ماه است که می‌خواهم به  حمام روم، با وجود آنکه فرض است، فرصت نیافتم. مع‌ذلک نامه‌‌ها که خواستی در نهایت عجله مرقوم نمودم. ملاحظه نما که چقدر به تو محبّت دارم...».[4]

آری؛ وقتی حتی بهائیان هم کثیفی پیشوای خود را به سخره می‌گیرند، دیگر چه می‌توان گفت؟

پی‌نوشت:
[1]. خاطرات شصت روزه لبیب، 1919 م، ص 248.
[2]. خاطرات شصت روزه لبیب، 1919 م، بخش محذوفات، ص 5.
[3]. حسینعلی نوری، اقدس، بند 106، ص 102.
[4]. سمندری، روح الله، آیات بینات، ص۴۴۱، مؤسسه معارف بهائی کانادا، سال ۱۹۹۱.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.