تاریخچه کوتاه بابیت

  • 1400/07/07 - 21:51
پیدایش عواملی نظیر شکست مقابل استعمارگران، وضعیت اسف‌بار اقتصادی- اجتماعی و باورهای مسلک شیخی؛ تصور ظهور نزدیک را در توده مردم تقویت کرد. در این میان علی‌محمد شیرازی که با ادعای بابیت و مهدویت انحراف خود را شروع، با ادعای پیامبری و خدایی کارش را ادامه داد و پس از دو مرتبه توبه، جهت خواباندن فتنه‌های صورت گرفته به نام او، اعدام شد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روی کار آمدن صفویان و به سامان رسیدن وضعیت شیعه پس از قرن‌ها، این تفکر را در عوام و برخی خواص به وجود آورد که دولت صفویه از مقدمات ظهور است. در این دوره برخی خواص، به تطبیق برخی علائم ظهور با زمان خود پرداخته و بر خلاف تصریح معصومین (علیهم السلام) به کذب تعیین‌کنندگان وقت ظهور [1]، حتی برای آن وقت نیز تعیین نمودند.[2]

سیر تطبیق علائم ظهور و ترویج اندیشه‌ی نزدیکی آن، پس از صفویه و زندیه در دوران قاجار نیز ادامه داشت.[3] در این دوره با رشد مسلک شیخی، مسئله‌ی باور به نزدیکی ظهور، رنگی تازه و جدی‌تری به خود گرفت. البته در این‌دوره نمی‌توان از تأثیر رویگردانی مردم از حکومت مرکزی به دلیل شکست مقابل استعمارگران و از دست رفتن بخش‌هایی از خاک کشور، وضعیت نابسامان امنیتی اجتماعی و وضعیت اسف‌بار اقتصادی، که مردم را بیش از پیش به سوی ناجی حقیقی سوق می‌داد غافل شد.

پیشوایان نخستین شیخی با طرح ادعاهای باطلی نظیر: رد علم رجال و اجتهاد، ادعای ارتباط مستقیم با ائمه معصومین (علیهم السلام)[4]، انکار حیات عنصری امام زمان (عجّل‌الله تعالی فرجه‌الشریف)، امکان حلول روح امام عصر (علیه السلام) در بدنی دیگر [5] و وجود رکن رابع یا همان نایب خاص برای حضرت مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت کبری [6]، به نوعی زمینه‌سازی فکری پیدایش فرقه‌ی بابی صورت دادند. تا جایی که کاظم رشتی به عنوان دومین پیشوای مسلک شیخی نیز آنچنان بر ظهور بسیار نزدیک امام زمان (علیه السلام) تأکید داشت که حتی هنگامی مرگ، جانشین برای خود تعیین نکرد.

در این میان، علی‌محمد شیرازی به عنوان یکی از شاگردان کاظم رشتی، فرصت را غنیمت شمرد و با طرح ادعای بابیت برای حضرت حجت (علیه السلام)، عده‌ای را دور خود گرد آورد که اکثر آنان شیخی مسلک بودند.[7]

علی‌محمد شیرازی (ملقب به باب) فرزند محمدرضا (پسر ابوالفیح) و فاطمه بیگم در اول محرم 1235 ق در شیراز به دنیا آمد. در سنین کودکی یتیم شد و سرپرستی او به دایی دومش واگذار شد. علی‌محمد از جهت مادر (فاطمه بیگم) و همسر (خدیجه بیگم)، از خاندان ثروتمند به شمار می‌رفت. این خاندان به واسطه‌ی تجارت تریاک (با بمبئی و بنادر چین و همکاری با کمپانی انگلیسی)، از سوی حسینعلی‌بهاء به افنان ملقب شدند.[8]

دولت‌های استعماری نیز که در آن سال‌ها برای ایجاد تفرقه و با هدف تسلط بر کشورهای اسلامی، به وسیله‌ی ابزار دین‌سازی و حمایت از مدعیان دروغین، تلاش گسترده‌ای در زمینه‌ی ایجاد اختلافات و چنددستگی در کشورهای اسلامی داشتند.[9] تا جایی که به عنوان نمونه، کلنل استوارت، رئیس سازمان جاسوسی انگلیس در هند می‌نویسد: «دستوری از رؤساء به من رسید تا هرچه زودتر عده‌ای را به دور آقاخان جمع کنم و مقدمات دینی تازه فراهم کنیم. من از دینی که قرار بود عنوان شود هیچ اطلاعی نداشتم، خود آقاخان نیز مطالب زیادی در آن باره نمی‌دانست...».[10]

پس از علنی شدن ادعای بابیت علی‌محمد، حاکم شیراز او را دستگیر کرد. علی‌محمد نیز بدون هیچ‌گونه مقاومتی، بلافاصله در مسجد وکیل شیراز، توبه کرده و به انکار ادعاهای خود می‌پردازد؛ تا جایی که به اعتراف منابع بهائی، توبه‌ی زود هنگام باب موجب روی‌گردانی عده‌ای از یارانش می‌شود.[11]


باب دروغین که در شیراز تحت نظارت بود، با شيوع بيماری وبا در شيراز و کم اهمیت شدن فتنه‌ی خود نزد مقامات، فرصت را غنیمت شمرد و عازم اصفهان گرديد. منوچهر خان حاکم گرجی و مسیحی‌تبار اصفهان که کینه‌ی مسلمانان را به دل داشت، به حمایت همه‌جانبه از علی‌محمد روی آورد. پس از مرگ متعمدالدوله، گرگین خان حاکم بعدی اصفهان، علی‌محمد را به تهران فرستاد.

میرزاآقاسی صدراعظم وقت، در اشتباهی بزرگ، به جای مواجهه‌ی باب با مردم پایتخت و روشنی ادعاهای باطلش برای عموم، خواسته یا ناخواسته از باب اسطوره ساخت و به بهانه‌ی عدم حضور محمدشاه در تهران، وی را راهی تبریز و زندان ماکو و چهریق کرد. علی‌محمد در تبعید، پا را از ادعای بابیت خود فراتر نهاده و خود را مهدی موعود و ادامه مدعی پیامبری و نسخ اسلام شد و با فراغ بال کتاب بيان را (البته ناقص) نوشت و قرآن را منسوخ اعلام کرد.[12]

در ادامه برای صحت‌سنجی ادعاهای بابی که اینک خود را مهدی موعود و پیامبری جدید معرفی می‌کند و حتی در برخی جاها ادعای خدایی داشت [13]، مناظره‌ای میان او و علما صورت گرفت. علی‌محمد توان پاسخ به سؤالات علماء را در مناظره نداشت و بخاطر ادعاهای دروغینی که توان اثبات آنان را نداشت،  تنبیه معقولی شد. به اعتراف منابع بهائی، برای بار دیگر نیز علی‌محمد از ادعاهای خود دست کشید و این‌بار توبه‌نامه‌ای کتبی نوشت.[14] البته به تصریح بهائیان، به دلیل تغییر مداوم عقیده، احتمال جنونش توسط علماء مطرح و از اعدامش صرف‌نظر شد .[15]

اما مناظره‌ی تبریز نتوانست پیروان بابی که حکم به قتل عام مخالفینش و نابودی اماکن و سوزاندن کتاب‌ها [16] داده بود را خاموش کند. پیروان باب سه جنگ داخلی و خانمان‌سوز را در کشور به راه انداختند. جنگ قلعه طبرسی (1265 ه.ق)، جنگ نیریز (1266 ه.ق) و جنگ زنجان (1266 و 1267 ه.ق).[17]

سرانجام امیر کبیر تصمیم گرفت تا عامل اصلی این جریان‌ها را که علی‌محمد باب بود را از میان بردارد و چاره را در اعدام باب دید.[18] بدین ترتیب  در سال 1266 قمری این مدعی بابیت، مهدویت، پیامبری و خدایی و عامل جنگ‌های خانمان‌سوز به جوخه‌ی اعدام سپرده شد. بهائیان مدعی‌اند بقایای جسد باب را پس از 60 سال، به مکانی که امروزه تحت حاکمیت رژیم غاصب صهیونیستی هست منتقل کردند. پس از او نیز پیروانش به دو دسته‌ی ازلی و بهائی منشعب شدند که در میان آن‌ها، فرقه‌ی بهائی بیشترین انشعاب را داشته است.

پی‌نوشت:
[1]. ر.ک: ابوجعفر محمد بن یعقوب کلینی، الاصول من الکافی، تهران: ناشر:اسلامیه، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ش، ج۱، ص ۳۶۸، ح۵.
[2]. همچون عالمی با نام محمدصالح فرزند عضدالدین مسعود دست غیبی، با تحریر کتابی به نام البرهان القاطع و النور الساطع، به تعیین وقت ظهور پرداخت: [شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه إلی تصانیف الشیعه، ج 26، ص 98.] و یا سیدهاشم هروی کابلی در کتاب احوالات حضرت قائم و علامات ظهور، تلاش نمود با استفاده از برخی روایات و حروف مقطعه قرآن، وقت ظهور را مشخص کند: [سیدهاشم هروی کابلی، احوالات حضرت قائم و علامات ظهور، ص 381.] حتی علامه مجلسی نیز در شرح روایتی از غیبت نعمانی، به تطبیق احتمالی برخی نشانه‌های ظهور با دوره‌ی خود پرداخته است: [علامه مجلسی، بحارالانوار، (بیروت)، ج 52، ص 237.]
[3]. ر.ک: علی‌اصغر بن علی‌اکبر نیر بروجردی، نورالانوار فی آثار ظخور و رجعت ائمه اطهار سلام الله الملک الغفار.
[4]. محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، چاپ سنگی، 1296 ق، صص 38-37.
[5]. ر.ک: مجموعه رسائل شیخ احسایی، جوامع الکلم (رساله رشتیه)، نسخه‌ی چاپ سنگی، ص 103.
[6]. کریم خان کرمانی، ارشاد العوام، ج 4، صص 220-218.
[7]. ر.ک: اشراق خاوری، مطالع الانوار، هندوستان: مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات مرآت، 1991 م، ص 379.
[8]. عبدالله شهبازی، مقاله خاندان باب و تجارت تریاک.
[9]. ر.ک: علی اصغر مصطفوی، ترفند پیغمبرسازان
[10]. اسماعیل رائین، حقوق بگیران دولت انگلیس در ایران، ص 343.
[11]. ر.ک: اشراق خاوری، مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، مؤسسه ملّی مطبوعات امری، بی‌تا، صص 126-135.
[12]. احمد يزدانى، نظر اجمالي در ديانت بهائي، تهران: لجنه ملي نشريات امري، 1326، ص 13.
[13]. ر.ک: علی‌محمد شیرازی، لوح هیکل الدین، بی‌جا: بی‌نا، بی‌تا، ص 5.
[14]. ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، تاشکند: بی‌نا، 1919 م، ص 201.
[15]. همان، ص 205.
[16]. ر.ک: عباس افندی، مکاتیب، نسخه‌ی الکترونیکی، ج 2، ص 266.
[17]. ر.ک: اشراق خاوری، مطالع الانوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی): فصل‌های حوادث مازندران، حوادث نیریز و حوادث زنجان.
[18]. شوقی افندی، قرن بدیع، ترجمه‌ی نصرت الله مودّت، کانادا: موسسه‌ی معارف بهائی به لسان فارسی، 149 بدیع، ص 132.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.