ماجرای اذان ناتمام بلال در سفر زیارتی به مدینه

  • 1399/08/07 - 14:02

بلال بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مدینه را ترک کرد، و به شام رفت و در آنجا زندگی می‌کرد؛ شب در عالم رؤیا، پیامبر را دید که به او فرمود: بلال! این چه جفایى است که مى‌کنى؟ آیا وقت آن نرسیده است که قبر مرا زیارت کنى؟
بلال از خواب برخاست، در حالى‌که غمگین بود و برخود مى‌ترسید؛ سوار بر مرکب خود شد و روانه مدینه گردید و نزد قبر رسول خدا آمد و گریه کرد و صورت خود را به قبر مى‌مالید؛ ناگاه حسن و حسن آمدند و هنگامی ‌که چشمشان بر مؤذن جدشان افتاد، گریه کردند و اشک ریختند، بلال نیز گریه کرد؛ بلال آن‌ها را بوسید، آن‌ها به او گفتند: علاقه داریم اذان تو را بشنویم، خواهش می‌کنیم موقع «فجر» بالای بام مسجد برو، اذان بگو؛ ایشان نیز طبق خواهش حسنین موقع فجر، بالای بام مسجد رفت و اذان گفت، هنگامی‌‌که گفت: «الله اکبر» مدینه لرزید، هنگامی‌‌که نام پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را برد، زن و مرد همه بیرون آمدند، چرا؟ چون یادگار پیامبر را دیدند و هیچ روزی بعد از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) این چنین مردم گریه نکرده بودند.
وفاء الوفا، سمهودی، ج5، ص44.
مقاله: «سفر برای زیارت قبور در سیره سلف»

عکس: 
ماجرای اذان ناتمام بلال در سفر زیارتی به مدینه
موضوع: 
لایه باز: 
دریافت فایلحجم فایل
فایل 175202.rar170.07 کیلوبایت

افزودن نظر جدید

Plain text

  • تگ های HTML قابل قبول نمی باشد.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
5 + 5 =
*****