کشتن شیعیان امیرالمؤمنین (ع) به دستور معاویه

  • 1401/10/20 - 15:43
یکی از جنایاتی که به دستور معاویه انجام شده، کشتن شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بود؛ او با کشتن شیعیان علی (ع) و افراد بانفوذ، در پى انتقام از حضرت على (ع) بود و به این صورت، نظام بنی امیه را مستحکم کرد و امویان و مروانیان بیش از 80 سال بر مسلمانان صدر اسلام حکومت کردند.
کشتن شیعیان امیرالمؤمنین (ع) به دستور معاویه

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گزارشات تاریخی مملو است از جنایاتی که معاویه به آن دستور داده است؛ ازجمله دستورات معاویه کشتن شیعیان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود.
_ یکی از  شخصیت‌هاى بزرگ اسلامى که توسط معاویه به شهادت رسید، عمرو بن حَمِق خُزاعى است که از اصحاب رسول خدا (صلى‌الله‌علیه‌وآله) و از حواریون و یاران ویژه امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود. پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وآله) در حق او دعا کرد، خدایا او را از جوانى‌اش بهره‌مند ساز! و حضرت علی (علیه‌السلام) درباره او فرمود: کاش در میان لشکریانم صد نفر همانند او بودند.(1)
عمرو بن حمق که از مریدان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود، مورد غضب معاویه قرار گرفت و در زمان خلافتش، او را مورد تعقیب قرار داد. او فرار کرد و معاویه همسر عمرو را به مدت دو سال در دمشق زندانی کرد.
مأمورین معاویه عمرو را دستگیر کردند و به طرز فجیعى به شهادت رساندند و سرش را براى معاویه فرستادند؛ اولین سرى که در اسلام، شهر به شهر گردانده شد، سرِ عمرو بن حمق بود! معاویه سر بریده عمرو را براى همسرش در زندان فرستاد.(2)

_ پس از تسلط عمروعاص بر مصر، محمد بن ابى‌حذیفه زخمى شد. عمرو او را (که پسردایى معاویه بود) نزد معاویه فرستاد. وی او را به زندان انداخت، امّا محمد فرار کرد. با دستور معاویه عبیدالله بن عمرو بن ظلام به دنبال او رفت و او را در غاری پیدا کرد و همانجا گردن زد.(3)

ابن ابی‌الحدید از امام باقر (علیه‌السلام) خطاب به یكى از یاران خود نقل کرده است: «چقدر از قریش و حمایت آنان از هم علیه ما ستم دیدیم و شیعیان و دوستداران ما چه قدر ستم دیدند!
... شدّت و اوج این ظلمها در زمان معاویه، پس از شهادت حسن (علیه‌السلام) بود كه شیعیان ما در هر شهرى كشته شدند و با صِرف گمان، دستها و پاهایشان قطع شد و هر كس كه از او به عنوان دوستدار ما یا مرتبط با ما یاد مى‌شد، زندانى گشت یا اموالش به غارت رفت و یا خانه‌اش ویران شد و پیوسته گرفتارى‌هاى ما، تا زمان ابن زیاد رو به شدّت و افزایش بود؛ ... كار به جایى رسید كه اگر به كسى «زِندیق» یا «كافر» مى‌گفتند، برایش دوست داشتنى‌تر از آن بود كه به وى «شیعه على» بگویند و چنان شد كه افراد خوش نام، در فضیلت برخى از زمامداران گذشته، احادیثى بزرگ و شگفت نقل مى‌كردند، در حالی که خداوند هرگز چنین فضیلت‌هایى براى ایشان نیافریده بود و آنان چنین نبودند. آنان مى‌پنداشتند كه این احادیث، حق اند؛ زیرا از راویانی نقل شده بود كه به دروغ‌گویى شناخته نمى‌شدند.»(4)

ابن ابی الحدید در ادامه می‌گوید: «مداینى در كتاب الأحداث آورده است، پس از عام الجماعه، معاویه در بخش نامه‌اى یكسان به كارگزارانش نوشت: (حكومت) نسبت به كسی كه چیزى از فضائل ابوتراب و خاندانش نقل كند، تعهّدى ندارد.
پس خطیبان در هر روستا و بر هر منبر، على (علیه‌السلام) را لعن مى‌كردند، از او برائت مى‌جستند و درباره او و خاندانش بد مى‌گفتند.
در آن زمان، كوفیان به خاطر بسیار بودن شیعیان على (علیه‌السلام) در كوفه، گرفتارترینِ مردم بودند. معاویه، زیاد را بر آنجا حاکم کرد و بصره را هم به قلمرو وى افزود. او به جستجوى شیعیان پرداخت. (آنان را مى‌شناخت؛ زیرا در روزگار على (علیه‌السلام) از آنان بود.) آنان را در زیر هر سنگ و كلوخى (یافت) ترساند و كشت. او دست‌ها و پاها را برید، چشم‌ها را میل كشید؛ آنان را بر شاخه درختان به دار آویخت، تبعیدشان کرد و از عراق آواره كرد، تا جایى كه در كوفه، شیعه شناخته شده‌اى نماند.»(5)

معاویه با کشتن شیعیان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و افراد بانفوذ و ایجاد ترس و وحشت میان آنان، در پى انتقام از حضرت على (علیه‌السلام) بود و به این صورت نظام بنی امیه را مستحکم کرد و امویان و مروانیان بیش از 80 سال بر مسلمانان صدر اسلام حاکم بودند.

پی‌نوشت:
1. تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج8، ص21؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج3، ص182.
2. تاریخ طبرى، ج4، ص197؛ الطبقات، ابن سعد، ج6، ص25 و الاصابه، ابن حجر، ج2، ص523.
3. الغارات، ثقفی، ج1، ص327؛ تاریخ الطبری، ج5، ص106.
4. شرح نهج البلاغة، ابن ابی‌الحدید، ج11، ص43؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج44، ص68.
5. همان.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.