رد دلیل اگوستین قدیس برای حقانیت مسیحیت (بخش دوم)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نوشته پیشین یکی از دلایل آگوستین قدیس در مورد حقانیت مسیحیت را بررسی کردیم. همان گونه که اشاره شد، در نظر آگوستین اینکه مسیحیت پیروان زیادی دارد و در آن زمان گسترش یافته بود، دلیلی بر حقانیت مسیحیت است. خلاصه پاسخ قبلی این بود که این گستردگی و پیروان زیاد با زور شمشیر و اجبار به وجود آمده است.
اما در اینجا دومین پاسخ را ارائه خواهیم کرد. گفتهٔ مشهوری وجود دارد که میگوید انسانها هرچقدر بزرگتر باشند، اشتباهاتشان نیز بزرگتر است. این جمله در مورد این استدلال آگوستین کاملاً صدق میکند. گفتیم او پیروان زیاد و عمومیت مسیحیت را دلیلی بر حقانیت مسیحیت میداند؛ اما ادعا و نتیجهٔ آن، مغالطهای بیش نیست. در حقیقت اگوستین خواسته یا ناخواسته مغالطه «توسل به اکثریت» را مرتکب شده است.
توسل به اکثریت یا توسل به مقبولیت، یکی از مغالطههای منطقی است. در این مغالطه دلیل درست بودن یک گزاره این بیان میشود که اکثریت یک گروه آن را درست میدانند. این گروه ممکن است فیلسوفان، دانشمندان یا مردم جهان باشند.[۱] و از آنجایی که آگوستین عمومیت و فراوانی پیروان مسیحیت را دلیل بر حقانیت میداند، با صراحت میتوان گفت که او در تور این مغالطه گرفتار شده است.
حتی اگر ارتکاب این مغالطه را نادیده بگیریم و اکثریت را دلیل بر حقانیت بدانیم، باز هم حقانیت مسیحیت اثبات نمیشود؛ چون گرچه جمعیت مسیحیان آن روزگار زیاد بوده؛ اما در برابر جمعیت پیروان دیگر ادیان از اکثریت پیروان برخوردار نبوده. حتی کشورهایی بزرگتر از امپراطوری روم که دینی غیر از مسیحیت داشتهاند نیز بودهاند. بهعنوانمثال؛ جمعیت عظیم چین، پیروان تائویسم و کنفوسیوس بودهاند! هندیها برهمایی و بودایی بودهاند و ساکنان قارهٔ ناشناختهٔ آ؛مریکا نیز ادیان سنتی خود را داشتهاند. اینکه جناب اگوستین فقط مردم امپراطوری روم را در نظر گرفته است و بر مردم دیگر نقاط جهان چشم بسته، جای تعجب دارد.
در روزگار فعلی نیز مسیحیت گرچه طرفداران زیادی دارد؛ اما از میان حدود ۸ میلیارد انسان باز اکثریت نیست. قرآن کریم نیز حکایت از پیروان اندک جریان حق میدهد. در مورد حضرت نوح (علیهالسلام) میفرماید: «وَما آمَنَ مَعَهُ إِلاّ قليل») هود/40)؛ جز اندكي به همراه او ايمان نياوردند.»در آيه ديگر ميفرمايد: «وَقَليلٌ مِنْ عِبادي الشَّكُور(سبأ /13)؛ اندكي از بندگان من سپاسگزارند». قرآن درباره پيروي از اكثريت، به پيامبر هشدار ميدهد وميفرمايد: «إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الأَرْض يُضِلّوك عَنْ سَبيلِ اللّه (انعام/116)؛ اگر از اكثـريت مردم روي زمين پيروی كنـی، تو را از راه خدا گمراه میكنند.» و باز به پيامبر يادآور میشود: «وَما أَكْثَرُ النّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤمِنين(يوسف/103)؛ هر چند بكوشی، اكثريت مردم ايمان نمیآورند.»
در زمان ایلیای نبی او تنها انسان روی زمین بود که بر حقیقت استوار بود و بقیه بنیاسرائیل بت پرست شده بودند. لذا او تنها در برابر بنیاسرائیل ایستاد و به بنیاسرائیل میگوید من تنها نبی یهُوَه باقی ماندهام و انبیای بَعل چهارصد و پنجاه نفرند، ولی بنیاسرائیل در مقابل وی سکوت میکنند (اول پادشاهان ۱۸: ۱۷-۴۰) و در نهایت، معجزهای الهی نشان میدهد و بنیاسرائیل به حقانیت وی اذعان میکنند.
همچنین هنگامی که مسیح را به صلیب میکشیدند، هیچکس با او نبود؛، حتی شاگردانش وی را گذارده و گریخته بودند و او در اقلیت بود. (متی 26:56) عیسای مسیح نیز راه اکثریت را راه هلاکت و راه حقیقت را راه اقلیت معرفی مینماید: «از در تنگ وارد شوید، زیرا دری که بزرگ و راهی که وسیع است به هلاکت منتهی میشود و کسانی که این راه را می پیمایند، بسیارند؛ اما دری که به حیات منتهی میشود، تنگ و راهش دشوار است و یابندگان آن هم کم هستند.»[متی 7: 13-14]
پی نوشت:
[1]. https://www.skepdic.com/adpopulum.html
افزودن نظر جدید