نیابت قطب از امام زمان!
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب - فرقه ی گنابادیه اصرار بر تشیع خود دارند ولی اگر دعاوی مطابق با واقع نباشد، این مطلب به صرف ادعا باقی خواهد بود و طبعاً بی پایه و اساس خواهد ماند. برخلاف ادعای کلی ایشان، عده ای از افراد فرقه تصوف، برای قطب جایگاه و منزلت امامت تعریف می کنند و این معنا به وضوح در آثار ایشان نمایان و هویداست. برای مثال بیان می کنند که اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف یکسان است! ویا معتقدند قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.
با این حساب تعداد امامان در هر عصر و زمانی اضافه می گردد! همانگونه که خود به این مطلب اعتراف نموده اند:
پس به هر دوری ولیی قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است
پس امام حی ناطق آن ولی است
خواه از نسل عمر خواه از علی است[2]
این اعتقاد مخالف عقاید شیعه و روایات معتبر آن است که تعداد ائمه (علیهم السلام) را دوازده نفر می داند.
این فرقه قطب خود را محور و مرکز عالم هستی میداند و معتقد است تمام حرکات این عالم به اذن قطب است و به همین علت بر او سجده میکنند و به مریدان دستور میدهند هنگام نماز، صورت قطب را در نظر آورند. آنها اقطاب معلوم الحال خود را از ائمه شیعه بالاتر میدانند. اقطابی نظیر(حسن بصری، جنید بغدادی، احمد غزالی، ابوالقاسم گورکانی) که سنی و دشمن ائمهی شیعه بودند. به عنوان نمونه (احمد غزالی) مانند شیطان پرستان شیطان را سید الموحدین میداند و (ابوالقاسم گورکانی) در زمان خود به مخالفت با علمای شیعه معروف بوده است به نحوی که از دفن حکیم (ابوالقاسم فردوسی) در قبرستان مسلمین به جرم رافضی بودن جلوگیری میکند، لازم به ذکر است دکتر (نور علی تابنده) در مزار گورکان از او دفاع کرد و به مخالفت گورکانی با فردوسی اعتراف کرد و بر سنگ قبر او بوسه زد که فیلم او موجود است.
به هر حال مسأله خود بزرگ بینی رؤسای گنابادی آن هم در جایگاهی که مخصوص معصومین (علیهم السلام) بهترین تعریف کننده غرض از فرقه سازی است که متأسفانه تاکنون به لحاظ مرموز کاری و مغلطه کاری کمتر مورد توجه قرار گرفته است. متقابلاً رؤسای فرقه گنابادی که فقط صرفاً به لحاظ و اعتبار اجازهی جعل و ساختگی محمد کاظم اصفهانی تنباکو فروش برای خود قطبیت قائل شدهاند و به آن اصرار داشته و دارند چنانکه ملا سلطان گنابادی در اجازهی ملا علی فرزندش مینویسد: پوشیده نماند که هر یک از اولیای زمان حیات خود و در زمان مرگشان جانشین میخواهند که رشتهی دعوت قطع نشود و حکم یا ایّها الرسول جاری باشد.[3]
مشخص میشود که مسألهی قطب در مباحث فرقهای و تشکیلاتی منحرف، یک بدعت و نوآوری سوئی است که به بهانهی آن اهداف فرقه دنبال شود. خصوصأ اینکه جایگاه قطب در فرقهی صوفیه، قائم مقام امام عصر (ارواحنا له الفدا) بوده و با این بیان برای خود یک رتبهی مقدسی نیز کسب کرده است. در این رابطه در فصل نامهی «عرفان ایران» که منصوب به فرقهی صوفیهی گنابادی است، آمده: «اعتقاد به وجود امام به عنوان قطب عالم امکان با مفهوم قطب در تصوف تقریبأ یکسان است... قطب و امام هر دو مظهر یک حقیقت و دارای یک معنا و اشاره به یک شخص است.»[4]
در اینجا به وضوح میبینیم که صوفیان قطب خود را با همهی نواقص ظاهری و اعتقادی و روحی و عرفانی، مصداق معین و مشخص امام معصوم دانسته و مقامات امام را برای او قائلند. مثلأ در زمان حاضر، فرقهی گنابادیه، نورعلی تابنده را که از خواندن چند سطر آیهی قرآن بدون غلط عاجز است را امام وقت خود معرفی میکنند. از اینگونه انحرافات در فرق مختلف صوفیه به وضوح دیده میشود که همگی نتیجهی دوری از حقیقت دین و فاصله گرفتن از راهنمایان حقیقی معارف الهی و اسلامی که همان اهل بیت (علیهم السلام) هستند، میباشد.
پینوشت:
[1]. فصلنامه عرفان ایران، حقیقت، تهران، 1384، ش7 ص33- 34
[2]. مولوی، گنجور،دفتر دوم، فصل 19، مثل
[3]. محمدحسن بیچاره، صالحیه، تهران، 1368، چ2، 346
[4]. فصلنامه عرفان ایران، حقیقت، تهران، 1384، ش7 ص33- 34
افزودن نظر جدید