چه عاملی باعث افتراق مسلمانان شد؟

  • 1400/06/15 - 09:04
ثمره‌ی منع کتابت وصیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و منع نقل حدیث به وسیله‌ی خلیفه، چیزی غیر از انشعاب امت به هفتاد و سه فرقه نبود. عده‌ای، احادیث رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را مانعی بر سر راه خود می‌دیدند؛ با منع نقل روایت از پیامبر به تصمیمات شوم خود می‌رسیدند؛ از این‌رو با حذف حدیث، توانستند قرآن را به دلخواه خود تاویل و تفسیر کنند.

خلاصه مقاله
پایگاه جامع فرق، ادیان ومذاهب_ افتراق امت اسلامی، از زمان حیات طیبه‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شروع شد و شدت آن به هنگام تشکیل شورای سقیفه فزونی یافت؛ اما چند هدف خاص ذیل این تفکر موجود بود که می‌توان تمامی آن را در اصل، دوری خلافت از محل استقرار آن، یعنی مولانا امیرالمومنین (علیه‌السلام) دانست. این عمل سیاسی سبب شد تا امت اسلام به فرموده‌ی رسول گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به هفتاد و سه فرقه تقسیم شود و گروه‌هایی از صراط حق فاصله بگیرند و تنها یک فرقه اهل نجات بمانند.

متن مقاله
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب - به گواهی تاریخ و روایات موجود در کتب حدیثی، مسلمانان بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دچار اختلافات اساسی شدند که تا به امروز، این اختلافات در جامعه‌ی اسلامی به عنوان یک آسیب مهم و جدی شناخته می‌شود. مسلمانان حتی در زمان پیامبر گرامی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نیز دچار اختلافاتی بودند که به وضوح در بعضی از روایات به آن اشاره شده است. اما شدت این اختلافات از هنگام رحلت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به صورت علنی در جامعه خود را نمود داد و سبب شد تا حتی درگیری‌های لفظی و فیزیکی مابین اصحاب صورت گیرد؛ به عنوان مثال، هنگام تشکیل شورای سقیفه، سعد بن عباده به عنوان مخالف خلافت ابوبکر، نزدیک بود زیر دست وپای عمر بن خطاب کشته شود.
بخاری در صحیح، این اتفاق را ذکر کرده و می‌نویسد: «عمر دست او [ابوبکر] را گرفت و با او بیعت کرد و مردم با او [ابوبکر] بیعت کردند و شخصی گفت: شما سعد بن عباده را کشتید. در این هنگام عمر گفت خدا او را بکشد.»[1]
اما افتراق امت به فرقه‌ها و گروه‌های مختلف، مطلبی است که در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت به آن اشاره شده است. ترمذی در سنن خود که یکی از معتبرترین کتب اهل سنت است، دراین‌باره می‌نویسد: «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: آن‌چه بر بنی‌اسرائیل گذشت، بر سر امت من خواهد آمد؛ ... بنی اسرائیل به هفتاد و دو فرقه تقسیم شدند و امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم می‌شوند. همه فرقه‌ها در آتش هستند به غیر از یک فرقه [که از آتش در امان هستند]. از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیدند: آن دسته چه کسانی هستند؟ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: فرقه‌ای که من و یارانم بر آن هستیم.»[2]
نکته‌ی قابل توجه در این روایت آن است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرقه‌ی ناجیه را فرقه‌ای که خود و اصحاب در آن هستند، معرفی می‎‌کنند و امروز اگر از تمامی هفتاد و سه  فرقه‌ی اسلامی به تعبیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیده شود که چه کسی بر هدایت یا همان فرقه‌ی ناجیه است، بزرگان همه‌ی فِرَق ادعا می‌کنند که ما بر سبیل هدایت و نجات هستیم. اما علت و چرایی گمراهی امت اسلام را در چند مطلب می‌توان پیدا کرد.
اولین مساله که فقط به آن اشاره می‌کنیم، انتخاب خلیفه‌ی بعد از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به وسیله‌ی عده‌ای انگشت‌شمار در شورای سقیفه است.
دومین مساله که از مساله‌ی اول نیز مهم‌تر و تاثیرگذاری بیشتری دارد، تحریم نقل و کتابت احادیث رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به وسیله‌ی عمر بن خطاب است. علاوه بر علمای شیعه، علمای اهل سنت نیز به این مطلب اشاره کرده‌اند و این مساله را به عنوان آغاز چند فرقه شدن امت اسلام می‌دانند.
نجم الدین طوفی، فقیه حنبلی مذهب و از شاگردان ابن‌تیمیه در کتاب شرح اربعین نووی، با اقرار به منع کتابت و نقل حدیث به دلایل واهی از سوی خلیفه دوم، در این‌باره می‌نویسد: «بدان که از جمله اسباب اختلاف میان علما، تعارض بین روایات و نصوص است، و برخی از مردم بر این گمان هستند که عمر بن خطاب عامل این اختلاف است. زیرا که صحابه از او اجازه خواستند تا در آن زمان، سنت نبوی را تدوین کنند. ولی عمر گفت: هیچ چیزی را همراه قرآن نمی‌نویسم. با این‌که او می‌دانست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته بود که خطبه الوداع را برای ابوشاه بنویسد و گفته بود: علم را با کتابت، مقید سازید. گفتند: اگر عمر می‌گذاشت که صحابه آن‌چه را که از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) روایت کرده‌اند بنویسند، سنت ضبط می‌شد و لذا بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)  و آخرین افراد امت صرفاً یک صحابی می‌ماند که روایاتش را تدوین کرده است، و آن مجموعه روایات نیز متواتراً به ما می‌رسید، همانند احادیثی که از بخاری و مسلم و امثال آن به ما رسیده است.»[3]
هرچند بعضی از مغرضین قصد داشته‌اند که نجم الدین طوفی را کذاب و یا شیعه معرفی کنند و تصمیم خلیفه بر منع کتابت را توجیه کنند و دلیل آن را جلوگیری از تحریف قرآن جا بزنند، ولی فراموش کرده‌اند که قرآن کریم غیر قابل تحریف است؛ قرآن کریم با تحدی به آوردن یک سوره به اعجاز خود شهادت می‌دهد.[4] هرچند که پروردگار عالم، خود را محافظ قرآن معرفی می‌کند.[5]
سابقه منع حدیث و روایت از پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به زمان حیات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برمی‌گردد؛ هنگامی‌که حضرت در بستر بیماری بودند و عمر مانع کتابت وصیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شد. بخاری در صحیح خود به منع کتابت وصیت اشاره می‌کند و می‌نویسد: «هنگامی‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بستر احتضار بود و مردانی در خانه بودند که در میانشان عمر بن خطاب بود. در این هنگام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به آنان  فرمودند: بیایید برای شما نوشته‌ای بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید. در این هنگام، عمر گفت بیماری به پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فشار آورده و نزد شما قرآن هست و کتاب خدا (قرآن) ما را کفایت می‌کند.»[6]
در نهایت باید گفت علت اصلی منع کتابت احادیث در زمان ابوبکر و عمر بن خطاب، دلایل سیاسی است که هدف آن، دورکردن مسلمانان از خلافت و امامت وصی بلافصل رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) یعنی امیرالمؤمنین علی (سلام‌الله‌علیه) باید دانست. زیرا اگر کتابت وصیت در آن روز معروف انجام شده بود، هیچ‌گاه امت اسلام دچار انشقاق و افتراق نمی‌شدند و هیچ‌گاه کسی نمی‌توانست خود را حاکم سیاسی امت اسلام معرفی کند و نهایتاً امت اسلام، گرفتار بلای فرقه‌های مختلف فقهی و اعتقادی و منش‌های متفاوت سیاسی نمی‌شدند و همه‌ی مسلمانان جزء فرقه‌ی ناجیه بودند.

پی‌نوشت:

[1]. بخاری، صحيح البخاری، محقق: محمد زهير بن ناصر الناصر، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422هـ، ج5، ص7. «... فَأَخَذَ عُمَرُ بِيَدِهِ فَبَايَعَهُ، وَبَايَعَهُ النَّاسُ، فَقَالَ قَائِلٌ: قَتَلْتُمْ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، فَقَالَ عُمَرُ قَتَلَهُ اللَّهُ ...» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. ترمذی، سنن الترمذی، تحقيق وتعليق: أحمد محمد شاكر، شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابي الحلبي – مصر، چاپ دوم، 1395 هـ، ج5، ص26. «عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: لَيَأْتِيَنَّ عَلَى أُمَّتِي مَا أَتَى عَلَى بني إسرائيل ... قال: «مَا أَنَا عَلَيْهِ وَأَصْحَابِي».» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. نجم الدين طوفی حنبلی، التعيين في شرح الأربعين، محقق: أحمد حَاج محمّد عثمان، مؤسسة الريان (بيروت - لبنان)، المكتَبة المكيّة (مكّة - المملكة العربية السعودية)، چاپ اول، 1419 هـ. ج1، ص266 ـ 267،  «و اعلم أن من أسباب الخلاف الواقع بين العلماء ... كما تواتر البخاري ومسلم ونحوهما» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ.[بقره/23] و اگر در آنچه بر بنده خويش نازل كرده‌ايم در ترديد هستيد، سوره‌اى همانند آن بياوريد و به غیر از خدا، همه حاضرانتان را فراخوانيد اگر راست مى‌گوييد.»
[5]. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ.[حجر/9] بى‌ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‌ ايم و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.»
[6]. بخاری، صحيح البخاری، محقق: محمد زهير بن ناصر، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422هـ، ج7، ص120. «عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا حُضِرَ رَسُولُ اللَّهِ ... حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.