مقامات ثابت شده برای امیرالمؤمنین (ع) در حدیث منزلت
تنها منزلتی که هارون داشت و امیرالمؤمنین (ع) نداشت، نبوت است که چون پیامبر (ص) خاتم الانبیاء است و بعد از حضرت، پیامبر دیگری نیست، امیرالمؤمنین (ع) مانند هارون نبوت ندارد.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از روایاتی که جهت اثبات امامت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مورد استناد واقع می شود، روایتی است که به نام حدیث منزلت معروف است و در منابع معتبر شیعه و سنی مکرر نقل شده است. چون این حدیث در صحیح مسلم آمده است، وهابیون در مورد سند آن بحثی نمیکنند و به دلالت این حدیث اشکالاتی میگیرند که ثابت کنند با این روایت، نمیتوان امامت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را اثبات کرد؛ آنان میگویند پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) در این حدیث، نبوت را از علی (علیهالسلام) منتفی دانستند؛ و چون شیعه، امامت را از نبوت بالاتر میداند؛ لذا وقتی نبوت از حضرت علی (علیه السلام) منتفی شد به طریق اولی امامت نیز منتفی می شود. بنابراین این حدیث ربطی به امامت نداشته و آن را اثبات نمیکند.
در پاسخ به این اشکال باید گفت:
در توضیح این حدیث نبوی، برخی بر این عقیده هستند که خلافت محدود و موقت را مىرساند و مختص مدتى بوده كه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به جنگ تبوک رفت و برگشت و هیچ چیز دیگری را اثبات نمیکند، اما شیعه معتقد است که این حدیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به غیر از نبوت، تمام مقاماتى را كه هارون داشت براى حضرت على (علیهالسلام) اثبات مىكند؛ مقام امامت نیز مقامی مجزا از نبوت است و با نفی نبوت، امامت منتفی نمیشود.
بنابراین تمام مناصب هارون برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ثابت است و فقط مسئله نبوت استثناء شده است و اگر غیر از نبوت، جایگاههای دیگر حضرت هارون، برای حضرت علی (علیهالسلام) ثابت نبود، بر پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) لازم بود که آنها را استثناء کند و چون استنثاء نکرده است، تمام منزلت ها برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ثابت میشود و خود صحابه هم در طول تاریخ، از حدیث منزلت، خلافت را فهمیدهاند.
با این توضیح امور زير را از این حديث مى توان برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اثبات كرد:
- على (علیهالسلام) مانند هارون، افضل امت بعد از پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود.
- على (علیهالسلام) مانند هارون، وزير پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود. «وَ اجْعَلْ لِي وَزِيراً مِنْ أَهْلِي (طه/29) وزيرى از خاندانم براى من قرار ده.»
- على (علیهالسلام) مانند هارون، برادر پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود. جریان مؤاخات در مکه و مدینه.
- على (علیهالسلام) مانند هارون، پشتیبان پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود. «اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي (طه/31) نيروى مرا به او افزايش ده.»
- على (علیهالسلام) مانند هارون، شریک با پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) در برنامه رهبرى بود. «وَ أَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي (طه/32) و او را در برنامه من شريك ساز.»
- على (علیهالسلام) مانند هارون، خلیفه پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود. «وَ قالَ مُوسى لِأَخِیهِ هارُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی (اعراف/142) و موسى چون خواست به میعاد آید، به برادرش هارون گفت: در میان قوم من جانشینم باش.»
- انتخاب على (علیهالسلام) مانند هارون، عطای الهی به درخواست پيامبر (صلیاللهعلیهوآله) بود.
- على (علیهالسلام) همانند هارون، خلافتش توسط مخالفان انکار شد.
- على (علیهالسلام) همانند هارون، یاری نشد و نزدیک بود کشته شود. «إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کادُوا یَقْتُلُونَنِی (اعراف/150) این قوم مرا به ناتوانى کشاندند و نزدیک بود، مرا به خاطر مخالفت با گوساله پرستى، بکشند.»
- على (علیهالسلام) همانند هارون، به جهت ترس از تفرقه صبر پیشه کرد. «إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرائِیلَ (طه/94) من ترسیدم که در صورت مقاومت در برابر گمراهان، تو بگویى میان بنى اسرائیل تفرقه افکندى.»
- على (علیهالسلام) همانند هارون، در برابر انحراف، عکس العمل منطقى نشان داد و مردم را به تبعیت از خود دعوت کرد. «فَاتَّبِعُونِی وَ أَطِیعُوا أَمْرِی (طه/90) پس از من پیروى کنید و فرمان مرا اطاعت کنید.»
- على (علیهالسلام) همانند هارون، به اصلاح امور امت پرداخت. «اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَ أَصْلِحْ (اعراف/142) جانشین من در قومم باش و به اصلاح امور بپرداز.»
- على (علیهالسلام) همانند هارون، از راه مفسدین تبعیت نکرد و برای حق خود احتجاج کرد. «وَ لا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ (اعراف/142) و از راه و شیوه فساد کنندهها پیروى نکن.»
- مخالفان على (علیهالسلام) همانند هارون، از امتیازاتی برخوردار بودند؛ همانگونه که سامرى نسبت به بقیه اصحاب حضرت موسی، امتیازات خاصى داشت. «قالَ بَصُرْتُ بِما لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ (طه/96) سامرى گفت: من چیزى را مى دیدم که مردم آن را نمى دیدند.»
- مخالفان على (علیهالسلام) همانند هارون، به جهت هواى نفس مردم را گمراه کردند. «وَ کذلِک سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی (طه/96) و نفس من اینگونه، این کار را در نظرم بیاراست و مرا به آن وسوسه کرد.»
- یکی از منزلت های على (علیهالسلام) همانند هارون این است که خداوند متعال به حضرت موسی و حضرت هارون امر فرمود که برای قوم خود، خانههایی آماده کنند و به آنها امر کرد فرد جنب، در مسجد نخوابد و در آن با زنان خود نزدیکی نکنند، مگر حضرت هارون و ذریه ایشان و برای هیچ کسی جایز نیست در مسجد النبی، با زن خود همبستر شود و با حالت جنب در آن بخوابد، مگر علی (علیهالسلام) و ذریه ایشان.(1)
منزلت دیگر على (علیهالسلام) همانند هارون، این است که دارای فرزندانی با نام حسن، حسین و محسن است که نام عبری آن شَبَر، شُبَیر و مُشبِر است و وصایت حضرت موسى (علیهالسلام) سرانجام به فرزندان هارون رسید و شبر و شبیر جانشینان موسى شدند. شهرستانى مىنویسد: «هنگامى که هارون در زمان موسى از دنیا رفت، وصایت موسى به صورت امانت و ودیعه به یوشع بن نون رسید؛ تا به هنگام بزرگ شدن پسران هارون، آن را به آنها دهد؛ زیرا وصایت و امامت، گاهى مستقر است و گاهى به صورت امانت.»(2)
در کافی از امام صادق (علیهالسلام) نیز نقل شده که فرمود: «موسى، یوشع را وصى خود قرار داد و یوشع، فرزندان هارون را به عنوان وصى برگزید.»(3)
تنها منزلتی که هارون داشت و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نداشت، نبوت است که چون پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) خاتم الانبیاء است و بعد از حضرت، پیامبر دیگری نیست، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مانند هارون نبوت ندارد. «وَ وَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِیًّا (مریم/53) و از لطف و مرحمتی که داشتیم برادرش هارون پیامبر را نیز (برای مشارکت و مساعدت او) به او عطا کردیم.»
بنابراین از شباهت های على (علیهالسلام) و هارون که به صورت مختصر بیان شد روشن میگردد که وصایت، خلافت و امامت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) از این حدیث ثابت میشود و نفی مقام نبوت، نفی خلافت و وصایت حضرت نیست.
پینوشت:
1. سیوطی، الدر المنثور، ج4 ص383، دار الفکر، بیروت، 1993ق. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
2. شهرستانى، الملل و النحل، مؤسسة الحلبی، ج2، ص16. «قالوا: وكان موسى عليه السلام قد أفضى بأسرار التوراة والألواح إلى يوشع بن نون وصيه وفتاه والقائم بالأمر من بعده ليفضی بها إلى أولاد هارون، لأن الأمر كان مشتركاً بينه وبين أخيه هارون عليهماالسلام؛ إذ قال تعالى حكاية عن موسى عليهالسلام فی دعائه حين أوحى إليه أولاً: (وَأَشْرِكْهُ فِی أَمْرِي)، وكان هو الوصي. فلما مات هارون فی حال حياة موسى: انتقلت الوصية إلى يوشع بن نون وديعة؛ ليوصلها إلى شبير وشبر ابنی هارون قراراً. وذلك أن الوصية والإمامة بعضها مستقر، وبعضها مستودع.»
3. کلینی، الکافی، دار الكتب الإسلامية، 1407 ق، ج1، ص293. «أَوْصَى مُوسَى ع إِلَى يُوشَعَ بْنِ نُونٍ وَ أَوْصَى يُوشَعُ بْنُ نُونٍ إِلَى وَلَدِ هَارُونَ وَ لَمْ يُوصِ إِلَى وَلَدِهِ وَ لَا إِلَى وَلَدِ مُوسَى إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَهُ الْخِيَرَةُ يَخْتَارُ مَنْ يَشَاءُ مِمَّنْ يَشَاءُ.»
افزودن نظر جدید