ماجرای ملاقات مأمون و امام جواد (علیه‌السلام) در بغداد

  • 1400/04/17 - 14:01

ابن حجر هيتمی می‌نویسد:
بعد از شهادت امام رضا (علیه‌السلام) روزی از روزها، امام جواد (علیه‌السلام) همراه کودکان در کوچه‌های بغداد مشغول بازی بودند. مأمون عباسی که از راه رسید، هم‌بازی‌های امام (علیه‌السلام) از ترس خلیفه فرار کردند، ولى امام جواد (علیه‌السلام) سر جای خود ایستادند، در حالی‌که آن زمان 9 سال بیشتر نداشتند. خداوند محبت امام (علیه‌السلام) را دل مأمون انداخت؛ مأمون که متوجه شجاعت امام (علیه‌السلام) شده بود، توقف کرد و به امام (علیه‌السلام) گفت: چه شد که تو با دیگر بچه‌ها فرار نکردى؟!
امام جواد (علیه‌السلام) فرمودند: «ای امیرالمؤمنین! راه تنگ نبود تا من با کنار رفتن خود آن را وسیع کنم! کار بدی نیز انجام نداده بودم که از تو به‌خاطر مؤاخذه‌اش ترس و هراس داشته باشم. هم‌چنین به تو خوش‌گمان بودم و می‌دانستم تو کسى را که گناهى نکرده، مورد آزار قرار نمی‌دهی، به همین جهت ایستادم. مأمون از پاسخ امام (علیه‌السلام) و چهره‌ی زیبای ایشان تعجب کرد. او از امام (علیه‌السلام) نامشان و نام پدرشان را پرسید. امام (علیه‌السلام) در جواب فرمودند: من محمد فرزند علی الرضا هستم.
الصواعق المحرقة على أهل الرفض والضلال والزندقة، ابن حجر هیتمی، ص559.
مقاله: «دو کرامت امام جواد (علیه السلام) از کتب اهل سنت»

عکس: 
ماجرای ملاقات مأمون و امام جواد (علیه‌السلام) در بغداد
موضوع: 
لایه باز: 

افزودن نظر جدید

Plain text

  • تگ های HTML قابل قبول نمی باشد.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
6 + 3 =
*****