آیا رسالت حضرت موسی(ع) جهانی بود؟

  • 1401/02/07 - 10:07
تنخ، محدوده رسالت حضرت موسی(ع) را مختص به قوم بنی ‌اسرائیل و یهود می‌ داند اما از نگاه قرآن کریم، هر چند حضرت موسی(ع) رسالت و پیام خاصی برای بنی ‌اسرائیل هم داشت اما نبوت ایشان جهانی بوده است.
 رسالت حضرت موسی(ع)

قرآن کریم نبوت و رسالت حضرت موسی(ع) را برای تمام بشر آن دوران و تنخ رسالت ایشان را مختص قوم بنی اسرائیل دانسته است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ قرآن کریم و تنخ(کتاب مقدس یهودیت) درباره محدوده‌ی رسالت حضرت موسی(علیه‌السلام) دیدگاه متفاوتی دارند.

کتاب مقدس یهودیان، حضرت موسی(علیه‌السلام) و آیین یهود را به قوم خاصی مختص می‌ داند و اساساً جز بنی‌اسرائیل را لایق این دین نمی ‌داند. به همین دلیل یهودیان کسی را به سوی این آیین دعوت نمی ‌کنند.

در سفر خروج آمده است: «موسی به خدا گفت: «اکنون هنگامی که من نزد بنی ‌اسرائیل برسم و به ایشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاده است و از من بپرسند که نام او چیست، بدیشان چه گویم؟» خدا به موسی گفت: «هستم آنکه هستم.» و گفت: «به بنی ‌اسرائیل چنین بگو اهیه (هستم) مرا نزد شما فرستاد». و خدا باز به موسی گفت: «به بنی ‌اسرائیل چنین بگو ... برو و مشایخ بنی ‌اسرائیل را جمع کرده، بدیشان بگو ... .»(خروج، 3: 13- 16)

یا در جای دیگری آمده است: «پس موسی و هارون رفته، کل مشایخ بنی ‌اسرائیل را جمع کردند. و هارون همه سخنانی را که خداوند به موسی فرموده بود، باز گفت و آیات را به نظر قوم ظاهر ساخت. و قوم ایمان آوردند و چون شنیدند که خداوند از بنی‌ اسرائیل تفقد نموده و به مصیبت ایشان نظر انداخته است، به روی در افتاده، سجده کردند.»(خروج، 4: 29- 31)

در تلمود توصیه شده است که هرگاه کسی بخواهد یهودی شود، باید ذلّت ‌های این قوم را به او تفهیم کرد تا اگر مَرد این میدان نیست، پا در آن نگذارد و سرانجام دادگاهی درباره پذیرش او به یهودیت تصمیم می ‌گیرد.[1]

در مقابل، از نگاه قرآن کریم رسالت حضرت موسی(علیه‌السلام) جهانی بوده است. البته برخی از آیات مربوط به حضرت موسی(علیه‌السلام) رسالت او را متوجه قوم بنی‌ اسرائیل کرده و ظهور در اختصاص رسالت او به این قوم اشاره دارند، نظیر «وَآتَیْنَا مُوسَی الْکتَابَ وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ أَلاَّ تَتَّخِذُواْ مِن دُونِی وَکیلاً(اسراء، 2)؛ ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و آن را وسیله هدایت بنی ‌اسرائیل ساختیم [و گفتیم:] غیر ما را تکیه ‌گاه خود قرار ندهید.» یا آیه «وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکتَابَ فَلَا تَکن فِی مِرْیَةٍ مِّن لِّقَائِهِ وَجَعَلْنَاهُ هُدًی لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ(سجده، 23)؛ ما به موسی کتاب آسمانی دادیم؛ و شک نداشته باش که او آیات الهی را دریافت داشت؛ و ما آن را وسیله هدایت بنی ‌اسرائیل قرار دادیم.»[2]

ولی در مقابل دسته ‌ای دیگر از آیات هستند که بر عمومیت دعوت حضرت موسی(علیه‌السلام) دلالت می ‌کنند، نظیر «وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْر‌ِهِ إِذْ قَالُواْ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَی بَشَر‌ٍ مِّن شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکتَابَ الَّذِی جَاء بهِ مُوسَی نُورًا وَهُدًی لِّلنَّاس‌ِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ کثِیراً وَعُلِّمْتُم مَّا لَمْ تَعْلَمُواْ أَنتُمْ وَلاَ آبَاؤُکمْ قُل‌ِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهمْ یَلْعَبُونَ(انعام / 91)؛ آنها خدا را درست نشناختند که گفتند: خدا، هیچ‌چیز بر هیچ انسانی‌ نفرستاده است! بگو: چه کسی کتابی را که موسی آورد، نازل کرد؟! کتابی که برای مردم،‌ نور و هدایت بود؛ اما شما آن را به‌صورت پراکنده قرار می ‌دهید؛ قسمتی را آشکار و قسمت زیادی را پنهان می ‌دارید؛ و مطالبی به شما تعلیم داده شده که نه شما و نه پدرانتان‌ از آن با خبر نبودید! بگو: خدا!، سپس آنها را در گفتگو های لجاجت ‌آمیزشان رها کن،‌ تا بازی کنند!»

یا آیة «وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیَاء وَذِکرًا لِّلْمُتَّقِینَ(انبیا، 48)، ما به موسی و هارون، فرقان [= وسیله جدا کردن حق از باطل] و نور و آنچه مایه یادآوری برای پرهیزگاران است، دادیم»

یا آیة «وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْک نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِر‌ِینَ * قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کتَابًا أُنز‌ِلَ مِن بَعْدِ مُوسَی مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْد‌ِی إِلَی الْحَقِّ وَإ‌ِلَی طَر‌ِیق‌ٍ مُّسْتَقِیم‌‌‌ٍ(احقاف 29 و 30)؛ یاد آور هنگامی که گروهی از جنّ را به سوی تو متوجّه ساختیم که قرآن را بشنوند. وقتی که حضور یافتند به یکدیگر گفتند: خاموش باشید و بشنوید! و هنگامی که پایان گرفت،‌ به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند! گفتند: ای قوم ما! ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده است و هماهنگ با نشانه‌های کتاب‌های پیش از آن است که به سوی حق و راه راست هدایت می‌کند.»

بنابراین با توجه به آیات ذکر شده، می ‌توان گفت در آیاتی که به قوم بنی ‌اسرائیل اشاره می ‌نمایند، از این جهت کلمه «قوم» ذکر شده که حضرت موسی(علیه‌السلام) در میان آنان ظهور کرده است. این بیان در مورد سایر پیامبران نیز وجود دارد. در هیچ ‌یک از آیات دسته اول، ادات حصر وجود ندارد تا بر همان مردم خاص حمل شود. به همین دلیل، اختصاص به یک قوم فهمیده نمی ‌شود. با نگاه به دسته دوم آیات، معلوم می‌ شود که پیام شریعت موسی(علیه‌السلام) برای همه انسان ‌ها و حتی جنّیان معتبر است و نمی ‌توان آن را به گروه خاصی اختصاص داد. بنابراین آنچه برخی بزرگان درباره اختصاص شریعت او به بنی ‌اسرائیل گفته ‌اند، گمان ‌هایی غیر مستدل است.[3]

علامه طباطبایی با تفکیک رسالت از نبوت، مشکل آیاتی که ظهور در اختصاص حضرت موسی(علیه‌السلام) به بنی ‌اسرائیل دارد را حل می ‌کند و می ‌فرماید نبوت ایشان جهانی و عام است؛ ولی ایشان رسالت و پیام خاصی برای قوم خود نیز داشته ‌اند. لازم به ذکر است که نبوت و رسالت از لحاظ مفهوم متفاوت هستند اما از لحاظ مصداق یکی هستند؛ زیرا نبوت اعم و رسالت اخص است و اگر کسی رسالت داشت، حتماً نبی نیز هست.[4]

علامه طباطبایی بر این نظر است که در نظر شیعه نبوت حضرت موسی(علیه‌السلام) عموميت داشته و بر كل بشر مبعوث بوده است؛ زیرا در نگاه روایات، انبياء اولوالعزم نظیر نوح، ابراهيم، موسى، عيسى(علیهم‌السلام) و حضرت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر عموم بشر مبعوث بودند.[5]

امام رضا(علیه‌السلام) فرمود: «انبياء اولوالعزم هر يك شريعت و كتابى جداگانه داشتند و نبوتشان عمومى و فراگير بوده است، حتى انبياء غير خود آن حضرات نيز مامور به عمل به شريعت آنان‏ بودند، تا چه رسد به غير انبياء.»[6]

امام سجاد(علیه‌السلام) فرمود: «اولوالعزم پیامبرانی هستند که برای تمام نقاط زمین از شرق تا غرب و برای تمام انسان‌ها و جنیان مبعوث شده ‌اند.»[7] 

پی نوشت:
[1]. آبراهم کهن، گنجینه‌ای از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانی، تهران: یهودا حی، بی‌چا، 1350، ص 84
 [2]. نیز ر.ک: غافر، 53 و 54؛ صف، 5
[3]. ر.ک: سید محمدحسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، بیروت: دارالملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم، ۱۴۱۹ق، ج۱۴، ص۲۸؛ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، قم: مؤسسة الامام الصادق، 1421ق، ج 3، ص 79- 83
[4]. سيد محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، ‏ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى‏، قم: دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين، 1374، ج 2، ص 216- 219
[5]. سيد محمد حسين طباطبايى، تفسير الميزان، ج‏10، ص 386 و ص 391- 393    
[6]. محمد بن على ابن بابويه، عيون أخبار الرضا عليه السلام، تهران: نشر جهان، 1378ق، ج‏2، ص 81
[7]. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق، ج 11، ص 32 – 33؛ و نیز ر.ک: جعفر ابن قولویه، کامل الزیارات، نجف اشرف: دار المرتضویة، 1356ش، ص ۱۸۰ 

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.