نقد علم اقطاب گنابادی

  • 1401/08/03 - 17:08
صوفیان فرقه گنابادی ادعا می کنند که اقطاب ایشان دارای مقام ولایت و علم غیب هستند. اما دروغ بودن این ادعا با کوچک ترین پرسش علمی از این اقطاب، روشن خواهد شد.
علم

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مباحث  اعتقادی از سایر مباحث دینی از جمله مباحث فقهی و اخلاقی مهمتر می باشد؛ چون مباحث اعتقادی زیربنای مباحث دیگر را تشکیل می دهد. یکی از مباحث مهم اعقتادی، مبحث امامت است که یکی از مهم ترین انحرافات متصوفه بخصوص فرقه نعمت اللهی گنابادی در همین مسئله است.

دراویش گنابادی، برای قطب خویش شؤونی در ابعاد مختلف از جمله طرح ادعای نوعی نیابت خاصه، لزوم بیعت پیروان با قطب فرقه، بهره برداری خاص از القاب و عناوینی مانند قطب، شیخ، اوتاد و ابدال، كه این كار به تدریج اهمیت و جایگاه خودِ امام معصوم(علیه السلام) و نقش وساطت فیض و هدایتگری ایشان را تضعیف می كند؛ قائل هستند.

جایگاه و ارتباط ولایت و محبت اهل بیت(علیهم السلام) با قبولی عبادات از منظر گنابادی ها به گونه ای وصف می‌شود كه نوعی هم طرازی بین ولایت قطب و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) فهمیده می شود. چنانچه در این زمينه گفته اند: « ... و آن پیوند با ولایت و قطب و شیخ  صورت ملكوتی ولی امر است... همان صورت است كه معادل حبّ علی (علیه السلام) است كه هیچ سیئه به او ضرر نمی‌رساند.»(1)

این درحالی است که برای اقطاب خود، نوعی ارتباط با غیب قائل هستند. سلطان علیشاه در این زمينه می نویسد: «[اقطاب] در اثر بندگی و نظر مربی، دل صافی پیدا كرده‌اند ... رویی به خلق دارند برای تربیت و بردن خلق به سوی خدا و رویی از غیب خود به غیب كه فیض دریابند»(2) و لازمه این مسئله این است که اقطاب علم غیب داشته باشند که در این جا هم صفتی از صفات امام معصوم(علیه السلام) را به قطب خویش نسبت داده اند.

اما با بررسی اجمالی سخنان و کتب اقطاب این فرقه و مشاهده سخنان خلاف واقع و متضاد با قرآن و روایات و حتی تاریخ، به این نکته می رسیم که ایشان نه تنها دارای علم غیب نیستند بلکه در برخی از علوم از ابتدائیات آن نیز آگاه نیستند.

سلطان حسین تابنده (رضاعلیشاه) در نوشته خودش در باره امام حسین(علیه السلام) از مستشرقی به نام ماربین نام می برد و از او جمله ای نقل می کند، در صورتی که طبق نظر محققین، اصلاً چنین مستشرقی، وجود خارجی نداشته و به دورغ کتابی به نام او به چاپ رسانده اند. سلطان حسین تابنده می نویسد: «همانطور که قضیّۀ کربلا در دستورات اخلاقی جامع و حائز جمیع جهات و صفات مستحسنه و بزرگترین مظاهر اخلاقی بود، در تدبیر و سیاست هم سرمشق بسیار بزرگ سیاسی محسوب می‌شود. خاورشناسان نیز این مطلب را اعتراف دارند، چنانکه دکتر ماربین آلمانی می‌گوید: حسین در عصر خود اول شخص سیاسی بود و می‌توان گفت که در میان صاحبان دیانات احدی چنین سیاست مؤثّری اختیار ننموده است.»(3)

استاد محمد اسفندیاری درمقاله ای می نویسد: «در سال های گذشته بارها کتابی با عنوان السياسة الحسينية، به قلم کسی بانام ماربین، درباره امام حسین (علیه السلام) منتشر و از آن بسیار استقبال شد... بنا به دلایل زیر، خاورشناسی به نام ماربین وجود خارجی نداشته و السياسة الحسينية به قلم یک نویسنده شیعی ایرانی است...»(4) و استاد اسفندیاری ادله خود را بر این که چنین خاور شناسی وجود ندارد را ارائه می دهد.

پس با توجه به وجود موارد نقض که یک نمونه آن بیان شد که قطب گنابادی که از عدم وجود چنین شخصی خبر ندارد، می توان این نتیجه را گرفت که ادعاهای اقطاب که دارای ارتباط و علوم غیب هستند نادرست و برای گمراه کردن مردم می باشد.

پی نوشت:

(1). سلطان علیشاه، محمد گنابادی، ص 76، مجمع السعادات، تهران، حقیقت،1379.

(2). صالح علی شاه، محمد حسن، یادنامه، ص 120، تهران، حقیقت،1367.

(3). رضاعلیشاه، سلطان حسین تابنده، کتاب شریف ‍‍تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلاء، جامعیت حسین (ع)، تربیت حسینی و بزرگواری یاران حسین (ع) (قسمت ۱ - صفحه ۱).

(4). اسفندیاری، محمد،آینه پژوهش، ص155، سال بیست و ششم، 1394

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.