ترفند «از خوبیهایش بگو»
باستانگرایان به باورهای ما میتازند، اما وقتی ما برای پاسخ دادن به ایشان، از معایب هخامنشیان میگوییم، آنها به ما میگویند که انصاف داشته باش و از خوبیهای هخامنشیان هم بگو! پاسخ میدهیم مگر اینها خودشان از خوبیهای باورهای ما میگویند؟ چرا خودشان حاضر نیستند با انصاف درباره خوبی باورهای دیگران سخن بگویند؟
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جریان باستانگرا بخش بزرگی از هویت خود را در ضدیت با اسلام و تاختن به باورهای مسلمین تعریف میکند. اما این رفتار از دو جهت در تناقض با ادعاهای آنان است:
- آنان خود را معتقد به پلورالیزم (تکثرگرایی) دینی میدانند. چنان که یکی از پربسامدترین عبارات تبلیغی آنان این است که کوروش به همه ادیان و مذاهب احترام میگذاشت. هرچند اکنون روشن است که کوروش، تنها آنجایی به ادیان گوناگون احترام میکرد که در آن منفعتی برایش وجود داشت، نشان به آن نشانی که بارها به عقائد دینی دیگران بیاحترامی کرد و حتی در مراسم دینی برخی دیگر "به سود خود" دست بُرد، تا جایی که گروهی از مردمان را وادار کرد تا در نمازهایشان برای درازیِ زندگی و حکومت کوروش دعا کنند! [1] به هر روی، این سیاست فریبکارانه، همان رفتاری است که اغلب باستانگرایان مرتکب آن میشوند و این رفتار آنان در تضاد با ادعایشان است.
- هنگامی که ما به منظور مواجهه علیه باستانگرایان، حقایق تاریخی را بیان میکنیم،[2] آنان لب به سخنی شگفتانگیز باز کرده و میگویند: «از خوبیهای هخامنشیان هم بگو!». در پاسخ میگوییم آیا ایشان از خوبیهای اسلام میگویند که از ما چشمداشت آن دارند که از خوبیهای هخامنشی بگوییم؟ حیرت آور این که آنان از سر بیخردی و ستیزهجویی، در پاسخ به ما میگویند: مگر اسلام، خوبی دارد که ما آن را بگوییم؟!
در چنین موقعیتی، چگونه از ما انتظار دارند که از خوبیهای هخامنشیان بگوییم؟ مانند اینکه کسی ناجوانمردانه به ما تهمت قتل بزند، آنگاه ما برای دفاع از خود، اسنادی را نشان دهیم که او خود، قاتل است. سپس آن قاتل، در برابر اسنادی که ارائه کردیم، وقیحانه بگوید: «انصاف داشته باش و از خوبیهای من هم بگو!» جریان باستانگرا با دروغ و افترا، به باورهای ما میتازد و عاقبت چشم انتظار آن است که ما از خوبیهایش بگوییم!
مشابه چنین معادلهای در میان هواداران پهلوی هم مشاهده میشود. به انقلاب اسلامی که میراث روح الله و شهدای دفاع مقدس (پاکترین و شریفترینِ ایرانیان تاریخ) است میتازند، اما هنگامی که ما به آنان پاسخ بدهیم و چند کلام در تباهی فکر و فساد رفتار خاندان پهلوی بگوییم، ناگهان یاد انصاف میافتند که از خوبیهای خاندان پهلوی "هم" بگویید! خودشان چرا درباره خوبیهای انقلاب اسلامی و آرمانهای شرافتمندانه آن چیزی نمیگویند؟
البته رفتارهای متناقض این جریانها منحصر در همین موارد نیست؛ بلکه آنان:
- به دیکتاتوری (؟!) معترضاند ولی از سویی از سلاطین و شاهان دیکتاتور حمایت میکنند.
- دم از انسانیت میزنند، اما یاد و خاطره ننگین پادشاهان بیرحم و خودخواه را با دروغ، گرامی میدارند.
- خواهان آزادی بیان هستند، شعار آزادی سر میدهند ولی هر سخنی را که خوشایند ایشان نباشد، با وحشیگری پاسخ میدهند.
- خود را طرفدار عقلانیت و دانش میخوانند، اما چشم انتظار آن هستند که مُشتی مزدور بیسوادِ بیخرد بازگردند و بر آنان حکومت کنند!
- ادعای وطن پرستی دارند، اما چشم و گوش بسته، پیرو رسانههای انگلیسی، صهیونیست و سعودی هستند.
- ادعای پاکی دارند، اما شیاطین بر دوش آنان سوار و افسار ایشان را به دست دارند.
پینوشت:
[1]. بنگرید به: احترام به باورها، یا سیاست فریبکارانه؟
[2]. بنگرید به: خشونتهای هخامنشیان
دیدگاهها
saman
1402/08/25 - 22:24
لینک ثابت
کانال «باستاننامه» پیرامون
افزودن نظر جدید